eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 من کفن نمی‌خواهم... . بهار 89 رفت کربلا، یک روز بعد از زیارت بیشتر بچه‌ها رفتند برای خریدن کفن؛ خانمش به حاج‌رحیم گفت: «خوب است که ما هم اینجا کفن بخریم».حاج رحیم گفت: «من کفن نمی‌خرم، شما اگر می‌خواهید بخرید». همان موقع یکی از بچه‌های هیأت هم به حاجی پیشنهاد داد که بریم و کفن را بخریم، حاجی باز هم گفت: «من کفن نمی‌خواهم» پرسید: «چرا؟» حاج‌رحیم گفت: «من شهید می‌شوم و با لباس سپاه دفنم می‌کنند». گفت: «جنگ که تمام شده حاجی!» حاجی در جوابش گفت: «من هیچ وقت از رسیدن به شهادت ناامید نیستم و نخواهم شد» ♥️ ( شهادت: اردیبهشت ۱۳۹۵_سوریه_خان طومان_ رفقا از ۱۳ شهید اون روز فقط پیکر حاج رحیم برنگشته!!! دعا کنید ... @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جاے شهید اعطایی خالے ڪه😔 می‌گفت: کسی که آقارا قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد! برسردرخانه نوشته بود: هرکه دارد بر ولایت بدگمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نخستین عید بعد از ازدواجمان که لبنانی‌ها رسم دارند دور هم جمع می‌شوند، مصطفی در مؤسسه ماند و نیامد به خانه پدرم. آن شب از او پرسیدم: «دوست دارم بدانم چرا نرفتید؟» مصطفی گفت: «الان عید است. خیلی از بچه‌ها رفته‌اند پیش خانواده‌هایشان. اینها که رفته‌اند، وقتی برگردند، برای این دویست، سیصد نفر یتیمی که در مدرسه مانده‌اند تعریف می‌کنند که چنین و چنان. من باید بمانم با این بچه‌ها ناهار بخورم، سرگرمشان کنم که اینها هم چیزی برای تعریف کردن داشته باشند». گفتم: «چرا از غذایی که مادر برایمان فرستاد، نخوردید؟ نان و پنیر و چای خوردید». گفت: «این غذای مدرسه نیست». گفتم: «شما دیر آمدید بچه‌ها نمی‌دیدند شما چی خورده‌اید». اشکش جاری شد، گفت: «خدا که می‌بیند». شهید مصطفی چمران نیمه پنهان ماه ، ج۴ @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطرات به روایت مادر شهید 💔❣یه بار امام جماعت محل به همراه مسئولین شهر به منزل ما اومدن گفتن: یکی از دوستان سه شب در اعتکاف خواب رو دیده که گفته: ... 💔❣برید به خونوادم بگید چرا شهادت من رو قبول نمی‌کنن؟؟؟!! من برای چهارشنبه ۸ اردیبهشت یادبود گرفتم حتی مهمان‌ها رو هم دعوت کردم. 💔❣با صحبت‌هایی که شد گفتم: باشه قبول یاد بود می‌گیریم ولی سنگ قبر نه!!! امام جماعت محل گفت: حاج خانم!حضرت ام‌البنین دستش به مزار حضرت عباس نمی‌رسید. نمادین‌توی بقیع قبر دُرُست کرد و هر روز کنار این قبرها می‌رفت و براشون فاتحه و روضه می‌خوند. 💔❣گفتم: من کنیز ام‌البنین هستم بالاخره راضی شدم که سنگ قبر نمادین برای دُرُست کنن به بچه‌ها گفتم : روی سنگ قبرش عکس رو هم بگذارید برای من که سواد ندارم می‌تونه آرومم کنه. @Revayate_ravi
💔❣ ۲ سال از فراق می‌گذشت الهه برای اینکه حال و هوای بچه‌ها عوض بشه مدام بین خونه‌ی مادرش و خونه‌ی خودمون در رفت‌و‌آمد بود ولی این هم فایده‌ای نداشت. 💔❣آب شدن بچه‌های و عروسم رو جلوی چشمام می‌دیدم. 💔❣نمی‌تونستم دست روی دست بگذارم مجبور شدم این بار سنگین رو به تنهایی به دوش بگیرم اول با یحیی صحبت کردم نه دل داشتم الهه و بچه‌ها رو اینطور ببینم نه دل داشتم اونا از این خونه برن. 💔❣ به یحیی گفتم: الهه نه پدر داره ، نه برادر بیا مردونگی کن..... @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀امشب ، شب داوزده بهمن هست 🥀دهه‌ی فجر 🥀انقلاب 🥀آقا روح‌الله خمینی 🥀پهلوی 🥀شهدا 🥀انفجار نور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا