🏴اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبداللّه وَعَلَی الأَرواحِ الّتی حَلَّت بِفِنائِک 🏴
▪️شب اول : مسلم بن عقیل (ع)
#مسلم_بن_عقیل فرزند عقیل بن ابیطالب، پسر عموی حسین بن علی، برادرزاده علی بن ابیطالب و #سفیر_حسین_بن_علی_عليه_السلام در #کوفه در هنگام #قیام_عاشورا برای #بررسی_اوضاع و #بیعت_گرفتن از مردم بود.
مسلم , #نخستین_شهید_واقعه_کربلاست که شهادتش کمی پیش تر ازحادثه کربلا رخ داده است .
خانوادهای که مسلم در آن رشد یافت صاحب علم بود.
کتب تاریخی زمان مشخصی برای ولادت او ذکر نمینمایند، اما قرائن موجود، ولادت او را در سال ۲۵ هجری اثبات میکند.
از آغاز کودکی، در میان جوانان بنیهاشم بخصوص در کنار حسن بن علی و حسین بن علی بزرگ شد.
مسلم با یکی از دختران علی علیه السلام به نام رقیه ازدواج کرد که همین امر موجب نزدیکی او به خاندان پیامبر اسلام شد.
وی در برخی از فتوحات مسلمانان از جمله #جنگ_صفین حضور داشت.
بعد از روی کار آمدن #عبیدالله در #کوفه و #وحشت_کوفیان از او، مردم از اطراف مسلم #پراکنده شدند.
مسلم #دستگیر شد و #ابن_زیاد دستور داد تا ابتدا #سر_او_را_از_بدنش_جدا_کنند و سپس از #دار_العماره
مسلم در ذیالحجه اواخر سال ۶۰ هجری به #شهادت رسید.
#شب_نخست_ماه_محرم به پاس #فداکاری و #جان_فشانی این سفیر وفادار و فداکار ,
#شب_حضرت_مسلم_بن_عقیل نام نهاده شده است.
مسلم #الگوی محبت و وفا و عشق پاک به #مولای خویش #حسین_بن_علی_علیه_السلام است که تا آخرین لحظه و دراوج بی وفایی کوفیان به مولایش وفادار ماند.
#شب_اول_محرم
#مسلم_بن_عقیل
#محرم
#شبهای_محرم
#کپی_مطالب_با_هدیه_صلوات_نثار_ش
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#وقایع
#روز_دوم
#حر_بن_یزید
که در پى #نامه هاى روزانه #عبیدالله ، #امام_حسین علیه السلام را کنترل کرده و در مراقبت کامل خویش داشت ،
بنا به #فرمان #عبیدالله_بن_زیاد، آن حضرت را از مسیر اصلى به #صحراى #خشک و غیر آباد کشانید.
تا این که در روز پنج شنبه ، #دوم_ماه_محرم
سال 61 قمرى در #سرزمین_کربلا،
راه را بر امام حسین علیه السلام بست و از ادامه حرکت آن حضرت ، ممانعت به عمل آورد.
امام حسین علیه السلام همین که متوجه شد، آن سرزمین ، #کربلا است ، فرمود :
اللهم انى اعوذبک من الکرب و البلاء
پس فرمود: این موضع کرب و بلاء و محل محنت و عنا است ، فرود آئید که اینجا #منزل و #محل #خیام ما است .
این زمین جاى ریختن خون ما است و در این مکان واقع خواهد شد #قبرهاى ما.
خبر داد مرا #جدم #رسول_خدا (ص ) باینها. پس در آنجا فرود آمدند. #دستور داد آن جا #خیمه گاه و #منزلگاه دایمى خویش قرار دهند.
چون آن حضرت پیش از این از #جدش #محمد_صلى_الله_علیه و آله و سلم و پدرش #امیرمؤمنان علیه السلام شنیده بود که محل شهادتش در کربلا است .
در این روز امام علیهالسلام به اهل کوفه نامهای نوشت و گروهی از بزرگان کوفه ـ که مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در کربلا آگاه کرد. حضرت #نامه را به "#قیس_بن_مسهّر" دادند تا عازم کوفه شود.
اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیهالسلام را #دستگیر کرده و به #شهادت رساندند.
زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیهالسلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود:
"اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدکَ مَنْزِلاً کَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِکَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَییءٍ قَدیرٌ؛
خداوندا! برای ما و #شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی."
در این روز، سنه 605، به قول ابن اثیر وفات کرد به حله شیخ زاهد عالم ورام بن ابى فراس صاحب تنبیه الخواطر و او از بزرگان علماى امامیه و از احفاد مالک اشتر و جدامى سید ابن طاووس است .
قال السید رحمه الله فى فلاح السائل کان جدى ورام بن ابى فراس قدس الله جل جلاله روحه ممن یقتدى بفعله و قد اوصى ان یجعل فى فمه بعد وفاته فص عقیق علیه اسماء ائمته صلوات الله علیهم .
#محرم
#عاشورا
#عزا
#ماتم
#کپی_مطالب_با_هدیه_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#کربلا
#وقایع
#دوشنبه
ششم محرم الحرام
سال 61 هجری قمری
#عمر_بن_سعد
#نامه ای را از
#عبیدالله دریافت می دارد که مضمون آن چنین است:
من از #لشکر #سواره و #پیاده
چیزی را از تو فروگذار نکردم،
و توجه داشته باش که #مأمورانی
سپرده ام تا هر روز وضعیت را به من #گزارش کنند.
#حبیب_بن_مظاهر
از #حضرت اجازه می گیرد
تا نزد #طایفه ای
از #بنی_سعد که در آن نزدیکی ها زندگی می کردند
رفته و آنان را به #یاری فرا خواند،
حضرت اجازه دادند.
حبیب نزد آنها رفت و گفت:
« امروز از من #فرمان برید و به #یاری #حسین_(ع) بشتابید
تا #شرف #دنیا و #آخرت
از آن شما باشد». تعداد 90 نفر به پا خاستند
و #حرکت کردند،
اما در میان راه با #لشکر #عمر_بن_سعد برخورد کردند و چون تاب #مقاومت نداشتند،
پراکنده شده و برگشتند.
#حبیب به نزد حضرت رسید و جریان را تعریف نمود. حسین گفت:« #لا_حول_و_لا_قوه_الا_بالله»
نامه امام از #کربلا
به برادرش #محمد_بن_حنفیه و #بنی_هاشم
« مثل این که دنیا اصلاً وجود نداشته(اینگونه دنیا بی ارزش و نابود شدنی است) و آخرت همیشگی و دائم بوده و هست.
#محرم
#ماه_محرم
#عاشورا
#عاشوراییان
#امام_حسین
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#وقایع
#وقایع_روز_هفتم
#محرم سال 61
#کربلا....
سه شنبه #هفتم_محرم_الحرام
سال 61 هجری قمری
تعداد #نظامیانی که #لباس و #سلاح_جنگی و #حقوق
از #حکومت #غاصب #بنی_امیه گرفته
و به #جنگ #امام_حسین(ع) آمده بودند را،
بالغ بر 30 هزار جنگجو نوشته اند.
عمر بن سعد #نامه ای بدین مضمون از #عبیدالله دریافت کرد که:
با سپاهیان خود بین امام حسین(ع) و اصحابش و آب #فرات فاصله بینداز،
به طوری که حتی قطره ای #آب به امام(ع) نرسد،
همان گونه که از دادن آب به :
#عثمان_بن_عفان خودداری شد!
عمر بن سعد 500 #سوار را
در کنار #شریعه_ی_فرات مستقر کرد.
یکی از آنها فریاد زد:
ای حسین!... به #خدا #سوگند که قطره ای از این آب را نخواهی آشامید
تا از عطش جان دهی!
#حضرت فرمود:
« خدایا! او را از #تشنگی #هلاک کن
و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده.»
#حمید_بن_مسلم می گوید
به چشم خود دیدم
که نفرین امام(ع) عملی گشت.
* امام حسین(ع) سپاه دشمن را چنین نفرین کرد:
بار خدایا! #باران #آسمان را از اینان #دریغ کن،
و بر ایشان #تنگی و !قحطی( همچون سالهای قحطی یوسف در مصر)
پدید آور و آن #غلام #ثقفی (#حجاج_بن_یوسف ) را بر ایشان بگمار تا #جام #زهر به ایشان بچشاند.
زیرا آنها به ما #دروغ گفتند
و ما را خوار ساختند و خداوند( به توسط آن غلام) #انتقام من و #اصحاب و #اهل_بیت و #شیعیان مرا از اینان بگیرد.
وقتی #ماهی از آب جدا می شود
شروع می کند به بالا و پایین پریدن ،
بعد از لحظاتی خودش را آرام حرکت می دهد .
لحظات بعد فقط لب هایش را تکان می دهد
لذا حرمله با تیری گلوی کوچک #علی_اصغر (علیه السلام) را نشانه رفت .
#قنداقه #بیتاب اصغر را به سوی آسمان بلند کرد
و #قطرات #خون گلویش را به #خدا بخشید و چشم از خنده او بست .
با #غلاف #شمشیر #قبری کوچک در پشت #خیام کند
تا او را در میانش بگذارد که ناگاه صدایی حزین آمد ...
آقا ... بگذار یکبار دیگر روی کودکم را ببینم .
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
روز هشتم
1. «#خوارزمی » در #مقتل_الحسین و «#خیابانی » در #وقایع_الایام نوشته اند که در #روز_هشتم_محرم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند; بنابراین امام علیه السلام کلنگی برداشت و در پشت #خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را کند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد.
هنگامی که خبر این ماجرا به #عبیدالله_بن_زیاد رسید، پیکی نزد #عمر_بن_سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه می کند و آب بدست می آورد .
به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به #آب نرسد و کار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر .
عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود .
2. در این روز «#یزید_بن_حصین_همدانی » از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند.
حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد; عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می پنداری پس چرا بر #عترت_پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می نوشند از آنان مضایقه می کنی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می دانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حساسی قرار گرفته ام و نمی دانم باید چه کنم; آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می سوزم؟
و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می دانم کیفر این کار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی بینم که بتوانم از آن گذشت کنم .
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر #حکومت_ری به قتل برساند
3. امام علیه السلام مردی از یاران خود بنام « #عمرو_بن_قرظه » را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند .
امام حسین علیه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود « #عباس » و فرزندش « #علی_اکبر » را نزد خود نگاه داشت .
عمر بن سعد نیز فرزندش «#حفص » و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد .
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام که فرمود: آیا می خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد .
یک بار گفت: می ترسم خانه ام را خراب کنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را می سازم . ابن سعد گفت: می ترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم . عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم #ابن_زیاد بیمناکم و می ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند .
حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی گردد، از جای برخاست در حالی که می فرمود: تو را چه می شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد .
به خدا سوگند! من می دانم که از گندم عراق نخواهی خورد!
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است .
4 . پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به #عبیدالله نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین علیه السلام را رها کنند; چرا که خودش گفته است که یا به #حجاز برمی گردم یا به مملکت دیگری می روم .
عبیدالله در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، «#شمر_بن_ذی_الجوشن » سخت برآشفت و نگذاشت عبیدالله با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند .
#یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ما_ملت_امام_حسینیم #من_حسینی_ام #وقایع #کربلا #مناسبت #وقایع_روز #محرم
👇🥀👇🥀👇🥀👇
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
روز نهم
1. در روز #نهم_محرم ( #تاسوعای_حسینی ) #شمر_بن_ذی_الجوشن با نامه ای که از #عبیدالله داشت از « #نخیله » - که #لشکرگاه و #پادگان_کوفه بود - با شتاب بیرون آمد و پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد #کربلا شد و نامه عبیدالله را برای #عمر_بن_سعد قرائت کرد .
#ابن_سعد به #شمر گفت: وای بر تو! خدا خانه ات را خراب کند، چه پیام زشت و ننگینی برای من آورده ای . به خدا قسم! تو #عبیدالله را از قبول آنچه من برای او نوشته بودم بازداشتی و کار را خراب کردی ...
2. شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده بود، از عبیدالله بن زیاد امان نامه ای برای خواهرزادگان خود و از جمله #حضرت_عباس علیه السلام گرفته بود که در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه کرد و ایشان نپذیرفت.
شمر نزدیک #خیام_امام_حسین علیه السلام آمد و عباس، عبدالله، #جعفر و #عثمان (فرزندان امام علی علیه السلام که مادرشان ام البنین علیها السلام بود) را طلبید .
آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از عبیدالله برایتان امان گرفته ام .
آنها همگی گفتند: #خدا تو را و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟!
3. در این روز اعلان جنگ شد که حضرت عباس علیه السلام امام علیه السلام را باخبر کرد.
امام حسین علیه السلام فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصدی دارند؟
حضرت عباس علیه السلام رفت و خبر آورد که اینان می گویند: یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید
امام حسین علیه السلام به عباس فرمودند: اگر می توانی آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تاخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم .
خدای متعال می داند که من بخاطر او #نماز و تلاوت #قرآن را دوست دارم
حضرت عباس علیه السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست . عمر بن سعد در موافقت با این درخواست تردید داشت، سرانجام از لشکریان خود پرسید که چه باید کرد؟ «#عمرو_بن_حجاج » گفت: سبحان الله! اگر اهل دیلم و کفار از تو چنین تقاضایی می کردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی .
عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس علیه السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت می دهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیدالله می سپاریم وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت.
#یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ما_ملت_امام_حسینیم #من_حسینی_ام
👇🥀👇🥀👇🥀👇
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4