eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
10.1هزار ویدیو
325 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
: ۳۴ ساله و بزرگ‌ترین و ع یعنی درهم کشیده و این نام نشان از و دارد. او فرزند (ع) و حسین(ع) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد. (ع) این و را تا لحظه آخر بر خود می‌دانست. او بهترین بود. زیرا بود و پرچم را به دست و ترین افراد لشگر می‌سپارند. او به اندازه‌ای شده بود که بر دل انگیز آب روان، خشکیده خود را در نظر آورد و را از یاد برد. رشادت، وفاداری و فروتنی عباس(ع) یکی دیگر از برگ‌های است که همه را به واداشته است. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
بوی 👕ـپیراهنی ای 🌬ـباد بیاور، ورنه 😔ـغم یوسف بکشد ❤️ـعاشق کنعانی را... #همدان #بخش_مرکزی #روستای_رباط_شورینی پیراهنی که #علی در #عکس به تن دارد همان پیراهنی است ، که #مادر از او به #یادگار نگه می‌دارد. مادر در #سفر #کربلا پیراهن علی را با خود می‌برد تا فرزندش را در این #زیارت_معنوی #سهیم کند . #قهرمان_من #شهید_علی_محمدی #شهیدانه #شهادت #شهدا #عاشقانه (۱۳۴۹-۱۳۶۷) در #منطقه_بانه به #شهادت رسید. #کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_هدیه_نثار_شهدا_آزاد http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
3.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽#انتشار ✌️برای اولین بار✌️ #قرآئت_قرآن #شهید_محسن_حججی و همزمان به #بغل گرفتن بچه اش 😍😭😍 #علی هم چه #خوابی رفته ☺️😍☺️ #شهیدانه #شهادت #تولد #اذان #شهدا #عاشقانه #خدا #عشق #محبت #مذهبی #مدافع_حرم #امام_حسین #حضرت_زینب #کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_هدیه_نثار_شهدا_آزاد http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
عشق❤️ یعنی یک خمینی سادگی عشق ❤️یعنی با علی دلدادگی😍 عشق ❤️یعنی دست پرپر شده😔 عشق❤️یعنی یک #علی رهبر شده☺️ #عشق یعنی لافتی الا علی عشق یعنی #رهبرم_سیدعلی🌹😍 #جانم_به_فدایت_اقاجان #سرت_سلامت_رهبرم #عاشقانه_ای_برای_مخاطب_خاص •--------••••*•🌿🌺🌿•*•••--------• @Refighe_shahidam313 •--------••••*•🌿🌺🌿•*•••--------•
Hasan Kateb Karbalaei ~ Music-Fa.ComHasan Kateb Karbalaei - Molana Ali (128).mp3
زمان: حجم: 4.1M
♥️ به حیدر چه بی نظیره 🎊خدا این عشقو ازم نگیره ♥️علی علی 🎤
هدایت شده از KHAMENEI_IR
🌹به مناسبت سالروز حضرت «علیه السلام» و حضرت «سلام الله علیها» مجموعه عکس نوشته از بیانات مقام معظم رهبری در باب ازدواج👇
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
🌷 🔰او 27 سال داشت و اهل همدان بود. از آن بچه های دوست داشتنی که هر پدری آرزوی آن را دارد. ، متین، خوش رفتار، درسخوان و ... به تازگی هم ازدواج💍 کرده بود. 🔰هر سال در ایام محرم به مناسبت سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین🚩 در منزل پدری‌اش مراسم برپا میکردند تا اینکه بنا بر گفته خودش:↯↯   🔰یکی از همان روزها (محرم 1388)، بعد از مراسم خیلی خسته شده بودم آخرشب بود خوابیدم کمی قبل از اذان صبح بود که در خواب شهید چیت سازیان را دیدم، چند نفری👥 هم همراه ایشان بودند که من نشناختم. ایشان رو به من کرد و گفت: حتما به مراسم شما می آیم👌 و به شما سر می زنم.   🔰درحالیکه قشنگی روی لبانش نقش بسته بود که زیبایی و چهره اش را دو چندان می کرد. دلتنگی شدیدی💔 مرا احاطه کرد و دوست داشتم که با آنان باشم، موقع خداحافظی گفتم: علی آقا من میخواهم همراه شما بیایم😢 گفت: شما هم می آیی اما هنوز نرسیده است! 🔰برادرش می گوید: محمد اصلا آدم گوشه نشین و اهل نشستن و یک جا ماندن نبود🚫 حتی اگر یک روز می آمد همدان، آن روز را هم مدام در عجنب و جوش بود. برای مثال همین ، شب 21 ماه مبارک آمد همدان، با هم رفتیم گنج نامه و نشستیم چای☕️ خوردیم که شروع کرد به کردن من که مواظب پدر و مادر باش. 🔰این آمدن و رفتن من به همدان فقط به خاطر پدر و مادر است اما این بار که دارم میرم ، دیگر پدر و مادر را به تو می سپارم♥️ عادت داشت می خواست داخل اتاق من بشود در می زد. این آخرین بار نیمه شب در زد🚪 و داخل شد و گفت: اگه میشه مقداری بزار تا توی حال خودم با شم. 🔰من رفتم. شروع کرد به خواندن. برگشتم و گفتم: محمد چقدر نماز می خوانی؟😳 کمرت درد می گیرد، خسته میشی. گفت: امیر می خواهم توی این ماه رمضان شوم. 🔰خانه شان را بنده رنگ کردم، در کمدش را باز کردم و دیدم تمام در کمدش را با عکس های شهدا📸 پر کرده است و بالایشان نوشته بود: ای سر و پا! من بی سر و پا، خود را کنار عکس شهدا🌷 پیدا کردم. 🔰خوب که دقت کردم یک جای روی در کمدش بود، گفتم: محمد عکس یکی از شهدا🌷 رو بزن اینجا، این جای خالی قشنگ نیست😬 گفت: آنجا، جای عکس است. راوی: برادر شهید 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط:
🌹 ✌️👇 تا آخرش بخونید✌️👇 شب همان شب که سفر مبداء دوران می‌شد خط به خط باور تقویم مسلمان می‌شد شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها مرد مردی که کمر بسته به پیکار دگر بی زره آمده در معرکه یک بار دگر تا خود صبح خطر دور و برش می‌رقصید تیغ عریان شده بالای سرش می‌رقصید مرد آن است که تا لحظه‌ی آخر مانده در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده 💗💚 گر چه باران به سبو بود و نفهمید کسی و محمد خود او بود و نفهمید کسی در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند جان پیغمبر خود را سپر خود کردند بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد آیه‌ی ترس برای چه کسی نازل شد بگذارید بگویم خطر عشق مکن جگر شیر نداری سفر عشق مکن عنکبوت آیه.ای از معجزه بر سر در دوخت تاری از رشته ایمان تو محکم‌تر دوخت از شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر؟! از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر؟! یازده قرن به دل سوخته‌ام می‌دانی مُهر وحدت به لبم دوخته‌ام می‌دانی باز هم یک نفر از درد به من می‌گوید من زبان بسته‌ام و خواجه سخن می‌گوید من که از آتش دل چون خُمِ مِی درجوشم مُهر، بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم طاقت آوردن این درد نهان آسان نیست شِقْشِقِیّه است و سخن گفتن از آن آسان نیست..💔 می‌رود قصه‌ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام چشم وا کن احد آیینه‌ی عبرت شد و رفت دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت آن که انگیزه‌اش از جنگ غنیمت باشد با خبر نیست که طاعت به باشد داد و بیداد که در بطن طلا آهن بود چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود داد و بیداد برادر که برادر تنهاست جنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاست یک به یک در ملاء عام و نهانی رفتند همه دنبال فلانی و فلانی رفتند همه رفتند غمی نیست می‌ماند جای سالم به تنش نیست ولی می‌ماند مرد مولاست که تا لحظه‌ی آخر مانده💚 دشمن از کشتن او خسته شده٬ درمانده در دل جنگ نه هر خار و خسی می‌ماند جگر حمزه اگر داشت کسی می‌ماند مرد آن است که سر تا به قدم غرق به خون آن چنانی که علی از اُحد آمد بیرون می‌رود قصه‌ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام می‌رسد قصه به آن جا که علی دل تنگ است می فروشد زرهی را که رفیق جنگ است چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد اِن یَکاد از نفس بر تن دارد کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام فاطمه فاطمه با رایحه‌ی گل آمد ناگهان شعر حماسی به تغزّل آمد می‌رود قصه‌ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام می‌رسد قصه به آن جا که جهان زیبا شد با جهاز شتران کوه بر پا شد و از آن آینه با آینه بالا می‌رفت دست در دست خودش یک تنه بالا می‌رفت تا که از غار بعثت دیگر آرد پیش چشم همه از دامنه بالا می‌رفت تا شهادت بدهد عشق ولی الله است پله در پله از آن مأذنه بالا می‌رفت پیش چشم همه دست پسر بنت اسد بین دست پسر آمنه بالا می‌رفت گفت: این بار به پایان سفر می‌گویم ” بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم” راز خلقت همه پنهان شده در عین علی‌ست کهکشان‌ها نخی از وصله‌ی نعلین علی‌ست💗💗 گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش بگذارید که یک شمّه بگویم، دستش هر چه در عالم بالاست تصرف کرده شب به من سیب تعارف کرده گفتنی‌ها همگی گفته شد آن جا اما واژه در واژه شنیدند صدا را اما… سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد آن که فهمید و خودش را به نفهمیدن زد می‌رود قصه‌ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام شهر این بار کمر بسته به انکار علی ریسمان هم گره انداخته در کار علی بگذارید نگویم که اُحد می‌لرزد در و دیوار ازین قصه به خود می‌لرزد می‌رود قصه‌ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام می‌نویسم که “شب تار سحر می‌گردد” یک نفر مانده ازین قوم که برمی‌گردد... 🤲💗 💗🤲 💚بحق زینب کبری سلام الله علیها💚 💚💚💕 💚 ⁦ 🦋
‍ ‍ ‍ ‍ 💐 و از (دلنوشته پیامکی شهید مدافع حرم اهل البیت، ، چند روز قبل از شهادت برای خانواده اش) : 🔸دلم کمی آرامش میخواهد، کمی استراحت. دلم از این پرچم های سه رنگ می خواهد، سبز-سفید-قرمز، بکشند روی پیکرم و بنویسند ، شهید مدافع حرم 💢شهید مدافع حرم علی سیفی علی بلاغی، در سال ۱۳۷۰ در روستای علی بلاغی اردبیل متولد شد. شهید سیفی از پاسداران سبزپوش ولایت در دفاع از حرم اهل بیت(علیهم السلام) که در مأموریت مستشاری و در مصاف با تکفیری‌های داعش در سوریه به مقام شهادت نائل آمده است، ایشان هشتمین شهید مدافع حرم اردبیل است. وی از کارکنان سپاه حفاظت فرودگاه اردبیل بود که در ماه رمضان و مصادف با ۱۶ خرداد و با زبان روزه در شهر «حماء» سوریه به شهادت رسید. پیکر شهید علی سیفی روز سه شنبه ۱۳ تیرماه سال ۱۳۹۶ وارد استان اردبیل شد و در روز چهارشنبه از مقابل مصلای این شهر تشییع شد. ✌️شادی روح پاکش قرائت کنید حمد و سوره و صلوات. 💕بخشی از وصیت زیبا و تکان دهنده ی این شهید عزیز هم در تصویر بالا از این شهید، خواندنی و قابل تأمل است... @Refighe_Shahidam313
علی علیه‌السلام ۳۳ سالشه!!! این آقا عبدالرحمن‌ابن‌عوف ۴۰ سالشه!!! این آقا سعد وقاص ۴۵ سالشه!!! این آقا ۵۵ سالشه... چرا یه ۳۳ ساله رو گذاشت؟!🤔 این معلومه دنبال پادشاهیه... اگر ابوبکر این‌رو می‌گفت می‌دونید چه اتفاقی می‌افتاد؟! یا نیمی از جمعیت یا دوسوم جمعیت طرفدار او می‌شدن می‌گفتن راست می‌گه این (پیامبر) داره دروغ می‌گه... می‌شد چی؟! می‌شد جنگ بین مسلمونایی که از پیغمبر برگشتن با مسلمونایی که پیغمبرو قبول دارن... کشتار... خود پیغمبرم کشته می‌شد... در نتیجه می‌رفت هوا...) پیغمبر از این هراس داشت!! خدای متعال فرمود: یا رسول‌الله تو علی علیه‌السلام رو معرفی بکن، من نمی‌ذرم این حادثه اتفاق بیفته... خب خدایا اگه تو بیایی تو میدون قضیه حله...✌️ پیغمبر فرمود: مردم تا حالا رئیس‌تون کی بوده؟! گفتن معلومه شما!! فرمود: هرکی تا حالا من رئیسش بودم از حالا به بعد رئیسش علیِ... می‌دونید اولین کسی که اومد بیعت کرد کی بود؟! همین ابوبکر!! چرا؟! خدا فکر اینو ریخت به‌هم، چون پیغمبر تا حالا علی علیه‌السلام رو معرفی نکرده بود مگر بین جمع ده_بیست نفری، اینا اصلاً باور نمی‌کردن پیغمبر علی رو معرفی کنه جاده رو کشیدن برای رسیدن به حکومت آماده‌ان که یهو پیغمبر یه سنگ گنده انداخت وسط این جاده... فرمود: مردم علیه‌السلام ادامه_دارد...
سعدبن‌عباده رئیس خزرجی‌ها بود، رئیس نیمی از مدینه... مریض بود تو خونه خوابیده بود بهش گفتن که سعد می‌دونی چی شد؟! ابوبکر شد رئیس؟! ابوبکر شد؟!😳 مگه پیغمبر نگفته بود چرا...!! گفتن علی جوانِ به‌درد نمی‌خوره... گفت اگه علی جوانه ما که جوان نیستیم... اینا یه باره پاشدن از مکه اومدن این‌جا (مهاجرینن دیگه) رئیس شدن؟! ما خودمون مگه دست‌مون کجه؟! خودمون رئیس می‌شیم خب چیکار کنیم مسجد دست اوناست؟! (مسجدالنبی دست اونا بود دیگه) گفت: عیبی نداره تو محله‌ی خودمون می‌ریم توی سقیفه جمع می‌شیم اومدن تو سقیفه، اینو رو برانکارد آوردن... به مسجد خبر دادن ابوبکر می‌دونی سعد چی کار کرد؟! مخالفت کرد... گفت: غلط کرده!! چهارنفری پا شدن اومدن وارد سقیفه شدن سعد اینجا چی‌کار می‌کنی؟! گفت: هیچی می‌گن تو رئیسی؟! گفت: آره کی رئیست کرده؟! گفت: مسلمونا...!! گفت: پس علی چی شد؟! گفت: می‌گن علی جوانِ و فلان... گفت: آقا چرا تو بشی ما خودمون هستیم گفت: مگه نشنیدی پیغمبر گفت امام‌های بعد از من همه از قریش هستن... گفت: چرا شنیدم گفت: خب مگه تو از قریشی؟! گفت: نه!! گفت: پس چی می‌گی... سعد‌بن‌عباده یهو باخت... خلاصه اومد زور بگه گفت من این حرف‌ها حالیم نیست... همون محله که مال آقای سعد‌بن‌عباده بود ابوبکرو سردست بلند کردن درود بر ابوبکر دورود بر ابوبکر عُمر هم جمعیت رو هُل داد رفتن رو برانکارد، دوتا از دنده‌های جناب سعد‌بن‌عباده شکست.. به‌زور از زیر دست‌وپا درآوردن بردنش... ابوبکر شد رئیس... علی‌بن‌ابی طالب کجا بود؟! بالا سر پیکر پیغمبر پیکر رو شبانه دفن کرد... حالا اینا برنامه‌شون چی بود؟! چهارتا برنامه داشتن خط یهوده دیگه، تهدید اسلامو می‌خواد از بین ببره... ❌۱- حذف علی علیه‌السلام ❌۲- قرآنو خرابش کنن ❌۳- هرچی روایت از پیغمبر مونده از بین ببرن ❌۴- این تربیتی که پیغمبر در این اجتماع کرده رو خراب کنن این چهار برنامه که اتفاق افتاد علی علیه‌السلام مُرد، قرآن از بین رفت؛ تحریف شد. روایات از بین رفت فرهنگ مردم عوض شد علی الاسلام وسلام... از اسلام هیچی نمی‌مونه...
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
✅ مهدویت ((قسمت صد وهفتاد و شش)) 🧭 در قبال امر ظهور چگونه رفتار کنیم؟! ✍🏻... چرا ما در قبال حکم
مهدویت (( قسمت صد وهفتاد و هفت)) ☀️ بیایید عزمِ مهدویت کنیم!! 🔔 دوستان! ما به دنیا آمدیم که برای اهل‏بیت علیهم‌السلام باشیم، لذا وقت اضافه برای تلف کردن نداریم؛ تمامِ وقت‏مان باید معطوف به اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام باشد؛ 👌تمامِ توجه‌مان باید به سوی اهل‌بیت علیهم‌السلام باشد؛ و این خاندانِ مکرم تمام همّ‌شان، تمامِ عزم‏شان، تمام دعوت‏شان به سوی مهدویتِ امام مهدی عجل‏‌الله‌تعالی‌فرجه است. ▪️ما هم اگر شیعه و تابع ایشان هستیم؛ باید گام به گام از ایشان تبعیت کنیم و عملاً اهل مشایعت با اهل‌بیت علیهم‌السلام باشیم؛ چنانچه درباره شیعه تعبیر شده است که: «الشیعه مَنْ شایَعَ عَلِیّاً» یعنی شیعه کسی است که علیه‌السلام را و همراهی کند. اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💙⃞💎 جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ꧁-•°⛄️🔹❄️🔹⛄️°•-꧂