eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
280 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 شَـهادت٘ را نَه دَر جَنگ٘، دَر مُبارِزِه می‌دَهَن٘د... ما هَنوز شَـــهادتـی بی‌دَرد می‌طَلَبیم... غافل که شَـهادَت را جز به اهلِ دَرد نِمی‌دَهَند... @Revayate_ravi
🍃امروز 🍃بهشت فاطمه 🍃گلزار شهدا 🍃سالگرد شهادت @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نابغهٔ اطلاعات جنگ! به مناسبت سالروز شهادت شهید حسن باقری♥️ @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ باخانواده عروس خانم قرار خواستگاری گذاشته بودیم . معمولا همه جا برای مراسم خواستگاری بزرگترها می روند . اما آقا محمود خیلی اصرار داشت که من همراهش باشم ؛ علت اصرار ایشان آشنایی مختصری بود که من با این خانواده داشتم . آقا محمود روز خواستگاری دنبالم آمد ؛ زمانیکه راه افتادیم از خانه بیرون برویم گفت : حتما با این بنده خدا ( عروس خانم) صحبت کن و بگو که من حداکثر پانزده سال می توانم زندگی کنم !! با تعجب نگاهش کردم !! گفت : من شهید می شوم * ناراحت شدم ، نشستم و با عصبانیت گفتم : پس دختر مردم را اذیت نکن ، حالا که این طور است من نمی آیم . شما که می خواهی شهید شوی اصلا ازدواج نکن . خندید و گفت : عصبانی نشو خواهر من !! ازدواج سنت پیغمبر اکرم "صل الله و علیه و آله و سلم" است . و من برای پیروی از سنت پیغمبر اسلام "صل الله علیه و آله وسلم" ازدواج می کنم‌ . محمود ازدواج کرد و چهار سال و نیم بعداز ازدواجش به فیض عظیم شهادت نائل آمد . 🌷 راوی : @Revayate_ravi
ۅݪایت‌مداࢪۍبہ‌سبڪ‌شہدا😍 نظࢪات‌ࢪهبࢪۍࢪابدۅݩ‌هیچ‌قیدۅ شࢪط‌قبۅݪ‌میڪࢪدۅمیگفت... ادامه در عکس👆 ❤️ ❤️ ❤️ @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطرا به روایت مادر شهید 🔸🔶تنها دلخوشی ما اون موقع به دنیا اومدن پسر بود👼 ۱۷ بهمن محمد‌صدرا به دنیا اومد خواستم بچه‌رو بغل الهه بدم ، دیدم اونقدر گریه کرده که چشم‌هاش به زور باز میشه☹️ الهه تو بدترین شرایط و دردناکترین روزها بود.😢 🔸🔶موقع برگشت از بیمارستان همه به استقبال اومده بودن ولی اونی که باید باشه نبود🙃 همه یه گوشه گریه می‌کردن به جای بوی اسپند ، بوی دلتنگی و بغض بود. اونقدر اون لحظات سخت بود که دلم می‌خواست قالب تهی کنم و اون روز آخرین روز عمرم باشه. 🔸🔶چهارم اسفند تولد ۴ سالگی فاطمه بود.🎂 کلی تدارک براش دیدیم کربلایی براش النگو گرفته بود عمو و عمه‌ها هم کلی براش عروسک و اسباب بازی گرفته بودن ولی فاطمه قبل از فوت کردن شمع ، عکس رو می‌خواست🥀 هیچکدوم از هدیه‌ها خوشحالش نکرد و جشن ما رو عزا کرد.💔 @Revayate_ravi
🔸🔶چهارشنبه سوری بود یکی از همسایه‌ها اومد بهم گفت: رو تو خواب دیده که میگه ، به مادرم بگو امروز ، روز سختیه ، طاقت بیاره گفتم: خدا قراره چهارشنبه سوری با دل ما آتیش بازی کنه.😔 🔸🔶از سپاه زنگ زدن که ساک و وسایل رو می‌خوان بیارن وقتی چشمم به ساک افتاد از هوش رفتم به زور آب قند کمی هوشیار شدم.🍂 🔸🔶چیزی که دل ما رو آتیش زد ، بشقاب و قاشق ، چنگالی بود که مخصوص بود و داخل اون غذا می‌خورد.🍽 🔸🔶هر وقت سفره پهن می‌کردیم فاطمه اون بشقاب و قاشق رو می‌آورد دوست نداشت کسی جای پدرش بشینه و یا به قاشق و بشقابش دست بزنه. @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا