eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
بیا برگرد خیمه ای علمدارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میدونيد ضرب المثل «سرش بره قولش نمیره»ازکجااومده؟؟؟ . . 💚روی دستش"پسرش"رفت ولی"قولش نَه " 💚نیزه ها تا " جگرش "رفت ولی " قولش نَه " 💚این چه خورشیدغریبی است که با حال نزار 💚پای"نعش قمرش"رفت ولی"قولش نَه" 💚شیر مردی که درآن واقعه " هفتاد و دو " بار 💚دست غم بر" کمرش"رفت ولی" قولش نَه " 💚هرکجا مینگری" نام حسین است و حسین " 💚ای دمش گرم "سرش"رفت ولی"قولش نَه " السَّلامُ عَلَيْك یا اَباعَبْدِاللهِ الحُسَین @Revayate_ravi
🔰 | 🔻 پیشنهاد ویژه به مناسبت سالروز تجلیل از اسرا 🔅 فؤاد سلسبیل به مرکز حزب خلق عرب رفته بود و به دوستانش اطلاع داده بود که چه نشسته‌اید که ملاصالح در دست ما اسیر شده. برویم او را تحویل بگیریم و تخلیه اطلاعات و بعد هم اعدام کنیم تا درس عبرتی برای عرب‌هایی شود که با فارس‌ها همکاری می‌کنند. آن روز در مرکز حزب خلق عرب، برای به دام افتادنم جشن گرفتند. مأموران مستقر در اردوگاه باخبر بودند شخصی با اسیران آمده که در استخبارات مترجم و دوست تیمسار عزاوی، مشاور عالی سیدالرئیس صدام حسین است و حتی تا دیدار با صدام هم پیش رفته. همه دلشان می‌خواست من را ببینند. ...صدای بازجو در گوشم می‌پیچید: -آقای قاری! شما متهم به همکاری با رژیم بعثی صدام بر ضد اسرا که باعث شکنجه و تنبیه آنها شده،‌ و همچنین جاسوسی به نفع دشمن هستید... 📍 (سرگذشت شگفت‌انگیز مترجم اسرای ایرانی و عراقی ) ✍🏻 به قلم: رضیه غبیشی 🖨 انتشارات شهید کاظمی @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀خدا هیچ قومی رو بی علمدار نکنه ... @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔷 درگـاه این خـانه بوسیـدنے‌اسـت 🔷🔹 🔲 خــاطــرات مــادر شهیــدان و 🔲 قسمت : 6⃣ ✍ یک روز دوخت‌و‌دوز می‌کردیم ، یک روز شست‌و‌شو یک روز پخت‌و‌پز مربا ، خروار خروار نخود و لوبیا و برنج پاک می‌کردیم.ظهر هر جا بودم خودم رو به خونه می‌رسوندم تا غذای بچه‌ها رو بدم. بچه‌ها هم یه لقمه خورده ، نخورده روی دفتر و کتاب‌هاشون پهن می‌شدن و تکالیفشون رو زودتر انجام میدادن تا به مسجد برن. ✍ حاجی بعد از دو ماه از جبهه برگشت.بنده‌ی خدا انتظار داشت همه چیز مثل قبل باشه ولی هیچ کس تو خونه بند نبود.چند روز به رومون نیاورد ولی دید مثل اینکه داستان ادامه داره.با فعالیت بچه‌ها تو پایگاه و مسجد مشکلی نداشت ولی برای درسشون نگران بود.صبح تا ظهر مدرسه ، ظهر تا شب مسجد ، شب تا صبح هم کشیک تو خیابونها.پس اینا کی درس می‌خونن؟؟؟ ✍ اوایل انقلاب ، محمودآقا تو یه شرکت مواد غذایی سهام خرید. هر از گاهی باید برای سرکشی به کارگرها به شما می‌رفت.تابستان‌ها من و زهرا را هم با خودش میبرد تا آب و هوا عوض کنیم. ما که شمال بودیم پسرها با دوستانشون شب تو خونه‌ی ما جمع میشدند.یه‌بار من و زهرا شمال موندیم و حاجی کامیون گرفت تا برای مغازه جنس‌ بگیره.صبح زود به خونه رسید به راننده‌ی کامیون تعارف می‌کنه که داخل خونه بیاد و یه چایی بخوره.در رو که باز کرد هاج‌و‌واج موند.حیاط پر از بچه‌های بسیج بود.یکی با اورکت ، یکی با پوتین ، یکی روی پای دیگری ، یکی پوتینش زیر سرش و اورکت روی سر خودش و رفیقش.هر کدوم گوشه‌ای خوابیده بودن. راننده پرسید: خونتون پادگان یا پایگاه؟؟؟ حاجی هم خندیده‌بود که هیچ‌کدوم. ✍ تابستون ۶۱ داوود هم هوای جبهه به سرش زد.۱۵ سال بیشتر نداشت ولی هیکل بزرگ و چهارشونش خیلی بیشتر نشون میداد.هرچی گفتم :صبر کن تا پدرت از منطقه بیاد تا ازش اجازه بگیری به خرجش نرفت.اونقدر اصرار کرد تا بالاخره راضی شدم.بعد از اون اعزام داوود دیگه تو خونه بند نمیشد.مارش عملیات که میزدند هر جا بود خودش رو به جبهه می‌رسوند.برای امتحاناتش برمی‌گشت و دوباره می‌رفت.عملیات والفجر مقدماتی منطقه بود.زمستان سال۱۳۶۱ .یک ماه بعد از عملیات با پای مجروح به خونه برگشت.هرچی پرسیدم چی‌شده ،فقط یه جواب میداد: 《مامان!نه تو لایق بودی ، نه من!خدا من رو پرت کرد سرت》 دستش رو گرفتم: داوودجان!راضی‌ام به رضای خدا.صورتش رو گردوند تا اشکش رو نبینم . @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علی الحسین و علی علی‌ابن‌الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین 🏴عـاشــوراے حسـینے به همـه‌ی اعضــاے کـانـال انجـمـن راویـان تسـلیـت🖤 @Revayate_ravi