eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
297 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️یکی از دوستانش به پیشنهاد شغل دوم را داد ولی قبول نکرد گفت: به اندازه یک تلفن زدن هم باشه باید از کار در سپاه بزنم و این درست نیست ♦️دوستش معتقد بود شیعه باید پول دستش باشه تا بتونهدر حوزهای مختلف فرهنگی وارد بشه ♦️ولی میگفت:برای کار فرهنگی (همت جهادی) لازمه ی اصلی هست و فقط پول داشتن لازم نیست ♦️راست میگفت، پول نداشت ولی با همان تفکر جهادی چه کارها که نکرد @Revayate_ravi
♦️ برای یادواره گرفته بود .‌... برای مراسم را دعوت کرده بود و شب آقای احمدی روشن را برای استراحت به منزل خودش برد ♦️ میگفت وقتی شهید شد به منزل ما آمدند و گفتند : ما مدیون هستیم ♦️بعدها مراسم اختتامیه برای اردوهای جهادی کشور در لانه ی جاسوسی آمریکا در تهران برگزار شد که رو اونجا دعوت کردند ♦️ اونجا صحبت کوتاهی کرد و از خواستند که بیاد و هدیه ای را به او بده ♦️ایشان وقتی بالا اومد به احترام ، چادرش را بوسید @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋 از همون اول ازدواج💍 بهم پیشنهاد داد اگه دلخوری از من داری و نمی‌تونی بهم بگی ، برام بنویس✍.خودش هم همین کار رو می‌کرد .عادت داشت قبل از خواب همه‌ی مسائل روز رو حل کنه.یعنی خیلی وقت‌ها شب که میشد ، برام می‌نوشت که امروز به خاطر فلان مسئله از من دلخور شدی‌. ببخش منظوری نداشتم😔.آخرش هم یه جمله‌ی عاشقانه می‌نوشتم😍.گاهی من اون کاغذ رو می‌خوندم و می‌گفتم: کدوم مسئله رو میگی؟؟من اصلا یادم نمیاد🧐.یعنی اون مسئله من رو اذیت نکرده‌بود.ولی اون مراقب بود من دلخور نشم. @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 عبدالرحمن ۱۳ سال بیشتر نداشت.اما با همین سن کمش،نیروی داعش شده‌بود.چند روزی بود که توسط بچه‌های فاطمیون اسیر شده‌بود.در این چند روز چندتا از بچه‌ها جیره‌ی لباسشون رو بهش داده‌بودن.کنارش هم تعدادی کلوچه و تنقلات بود که بچه‌ها براش گرفته بودن.بچه‌ها زبون اون رو نمی‌دونستن ولی با توجه به سن کمش با اون مهربون‌تر😊 از بقیه اسرا بودن. 🌹محبت بچه‌ها و اون‌چه که از واقعیت فاطمیون دید باعث شد تصمیم بگیره با داعش😡 بجنگه.داعشی که با دروغ دوستانش رو کافر و بی‌نماز بهش معرفی کردن.رفته بود پیش روحانی تیپ فاطمیون‌و ازش خواسته بود اذان شیعه رو بهش یاد بده. شب تقاضای آب کرد و گفت: می‌خوام غسل شهادت بکنم.صبح روز اربعین مثل ما نماز صبح خوند و همراه بچه‌ها به عملیات رفت.می‌گفتن ، پرچم فاطمیون رو به دوش گرفته‌بود.و یک لحظه هم زمین نمی‌گذاشت. عبدالرحمن که دیگه از بچه‌ها خواست اون رو صداش کنن.در روز اربعین شربت شهادت رو نوشید و به آرزوش رسید. @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ پای درس حاج آقای محسنی می نشست،که میگفت :اگر میخواهید غرورتان بشکند بروید دستشویی خانه ی خودتان و مادرتان را بشوید ♦️ تا یک مدت طولانی نه تنها سرویس بهداشتی خانه اش بلکه دستشویی خانه ی مادرش راهم میشست ♦️دوستانش میگفتند اگر نظر مارا بخواهید واقعا خستگی ناپذیر بود دو دقیقه هم نمیتوانست یک جا آرام بنشیند .. حتی برای اتفاقاتی که به او ربط هم نداشت آتش به اختیار بود ♦️وقتی اعتراض میکرد ، میگفت : بذار به کار چهار نفر برسیم، روز گرفتاری خودمون هم یکی به دادمون برسه ♦️راست میگفت ، مشکلاتشون طوری حل میشد که خودشون هم تعجب میکردن @Revayate_ravi
♦️ وقتی به عنوان فرمانده ی یکی از پایگاه های بسیج انتخاب شد کارهای متعددی برای جذب جوانان انجام داد : ۱) دستی به سر و گوش پایگاه کشید ۲) میز پینگ پونگی تهیه کرد تا به بهانه ی مسابقات جوانان را بیشتر جذب کنند ۳) با هزینه ی خود فوتبال دستی گرفت ۴) برای اولین بار واقعه‌ی عید غدیر را به کمک جوانان بازسازی کرد ۵) مسابقات طناب کشی ، ماست خوری ، بازی با صندلی ، برای بچه ها شعر و قرآن خوانی و... . کسی از آن جشن ها دست خالی بیرون میرفت و همه جایزه میگرفتند @Revayate_ravi