*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••*
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
#قسمت_صد_و_سی_و_سوم 🦋
✨ دو تن از بچّه های #اطلاعات و #عملیات برای شناسایی جلو رفتند ، اما برنگشتند .
همه نگران بودند .
فرمانده #شهید،« محمدحسین یوسف الهی » آمد و گفت :« دیشب بچهها را درخواب دیدم و اکبر به من گفت نگران نباشید ما به دست عراقی ها گرفتار نشده ایم .»
بعد از مکث کوتاهی محمّدحسین ادامه داد :« احتمالاً شهید شده اند و آب جنازه شان را به ساحل می آورد .»
یکی از بچه ها پرسید :« کی ؟ »
ایشان با قاطعیت گفت :« یکی شان شب دوازدهم و دیگری شب سیزدهم به ساحل میرسند .»
در شب دوازدهم ماه ، محمّد حسین را دیدیم که چون پدری دلسوز کنار آب به انتظار نشسته است .
حدود ساعت ۴ بامداد پیکر شهید « صادقی » به ساحل آمد و شب بعد نیز امواج آب ، پیکر شهید « موسایی » را به ساحل آورد ؛ درست همانگونه که عارف و فرمانده شهید « یوسف الهی » وعده داده بود.
✨ قبل از عملیات والفجر ۸ در #سنگر اطّلاعات و عملیّات ، در جمع صمیمی دوستان نشسته بودیم که او وارد شد و به جمع ما پیوست .
و بعد از چند لحظه انگار که میخواهد رازی را فاش کند خطاب به جمع گفت :« در این این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر ما میخورد با اشاره گفت فلانی و فلانی شهید میشود ... »
اما به من اشاره نکرد بعد از چند روز که عملیّات شد، #بسیجی عارف، سردارِ شهید « محمدحسین یوسف الهی » معاون اطّلاعات و عملیّات لشکر ۴۱ ثاراللّه،
به همان صورتی که وعده داده بود و با همان یارانی که اشاره کرده بود آسمانی شد .
♦️خاطرات از مهرداد راهداری
*•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••*
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
#قسمت_صد_و_چهل_و_یکم 🦋
💠شهید غلامرضا صانعی💠
افسوس به حال جامعه که آن چشمان نافذ در حال رفتن؛
به قرآئت قرآن بسته شد.
آن شب ها را در سنگرمان یادم می آید.
آن شب سخت که رفتی و دیگر از میدان مین برنگشتی.
آن گاه که با تو شوخی می کردم.
با تو گلاویز می شدم، با آرامش خود مرا آن چنان شرمگین می کردی که من عرق می کردم و بلافاصله می گفتی:«چرا اذیّت می کنی؟»
می گفتم:«تو را دوست دارم.»
تو در مقابل صادقانه جواب می دادی:
«به خدا من تو را خیلی دوست دارم.»
از آن یاران چند نفر رفتند؟ اول تو بودی.
دوم رحیم آبادی...
سوم امیری...
چهارم یزدانی......
بله!...شماها رفتید.
تنها مانده ام من با بار گناه.
خداوند درجاتتان را متعالی گرداند.
صحبت آن روز با آن کیفیت را پس از شهادت طالبی و اصالت یادت هست؟!
درست یک روز پیش از شهادتت بود،
ولی خوشحالم که از تو، همان موقع قوا شفاعت گرفتم....الحمداللّه!
💠💠💠💠💠💠
#شهید_غلام_رضا_صانعی_پور
شهید غلامرضا صانعی پانزدهم دی ۱۳۴۲، در شهرستان #مشهد چشم به جهان گشود.
پدرش سهراب، ارتشی بود و مادرش سلطنت نام داشت.
تا سال چهارم متوسطه تحصيل كرد، به عنوان #بسيجي در #جبهه حضور يافت.
ایشان نوجوانی #رزمنده بود که به روایت دوستانش در نماز حالات عجیبی پیدا می کرد و رکوع و سجود طولانی داشت.
ایشان از محل #شهادت خود خبر داشتند ، و محل آن را به شهید یوسف الهی نشان داده بودند.
ششم فروردين ۱۳۶۲، در #فكه بر اثر اصابت تركش در همان محل در حال تلاوت قرآن به درجه رفیع #شهادت نائل گردید.
پيكر وي در#گلزار_شهدای_کرمان به خاک سپرده شد.
🔻
*•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*
🌹 خانواده ام و بستگانم، اگر بدی و تندی و بدخلقی از من دیده اید حلال کنید تا روحم آزاد باشد. مرا در کنار دوستم انوش دفن کنید چون که قول و قرار ما دو نفر این بود که یک جا بخوابیم. از شما متشکرم امت گلوگاه.
.
🌷 #قسمتی از وصیت نامه ی #بسیجی #شهید قاسم علی موجرلو ( #گلوگاه) سن ۱۶ سال ؛ #شهادت ۵ #دی ۱۳۶۵ _ام الرصاص 🕊
┄┅═✼✿✵♥️✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
┄┅═✼✿✵♥️✵✿✼═┅┄
#بسیجی
قسمتی از سخنرانی #حاج_همت در عملیات رمضان:
«همین بسیجی های کم سن و سال را شما ببین؛ از پشت میز مدرسه آمده جبهه، بعد شب حمله با آن کلاشینکف قراضه اش غوغا می کند صبح که می روی توی این بیابان شرق بصره همین طور جنازۀ کماندوهای گردن کلفت بعثی است که روی زمین ریخته...
این ها را کی زده؟ همین بسیجی کوچولو»
عکس: پاییز ۱۳۶۲، قلاجه، عملیات والفجر چهار
#شهید_حاج_محمدابراهیم_همت🌷 #لشکر۲۷محمدرسولالله
#فرماندهان
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
#بسیجی
قسمتی از سخنرانی #حاج_همت در عملیات رمضان:
«همین بسیجی های کم سن و سال را شما ببین؛ از پشت میز مدرسه آمده جبهه، بعد شب حمله با آن کلاشینکف قراضه اش غوغا می کند صبح که می روی توی این بیابان شرق بصره همین طور جنازۀ کماندوهای گردن کلفت بعثی است که روی زمین ریخته...
این ها را کی زده؟ همین بسیجی کوچولو»
عکس: پاییز ۱۳۶۲، قلاجه، عملیات والفجر چهار
#شهید_حاج_محمدابراهیم_همت🌷 #لشکر۲۷محمدرسولالله
#فرماندهان
┄┅═✼✿✵♥️✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
┄┅═✼✿✵♥️✵✿✼═┅┄
#زندگی_نامه_شهیدمحمدرضادهقان_امیری: در خانواده ای مذهبی در سال 1374 در #تهران به دنیا آمد. حضوردر خانواده ای متدین و معتقد باعث شد تعصب و غیرت خاصی نسبت به #اهل_بیت_ع_و_سیدالشهدا(ع) پیدا کند. نمی توانست ببیند خواهر و مادرش در امنیت زندگی کنند اما حرم خواهر #سیدالشهدا (ع) مورد حمله ی دشمنان و متجاوزان قرار بگیرد و به همین خاطر راهی #سوریه شد. او از پایان دوره ابتدایی وارد بسیج شد و با پدر خود در مجالس مذهبی و هیئت های عزاداری و اردوهای راهیان نور شرکت می کرد. علاقه به معارف و تحصیلات خوزوی باعث شد رشته معارف را انتخاب کرده و در دانشگاه عالی شهید مطهری ادامه تحصیل دهد و دانشجوی سال سوم #فقه و #حقوق دانشگاه بود که عازم #سوریه شد.
#محمدرضا _وصیت کرده بود او را در #امامزاده_علی_اکبر (ع) چیذر دفن کند. از #صفات بارز اخلاقی او می توان به #خوش_خلقی و #خلوص_نیت در انجام وظایف دینی و امور خیر اشاره کرد.
ایشان در بیست ویکم آبان ماه ۹۴به عنوان #بسیجی تکاورراهی #سوریه شد وهمزمان با آخرین روزهای ماه محرم در نبرد با تروریست های تکفیری در #حومه_حلب طی عملیات محرم به #شهادت رسید.😢💔🌷
#روحشان_شاد🕊
#نام_یادشان_گرامی🌹
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
🌹#من_آر_پی_جی_زنم
.
🔹یک روز در زمین شالی روستایشان مشغول نشاء بودند .هوا ابری شد و صدای رعد و برق مهیبی آمد به طوری که همه افراد حاضر ترسیده بودند اما موسی با خیال راحت کارش را انجام می داد و توجهی نکرد. اطرافیان به او گفتند تو از این صدا ها نمی ترسی ؟ گفت برای چه باید بترسم من تو جبهه یک آرپی جی زن هستم و از این صداهای کوچیک نمیترسم...
.
▪️بیاد #بسیجی #شهید موسی جعفری قراخیلی از لشکر ویژه ۲۵ #کربلا_#شهادت ۱۳۶۷ #شلمچه. ( عکس : اعزام به جبهه؛ سمت راست شهید موسی جعفری)
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
🌹 عبدالصاحب داوری.بچه ی روستای #کوهستان شهرستان #بهشهر #مازندران.۲۰ ماه بعنوان #بسیجی تو جبهه ها حضور داشت.تا اینکه تو شونزده سالگی در منطقه #شلمچه ( ۹ بهمن ۱۳۶۵) عملیات کربلای پنج بشهادت رسید.برادر بزرگترش عبدالحمید ده ماه قبل در #اسفند ۱۳۶۴ در عملیات #والفجر_هشت در #فاو بشهادت رسید.
.
🌷 شادی روح برادران شهید داوری صلوات.
.
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
#خاطرات_شهدا🌷
💠عشقی فراتر از فوتبال
🔰عشق نوجوانی اش فوتبال⚽️ بود .عکس های #فوتبالیست ها را از مجلات ورزشی📰 و هر آنچه که به تیم محبوبش💖 ربط داشت جمع می کرد. #استقلال ...💙 این عشق در آن روزها تب رایجی بود.
🔰محمودرضا از دوره راهنمایی پای ثابت پایگاه مقاومت #شهید_بابایی در مسجد🕌 چهارده معصوم شهرک پرواز شد . حالا عشق فوتبال یک #رقیب جدی پیدا کرده بود. #عشق_شهدا🌷
🔰سر تحقیق زندگی نامه📜 دو شهید👥 پایش به موسسه #شهید_حبیب هاتف هم باز شد. با حاج بهزاد پروین قدس آشنا شد. عکاس📸 بسیجی جنگ. رفته رفته تعداد بیشتر و بیشتری از برچسب های عکس های #جنگ می خرید.
🔰حتی وقتی از پایگاه به خانه بر می گشت🏘 #چفیه ای دور گردنش بود. #پدر تذکر میداد در خیابان با آن وضع نیاید. پدر جنگ را فقط در بمباران های💥 پالایشگاه تبریز تجربه کرده بود با #فرهنگ_جنگ آشنایی ویژه ای نداشت.
🔰تقریبا کسی علاقه #محمودرضا به تکرار این برنامه را نمی یافت⚡️الا #برادر بزرگ تر. انواع پیشانی بندها هم به خانه می آمد، مشکی، سبز، زرد، حتی پرچم #حزب_الله. پدر به فکر ادامه تحصیل📚 بچه هایش بود.
🔰او ابراز نمی کرد❌ اما این ته تهغاری بیشتر در دلش جا داشت😍 او با آن چهره #معصوم و نگاه شاد و شیرین و بیش از همه ادب و پاکی اش✨ در دل همه شان جا کرده بود پدر به فکر تهیه همه شرایط بود تا بچه ها خوب خوب #درس بخوانند👌 بچه های بزرگ تر همه وارد #دانشگاه شده بودند.
🔰اما محمودرضا به خدمت #بسیجی سربازی رفت و وقتی برگشت طور دیگری شده بود. گویی هر آنچه در وجود او💗 رخ داد همان جا بود. دیگر #فوتبال را رها کرد و بیخیالش شد. جا برای #عشق دیگر فراخ تر شده بود. برای #شهادت🌷
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#مدافع_حرم
#نام_مستعار : حسین نصرتی
#ولادت : ۱۳۶۰/۹/۱۸
#محل_تولد : تبریز
#شهادت : ۱۳۹۲/۱۰/۲۹
#محل_شهادت : سوریه، منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🔴دشمن از کار شهید شهریاری متحیر شد
♦️امام خامنه ای:«شهید شهریارى بسیجىوار کار کرد. آن روزى که درها را به روى ملت ایران خواستند ببندند که محصول این رادیوداروها به دست #مردم نرسد و #جمهورى_اسلامى دچار مشکل بشود و گفتند «نمیفروشیم» که این مرکز تهران تعطیل بشود، اینها - مرحوم شهید #شهریارى - هم مشغول کار شدند، تلاش کردند، که بعد آمدند به ما گفتند که توانستیم بیست درصد را تولید کنیم، بعد هم آمدند به ما اطلاع دادند که ما لولهى سوخت و صفحهى سوخت را هم ساختیم؛ دشمن [متحیر] ماند. این کار کار #بسیجى بود.» ۱۳۹۳/۰۹/۰۶
#روایت_تاریخی: حرکت بسیجیوار شهید شهریاری در زمینهی فعالیتهای علمی #هسته_ای و ناکام گذاشتن توطئه #دشمن
🌹به مناسبت سالروز شهادت شهید دکتر مجید شهریاری دانشمند هستهای کشور در سال ۱۳۸۹
#یادشهداصلوات
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
🔴دشمن از کار شهید شهریاری متحیر شد
♦️امام خامنه ای:«شهید شهریارى بسیجىوار کار کرد. آن روزى که درها را به روى ملت ایران خواستند ببندند که محصول این رادیوداروها به دست #مردم نرسد و #جمهورى_اسلامى دچار مشکل بشود و گفتند «نمیفروشیم» که این مرکز تهران تعطیل بشود، اینها - مرحوم شهید #شهریارى - هم مشغول کار شدند، تلاش کردند، که بعد آمدند به ما گفتند که توانستیم بیست درصد را تولید کنیم، بعد هم آمدند به ما اطلاع دادند که ما لولهى سوخت و صفحهى سوخت را هم ساختیم؛ دشمن [متحیر] ماند. این کار کار #بسیجى بود.» ۱۳۹۳/۰۹/۰۶
#روایت_تاریخی: حرکت بسیجیوار شهید شهریاری در زمینهی فعالیتهای علمی #هسته_ای و ناکام گذاشتن توطئه #دشمن
🌹به مناسبت سالروز شهادت شهید دکتر مجید شهریاری دانشمند هستهای کشور در سال ۱۳۸۹
#یادشهداصلوات
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄