#خاطرات_نماز
✨✨✨
ده سال با محمد زندگی کردم
هیچوقت یاد ندارم بی وضو باشه
غیر ممکن بود یه شب نماز شبش ترک بشه✅
به نماز اول وقت فوق العاده اهمیت می داد👌
مسافرت که می رفتیم تا صدای اذان رو می شنید ، توی بیابون هم بود می ایستاد
بارها بهش می گفتم مقصد که نزدیکه ، نمازتون رو شکسته نخونین
بذارین برسیم خونه ، نمازتون رو کامل و با خیال راحت بخونین🌹
محمد می گفت: شاید توی همین راه کوتاه عمرمون تموم شد و به خونه نرسیدیم
الان می خونم تا تکلیفم رو انجام داده باشم
اگه رسیدیم خونه ، کامل هم می خونم...
🍃شهید محمد بروجردی🍃
@shohadarahshanedamadarad
jahad💓:
🕊🍃شهید ابراهیم هادی🍃🕊
می گفت: اگر میگویید الگویتان
حضرت زهرا(سلام الله علیها) است باید
کاری کنید ایشان از شما
راضی باشند و حجاب
شما فاطمی باشد.
#حجاب_وصیت_شهدا
#شهدایی🌙🍃✨
@shohadarahshanedamadarad
همیشہ میگفت :
رفیق حواست هست؟!
میگفتم به چے
میگفٺ به (خــ❤️ــدا)
دوباره میپرسید
رفیق خودتو آماده ڪردے ؟!
میگفتم آماده چے
میگفت آماده قیامت و وصل یار❣
#حواستهست؟!
#آمادهاے؟!
#شهیددهقانامیری
/💫❄️/@shohadarahshanedamadarad
♡
پاتوقش مزارِ شهدا
چهرهأش شبیہِ شهدا
چشمش خیره به عڪسِ شهدا
َاما؛
درعجبم چرا عَڪسِ شهدا عمل میڬند؟!
#هیچ_گناهےارزش_شڪستن_دل_مهدےفاطمه_رونداره...
🌸 مجروح و در بیمارستانی در تهران بستری بودم. میخواستم به جبهه برگرددم . پولی نداشتم و هیچ آشنایی نیز در تهران نداشتم که از او قرض بگیرم.
🌸 عصر جمعه متوسل به امام عصرعج شدم. گفتم: آقا جان در این شهر جز شما آشنایی ندارم.
🌸 جمعیتی همان لحظات برای دیدار با مجروحین وارد بیمارستان شد. سیدی نورانی از میان جمع به سمت من آمد و یک کتابچه دعا به من داد. ایشان به من گفت: این شما را تا جبهه می رساند‼️ وقتی این سید رفت کتابچه را باز کردم. چند اسکناس نو داخل آن بود.
🌸به سمت جمعیت دویدم. هیچکس از سید روحانی داخل جمعیت خبر نداشت! آن شب راهی اهواز شدم. پول کرایه و شام و... دادم. وقتی به جبهه رسیدم آن پول تمام شد...
#شهید_مصطفی_ردانی_پور - فرمانده قرارگاه فتح و سپاه صاحب الزمان(عج)
📚برگرفته از کتاب مصطفی.
@shohadarahshanedamadarad
✏️درد را فراموش کردم
عصر یکی از روزهای عملیات #خیبر بود و ما در جزیره مجنون. پل را تصرف کرده بودیم. من #مجروح شده بودم.
حمید را دیدم که داشت نیروها را هدایت میکرد. یادش افتاد #نماز_ظهرش را نخوانده.
سریع #وضو گرفت، آمد قامت بست و جایی نماز خواند که در تیررس بود و امکان داشت #فاجعه اتفاق بیافتد، اما چنان با طمانینه و آرامش نماز میخواند که من دردم را فراموش کردم و به او خیره شده بودم.
حتی وقتی هم که روی #برانکارد گذاشتنم تا ببرنم، برگشته بودم و به نماز خواندن حمید نگاه میکردم.
#شهید_حمید_باکری 🌷
#سالروز_ولادت
#ارواح_مطهر_شهدا_صلوات
@shohadarahshanedamadarad