#نحوه_شهادت
#زمان_شهادت
#مکان_شهادت
او مكرّر و با شوق فراوان مى گفت: «شب حمله، شب ديدار مهدى(عج) است.»
مسعود با يكى از دوستانش - ابوالقاسم اكرمى - هر كدام فرمانده يك گروهان از سپاه در شوش بودند كه در جريان اين برخورد و درگيرى، مسعود گروهان «والنّازعات» را فرماندهى مى كرد و ابوالقاسم اكرمى فرماندهى گروهان ياسين را به عهده گرفت. ساعت 13310/5 شب هر دو گروهان از دو طرف به صورت گازانبرى حركت مى كردند و پس از عبور از مواضع و خطوط دشمن و سركوب نيروهاى عراقى بازگشتند.
در حمله والفجر 1 - كه در 24 فروردين 1362 از منطقه شرهانى شروع مى شد در نزديكيهاى صبح و در هنگام بازگشت در خاكريزهاى سوم - جايى كه عراقى ها از تيربار هوايى استفاده مى كردند - بر اثر اصابت گلوله ضدّ هوايى به ناحيه سينه و قلب او در شيار تپه 103، به فيض عظيم شهادت نايل مى گردد.
در لحظات آخر از دوستانش خواست كه به مادرش بگويند، از او راضى باشد.
جسم مطهّر او را بعد از انتقال به مشهد، در 1 ارديبهشت 1362 تشييع كردند و در بهشت رضا(ع) به خاك سپردند.
آخرين بارى كه مسعود به جبهه مى رفت، شهادت در چهره اش آشكار بود. خانواده، دوستان و آشنايان آخرين ديدارشان را با او به خوبى به ياد دارند.
يكى از همرزمانش مى گويد: «آثار شوق و برافروختگى، در چهره او هويدا بود؛ شبيه آن حالتى كه در مورد ياران امام حسين(ع) و آن حضرت نوشته اند: و هرچه به لقاء معبود نزديك تر مى شدند، برافروخته تر و بشّاش تر بودند.»
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4