#شب_نهم:
#شب_تاسوعا
#ستاره ۳۴ ساله #آسمان #کربلا و بزرگترین #یار و #امام_حسين ع
#عباس یعنی #چهره درهم کشیده و این نام نشان از #صلابت و #توانمندی #سقای_کربلا دارد.
او فرزند #علی(ع) و #برادر حسین(ع) بود،
با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد.
#عباس(ع) این #ادب و #فروتنی را تا لحظه آخر بر خود #واجب میدانست.
او بهترین #الگوی #رشادت بود.
زیرا #پرچم_دار #سپاه بود
و پرچم را به دست #رشیدترین و #شجاع ترین افراد لشگر میسپارند.
او به اندازهای #محو #یار شده بود که بر #امواج دل انگیز آب روان،
#لبهای خشکیده #محبوب خود را در نظر آورد و #داغ #تشنگی را از یاد برد.
رشادت، وفاداری و فروتنی عباس(ع) یکی دیگر از برگهای #زرین #عاشورا است که همه را به #شگفتی واداشته است.
#الگو
#علمدار
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
بوی 👕ـپیراهنی
ای 🌬ـباد بیاور،
ورنه
😔ـغم یوسف بکشد
❤️ـعاشق کنعانی را...
#همدان #بخش_مرکزی #روستای_رباط_شورینی
پیراهنی که #علی در #عکس به تن دارد
همان پیراهنی است ،
که #مادر از او به
#یادگار نگه میدارد.
مادر در #سفر
#کربلا
پیراهن علی را با خود میبرد تا
فرزندش را
در این #زیارت_معنوی #سهیم
کند .
#قهرمان_من
#شهید_علی_محمدی
#شهیدانه
#شهادت
#شهدا
#عاشقانه
(۱۳۴۹-۱۳۶۷)
در #منطقه_بانه به #شهادت رسید.
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_هدیه_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
3.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽#انتشار
✌️برای اولین بار✌️
#قرآئت_قرآن #شهید_محسن_حججی
و همزمان به #بغل گرفتن بچه اش
😍😭😍
#علی هم چه #خوابی رفته
☺️😍☺️
#شهیدانه
#شهادت
#تولد
#اذان
#شهدا
#عاشقانه
#خدا
#عشق
#محبت
#مذهبی
#مدافع_حرم
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_هدیه_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
عشق❤️ یعنی یک خمینی سادگی
عشق ❤️یعنی با علی دلدادگی😍
عشق ❤️یعنی دست پرپر شده😔
عشق❤️یعنی یک #علی رهبر شده☺️
#عشق یعنی لافتی الا علی
عشق یعنی #رهبرم_سیدعلی🌹😍
#جانم_به_فدایت_اقاجان
#سرت_سلامت_رهبرم
#عاشقانه_ای_برای_مخاطب_خاص
•--------••••*•🌿🌺🌿•*•••--------•
@Refighe_shahidam313
•--------••••*•🌿🌺🌿•*•••--------•
هدایت شده از KHAMENEI_IR
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰او 27 سال داشت و اهل همدان بود. از آن بچه های دوست داشتنی که هر پدری آرزوی آن را دارد. #مظلوم، متین، خوش رفتار، درسخوان و ... به تازگی هم ازدواج💍 کرده بود.
🔰هر سال در ایام محرم به مناسبت #شهادت سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین🚩 در منزل پدریاش مراسم #عزاداری برپا میکردند تا اینکه بنا بر گفته خودش:↯↯
🔰یکی از همان روزها (محرم 1388)، بعد از مراسم خیلی خسته شده بودم آخرشب بود خوابیدم کمی قبل از اذان صبح بود که در خواب شهید #علی چیت سازیان را دیدم، چند نفری👥 هم همراه ایشان بودند که من نشناختم. ایشان رو به من کرد و گفت: حتما به مراسم شما می آیم👌 و به شما سر می زنم.
🔰درحالیکه #لبخند قشنگی روی لبانش نقش بسته بود که زیبایی و #نورانیت چهره اش را دو چندان می کرد. دلتنگی شدیدی💔 مرا احاطه کرد و دوست داشتم که با آنان باشم، موقع خداحافظی گفتم: علی آقا من میخواهم همراه شما بیایم😢 گفت: شما هم می آیی اما هنوز #وقتش نرسیده است!
🔰برادرش می گوید: محمد اصلا آدم گوشه نشین و اهل نشستن و یک جا ماندن نبود🚫 حتی اگر یک روز می آمد همدان، آن روز را هم مدام در عجنب و جوش بود. برای مثال همین #آخرین_بار، شب 21 ماه مبارک آمد همدان، با هم رفتیم گنج نامه و نشستیم چای☕️ خوردیم که شروع کرد به #نصیحت کردن من که مواظب پدر و مادر باش.
🔰این آمدن و رفتن من به همدان فقط به خاطر پدر و مادر است اما این بار که دارم میرم #ماموریت، دیگر پدر و مادر را به تو می سپارم♥️ عادت داشت می خواست داخل اتاق من بشود در می زد. این آخرین بار نیمه شب در زد🚪 و داخل شد و گفت: اگه میشه مقداری #تنهام بزار تا توی حال خودم با شم.
🔰من رفتم. شروع کرد به #نمازشب خواندن. برگشتم و گفتم: محمد چقدر نماز می خوانی؟😳 کمرت درد می گیرد، خسته میشی. گفت: امیر می خواهم توی این ماه رمضان #پاک شوم.
🔰خانه شان را بنده رنگ کردم، در کمدش را باز کردم و دیدم تمام در کمدش را با عکس های شهدا📸 پر کرده است و بالایشان نوشته بود: ای سر و پا! من بی سر و پا، خود را کنار عکس شهدا🌷 پیدا کردم.
🔰خوب که دقت کردم یک جای #خالی روی در کمدش بود، گفتم: محمد عکس یکی از شهدا🌷 رو بزن اینجا، این جای خالی قشنگ نیست😬 گفت: آنجا، جای عکس #خودم است.
راوی: برادر شهید
#شهید_محمد_غفاری
#بسم_الله_القاصم_الجبارین
📚موضوع مرتبط:
#شهدا_و_نماز
#نماز_شب
#خاطره
#عکس
📅مناسبت مرتبط:
#جمعه
#jihad
#martyr
🌹 #خیلی_خواندنی✌️👇
تا آخرش بخونید✌️👇
شب همان شب که سفر مبداء دوران میشد
خط به خط باور تقویم مسلمان میشد
شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب
صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب
در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
مرد مردی که کمر بسته به پیکار دگر
بی زره آمده در معرکه یک بار دگر
تا خود صبح خطر دور و برش میرقصید
تیغ عریان شده بالای سرش میرقصید
مرد آن است که تا لحظهی آخر مانده
در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده
💗💚
گر چه باران به سبو بود و نفهمید کسی
و محمد خود او بود و نفهمید کسی
در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
جان پیغمبر خود را سپر خود کردند
بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد
آیهی ترس برای چه کسی نازل شد
بگذارید بگویم خطر عشق مکن
جگر شیر نداری سفر عشق مکن
عنکبوت آیه.ای از معجزه بر سر در دوخت
تاری از رشته ایمان تو محکمتر دوخت
از شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر؟!
از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر؟!
یازده قرن به دل سوختهام میدانی
مُهر وحدت به لبم دوختهام میدانی
باز هم یک نفر از درد به من میگوید
من زبان بستهام و خواجه سخن میگوید
من که از آتش دل چون خُمِ مِی درجوشم
مُهر، بر لب زده خون میخورم و خاموشم
طاقت آوردن این درد نهان آسان نیست
شِقْشِقِیّه است و سخن گفتن از آن آسان نیست..💔
میرود قصهی ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
چشم وا کن احد آیینهی عبرت شد و رفت
دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت
آن که انگیزهاش از جنگ غنیمت باشد
با خبر نیست که طاعت به #اطاعت باشد
داد و بیداد که در بطن طلا آهن بود
چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود
داد و بیداد برادر که برادر تنهاست
جنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاست
یک به یک در ملاء عام و نهانی رفتند
همه دنبال فلانی و فلانی رفتند
همه رفتند غمی نیست #علی میماند
جای سالم به تنش نیست ولی میماند
مرد مولاست که تا لحظهی آخر مانده💚
دشمن از کشتن او خسته شده٬ درمانده
در دل جنگ نه هر خار و خسی میماند
جگر حمزه اگر داشت کسی میماند
مرد آن است که سر تا به قدم غرق به خون
آن چنانی که علی از اُحد آمد بیرون
میرود قصهی ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
میرسد قصه به آن جا که علی دل تنگ است
می فروشد زرهی را که رفیق جنگ است
چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد
اِن یَکاد از نفس #فاطمه بر تن دارد
کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام
تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام
فاطمه فاطمه با رایحهی گل آمد
ناگهان شعر حماسی به تغزّل آمد
میرود قصهی ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
میرسد قصه به آن جا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه #اُحد بر پا شد
و از آن آینه با آینه بالا میرفت
دست در دست خودش یک تنه بالا میرفت
تا که از غار #حرا بعثت دیگر آرد
پیش چشم همه از دامنه بالا میرفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن مأذنه بالا میرفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا میرفت
گفت: این بار به پایان سفر میگویم
” بارها گفتهام و بار دگر میگویم”
راز خلقت همه پنهان شده در عین علیست
کهکشانها نخی از وصلهی نعلین علیست💗💗
گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمّه بگویم، دستش
هر چه در عالم بالاست تصرف کرده
شب #معراج به من سیب تعارف کرده
گفتنیها همگی گفته شد آن جا اما
واژه در واژه شنیدند صدا را اما…
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آن که فهمید و خودش را به نفهمیدن زد
میرود قصهی ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
شهر این بار کمر بسته به انکار علی
ریسمان هم گره انداخته در کار علی
بگذارید نگویم که اُحد میلرزد
در و دیوار ازین قصه به خود میلرزد
میرود قصهی ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
مینویسم که “شب تار سحر میگردد”
یک نفر مانده ازین قوم که برمیگردد...
🤲💗 #اللهمعجللولیکالفرج💗🤲
💚بحق زینب کبری سلام الله علیها💚
#سید_حمیدرضا_برقعی
#تلاطم
#لیلة_المبیت💚💚💕
#یا_مولا_امیرالمؤمنین_علیهالسلام💚
#شب_هجرت_پیامبر_از_مکه_به_مدینه
🦋
💐#زیباترین و #لطیف_ترین #دلنوشته از #شهیدمدافع_حرم
(دلنوشته پیامکی شهید مدافع حرم اهل البیت، #علی_سیفی، چند روز قبل از شهادت برای خانواده اش) :
🔸دلم کمی آرامش میخواهد، کمی استراحت.
دلم از این پرچم های سه رنگ می خواهد، سبز-سفید-قرمز، بکشند روی پیکرم و بنویسند #علی، شهید مدافع حرم
💢شهید مدافع حرم علی سیفی علی بلاغی، در سال ۱۳۷۰ در روستای علی بلاغی اردبیل متولد شد. شهید سیفی از پاسداران سبزپوش ولایت در دفاع از حرم اهل بیت(علیهم السلام) که در مأموریت مستشاری و در مصاف با تکفیریهای داعش در سوریه به مقام شهادت نائل آمده است، ایشان هشتمین شهید مدافع حرم اردبیل است. وی از کارکنان سپاه حفاظت فرودگاه اردبیل بود که در ماه رمضان و مصادف با ۱۶ خرداد و با زبان روزه در شهر «حماء» سوریه به شهادت رسید. پیکر شهید علی سیفی روز سه شنبه ۱۳ تیرماه سال ۱۳۹۶ وارد استان اردبیل شد و در روز چهارشنبه از مقابل مصلای این شهر تشییع شد.
✌️شادی روح پاکش قرائت کنید حمد و سوره و صلوات.
💕بخشی از وصیت زیبا و تکان دهنده ی این شهید عزیز هم در تصویر بالا از این شهید، خواندنی و قابل تأمل است...
#رفیق_شهیدم
@Refighe_Shahidam313
#فاطمیه
علی علیهالسلام ۳۳ سالشه!!!
این آقا عبدالرحمنابنعوف ۴۰ سالشه!!!
این آقا سعد وقاص ۴۵ سالشه!!!
این آقا ۵۵ سالشه...
چرا یه ۳۳ ساله رو گذاشت؟!🤔
این معلومه دنبال پادشاهیه...
اگر ابوبکر اینرو میگفت میدونید چه اتفاقی میافتاد؟!
یا نیمی از جمعیت یا دوسوم جمعیت طرفدار او میشدن میگفتن راست میگه این (پیامبر) داره دروغ میگه...
میشد چی؟!
میشد جنگ بین مسلمونایی که از پیغمبر برگشتن با مسلمونایی که پیغمبرو قبول دارن...
کشتار...
خود پیغمبرم کشته میشد...
در نتیجه #اسلام میرفت هوا...)
پیغمبر از این هراس داشت!!
خدای متعال فرمود: یا رسولالله تو علی علیهالسلام رو معرفی بکن، من نمیذرم این حادثه اتفاق بیفته...
خب خدایا اگه تو بیایی تو میدون قضیه حله...✌️
پیغمبر فرمود: مردم تا حالا رئیستون کی بوده؟! گفتن معلومه شما!!
فرمود: هرکی تا حالا من رئیسش بودم از حالا به بعد رئیسش علیِ...
میدونید اولین کسی که اومد بیعت کرد کی بود؟!
همین ابوبکر!!
چرا؟!
خدا فکر اینو ریخت بههم، چون پیغمبر تا حالا علی علیهالسلام رو معرفی نکرده بود مگر بین جمع ده_بیست نفری، اینا اصلاً باور نمیکردن پیغمبر علی رو معرفی کنه
جاده رو کشیدن برای رسیدن به حکومت آمادهان
که یهو پیغمبر یه سنگ گنده انداخت وسط این جاده...
فرمود: مردم #علی علیهالسلام
ادامه_دارد...
#فاطمیه
سعدبنعباده رئیس خزرجیها بود، رئیس نیمی از مدینه...
مریض بود تو خونه خوابیده بود بهش گفتن که سعد میدونی چی شد؟!
ابوبکر شد رئیس؟!
ابوبکر شد؟!😳
مگه پیغمبر نگفته بود #علی
چرا...!!
گفتن علی جوانِ بهدرد نمیخوره...
گفت اگه علی جوانه
ما که جوان نیستیم...
اینا یه باره پاشدن از مکه اومدن اینجا (مهاجرینن دیگه) رئیس شدن؟!
ما خودمون مگه دستمون کجه؟! خودمون رئیس میشیم
خب چیکار کنیم
مسجد دست اوناست؟!
(مسجدالنبی دست اونا بود دیگه)
گفت: عیبی نداره تو محلهی خودمون میریم توی سقیفه جمع میشیم اومدن تو سقیفه، اینو رو برانکارد آوردن...
به مسجد خبر دادن ابوبکر میدونی سعد چی کار کرد؟!
مخالفت کرد...
گفت: غلط کرده!! چهارنفری پا شدن اومدن وارد سقیفه شدن
سعد اینجا چیکار میکنی؟!
گفت: هیچی میگن تو رئیسی؟!
گفت: آره
کی رئیست کرده؟!
گفت: مسلمونا...!!
گفت: پس علی چی شد؟!
گفت: میگن علی جوانِ و فلان...
گفت: آقا چرا تو بشی
ما خودمون هستیم
گفت: مگه نشنیدی پیغمبر گفت امامهای بعد از من همه از قریش هستن...
گفت: چرا شنیدم
گفت: خب مگه تو از قریشی؟!
گفت: نه!!
گفت: پس چی میگی...
سعدبنعباده یهو باخت...
خلاصه اومد زور بگه گفت من این حرفها حالیم نیست...
همون محله که
مال آقای سعدبنعباده بود
ابوبکرو سردست بلند کردن
درود بر ابوبکر
دورود بر ابوبکر
عُمر هم جمعیت رو هُل داد
رفتن رو برانکارد، دوتا از دندههای جناب سعدبنعباده شکست.. بهزور از زیر دستوپا درآوردن بردنش...
ابوبکر شد رئیس...
علیبنابی طالب کجا بود؟!
بالا سر پیکر پیغمبر پیکر رو شبانه دفن کرد...
حالا اینا برنامهشون چی بود؟! چهارتا برنامه داشتن خط یهوده دیگه، تهدید اسلامو میخواد از بین ببره...
❌۱- حذف علی علیهالسلام
❌۲- قرآنو خرابش کنن
❌۳- هرچی روایت از پیغمبر مونده از بین ببرن
❌۴- این تربیتی که پیغمبر در این اجتماع کرده رو خراب کنن
این چهار برنامه که اتفاق افتاد
علی علیهالسلام مُرد،
قرآن از بین رفت؛ تحریف شد.
روایات از بین رفت
فرهنگ مردم عوض شد
علی الاسلام وسلام...
از اسلام هیچی نمیمونه...
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
✅ مهدویت ((قسمت صد وهفتاد و شش)) 🧭 در قبال امر ظهور چگونه رفتار کنیم؟! ✍🏻... چرا ما در قبال حکم
✅مهدویت
(( قسمت صد وهفتاد و هفت))
☀️ بیایید عزمِ مهدویت کنیم!!
🔔 دوستان! ما به دنیا آمدیم که برای اهلبیت علیهمالسلام باشیم،
لذا وقت اضافه برای تلف کردن نداریم؛ تمامِ وقتمان باید معطوف به اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام باشد؛
👌تمامِ توجهمان باید به سوی اهلبیت علیهمالسلام باشد؛
و این خاندانِ مکرم تمام همّشان،
تمامِ عزمشان، تمام دعوتشان به سوی مهدویتِ امام مهدی عجلاللهتعالیفرجه است.
▪️ما هم اگر شیعه و تابع ایشان هستیم؛
باید گام به گام از ایشان تبعیت کنیم و عملاً اهل مشایعت با اهلبیت علیهمالسلام باشیم؛
چنانچه درباره شیعه تعبیر شده است که: «الشیعه مَنْ شایَعَ عَلِیّاً» یعنی شیعه کسی است که #علی علیهالسلام را #مشایعت و همراهی کند.
#مهدویت
#آخرالزمان
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💙⃞💎
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
꧁-•°⛄️🔹❄️🔹⛄️°•-꧂