💔و........
بالاخره در ۱۶ آبان ۱۳۹۴ در حلب سوریه به آرزوی دیرینهاش یعنی شهادت میرسد
@Revayate_ravi
📚این دو کتاب در مورد این شهید عزیز چاپ شده است.
📚مطالب امروز برگرفته از کتاب عمار حلب است که بیشتر به قلم دوستان و اقوام محمد حسیـــــــن است.
📚ولی کتاب دوم یعنی قصهی دلبری به روایت همســـــــر شهیداست.
📚یک طرف پازل محمد حسیـــــــن در کتاب عمار حلب است اما پازل دیگر آن را باید در عاشقانههایش و زندگی سراسر محبت او با همســــــــرش جستجو کرد.
📚محمدحسیـــــــــن عاشق میشه
عشقش رو عفیفانه بروز میده
اما جواب منفی میشنوه
از او اصرار و از معشوق انکار
ولی اوچنان در عشقش مصمم هست که گاهی سوتی هم میده.
📚در سرمای اردوی راهیان نور،از بین چند دختر دانشجو که عقب وانت دو کابین نشسته بودن ، اُورکتش رو درمیاره و روی شونههای مرجان میندازه
📚اما دختری که نگاه منفی و تنفرآمیز بهش داشت و حتی خواستگاری اون رو یک شوخی و گستاخی تلقی میکنه چطور عاقبت گرفتار عشق محمد حسیــــــــــن میشه
و....
محمد حسیـــــن چطور عشقی که به سختی به دست آورده رو با فرزند خردسالش تنها میگذاره و پرواز آسمانیش رو شروع میکنه.
@Revayate_ravi
♦️ما کفتـــــر جلد آسمان حرمیـــــــــم
♦️آســـــــوده به زیر سایبان حرمیــــــم
♦️این امنیت کشـــــورمان را به خـــــــدا
♦️مدیون همه مدافعـــــــان حر میـــــــــم
@Revayate_ravi
#فقط_برای_خدا
🍃 یک روز از ماه را نذر جانباز هفتاد درصد کرده بود.☝️ می رفت نجف آباد اصفهان، تمام کارهای جانباز را انجام می داد، از حمامبردن تا شستن لباس و نظافت! 😊
سوریه بود که خبر شهادت جانباز را دادند. یک نفر را مامور کرد بروند نجف آباد، هم در مراسم شرکت کند و هم کاری زمین نماند.
🌷🌷🌷🌷🌷
#من_ماسک_میزنم
@Revayate_ravi
وقتی میبینم کسی ماسک نمیزند ؛
از آن پرستار و پزشکِ فداکار خجالت میکشم!
#حضرت_آقا🌱
گاهی یک ماسک زدن ساده؛
ممکن است بشود آزمونِ ولایت مداری!
#من_ماسک_میزنم🌱
ماسک زدن در این شرایط برای مذهبی ها باید مثل پیراهن مشکی پوشیدن در محرم باشه...👌👌👌
#سردار_عشق
✨💞#عاشقانه_های_شهدایے 💞✨
♦️●هروقت که از ماموریت میومد،به تلافی اینکه دل❣ منو به دست بیاره، گوشه #سفره غذامون یه قلب کوچیک با گلهای رز🌼 درست میکرد.
♦️منم دیگه به تلافی اون،قرار گذاشتم هربار که بیام گلزارش، براش یه #قلبی با گل رز درست کنم....✅
♦️●یبار که از ماموریت های زیادش،خیلی ناراحت بودم،به من گفت خانوم قول میدم جبران میکنم،یه کوچولو هم که شده جبران میکنم.
♦️ روز پنجشنبه بود،من همش تو ذهنم میگفتم میخواد فردا مارو جایی ببره.میخواد یه کاری انجام بده...
صبح 🌤شد، دیدم پاشده خودش ناهار قرمه سبزی گذاشته.#آشپزیشم خوب بود.
♦️گفت امروز تو اصلا با غذا کاری نداشته باش،گفت موقعی که میخوام سفره رو بچینم،میری تو اتاق نمیای،سفره که چیده شد شما بیا...
♦️●بعد که اومدم دیدم سفره رو قشنگ چیده.یه گوشه سفره یه #قلب با گل رز🌻 درست کرده بود. اصلا نفهمیده بودم کی رفته گل رز گرفته ...
✍راوی: همسرشهید
#شهید_محمدحسین_میردوستی 🌷
#من_ماسک_میزنم
@Revayate_ravi