🔷🔶بـوسیــدن دســت بـچـه🔶🔷
🌀سال ۱۳۷۸ در ناحیه سپاه شهرستان بندرگز مشغول خدمت بودم.با جمعی از پاسداران به روستاے ایرا به ملاقات علامه حسنزادهی آملے رفته بودیم.یکی از برادران به پسر بچهاش گفت: برو دست آقا را ببوس.پسرک رفت جلو که دست آقا را ببوسد ، آقا دست او را گرفت و با حالت تبسم گفت: اول به سوالم جواب بده!! ، این فرش چیست؟؟؟پسر گفت: این موکت است.سپس آقا به نقطهاے دیگر اشاره کردند و گفتند:آن فرش چیست؟گفت: این قالی است.
🌀آنگاه آقا گفت: اگر قالی نجس و موکت پاک باشد ، روے کدام یک از آن دو مینشینی؟؟؟پسر بچه گفت: روے موکت مینشینم.فرمودند:چرا؟؟؟جواب داد :چون پاک است.
🌀حضرت آقا متواضعانه خم شد و دست آن کودک را بوسید و سپس خطاب به ما فرمودند:ما مثل قالی هستیم و بچهها مثل موکت که هنوز نقش و نگار نگرفتهاند و پاک هستند و در پایان با مزاح پدرانهاے فرمودند: هر کدام پلاستیکی بگیرید و بروید داخل حیاط منزل و گیلاسها را غارت کنید.
✍ راوے: شعبانعلی حیدریان
#علامه_حسن_زاده_آملی
@Revayate_ravi
ــــــــــــ🎈عـــــارفـــــــانــه🎈ــــــــــــ
🎈زنـدگـے نـامـه عـارف شـهیــد احـمـد عـلـے نـیـرے🎈
🎤 بخش چهاردهم
🔰یه دستگاه موتور سیکیلت تریل ۲۵۰ از طریق سپاه پاسداران در اختیار احمدآقا بود.از مسئولین اختیار کامل موتور رو گرفتهبود.یعنی اجازه داشت در امور مختلف شخصی و کارهاے مسجد استفاده کند.
🔰یک روز سراغ ایشان رفتم و گفتم: براے یکی از کارهاے مسجد دو ساعت موتور را لازم داریم.ساعت دو عصر موتور را تحویل داد و ما هم حسابی مشغول شدیم.دو ساعت ما شد ، فردا غروب .با هزار خجالتی رفتم در خونهی احمدآقا.برادرش اومد و گفت: به من تحویل بدید.
🔰شب هم وقتی مسجد احمدآقا را دیدیم خیلی عادے با ما صحبت کرد و در مورد موتور حرفی نزد.بعدا فهمیدیم که از بدقولی ما حسابی ناراحت شدهبود.براے همین خودش برای گرفتن موتور پشت در نیامد تا ناراحتی و عصبانیتش از بین برود.
@Revayate_ravi
انسان ها زود پشیمان می شوند !
گاه از گفته هایشان
گاه از نگفته هایشان...
اما سراغ ندارم کسی را
که از مهربانی پشیمان شده باشد.
خوشا به حال آنانکه خوب می دانند
مهربانی منطقیترين گفت و گوی زندگیست.
سلام بر همدم و مونس تنهاییها و دلشکستگی ها امام مهربانیها... علیِّ ابنِ موسَی الرِّضا(ع) 🏴🏴🏴
#امام_رضا
@Revayate_ravi
#خاطره_شهید 🎙🌿
____________________
گاهے میرفت یه گوشه ے خلوت چفیه اش رو می ڪشید روے سرش و در حالت سجده میموند..
به قول معروف یه گوشه اۍ خدا رو گیر می آورد :)✨
مصطفی واقعاً عبدِ صالح بود🖐🏻♥️
#شهید_مصطفے_صدرزاده
✍ راوی دوست شهید
@Revayate_ravi
🍃 خاطره ناب از آینده بقیع:
👈 سال ۹۸ توفیق شرکت در راهپیمایی اربعین حسینی را داشتم.
👈 ویژه نامه اربعین توسط موکب شهدای شهرستان بهشهر تهیه شده بود و در طول مسیر راهپیمایی توزیع می شد.
👈 پیرمرد اهل دلی نظرم را جلب کرد که با تسبیح آرام ذکر می گفت.
👈 جلو رفتم سلام کردم و ویژه نامه اربعین را تقدیمش کردم.
👈 گفتم: انشاالله راهپیمایی بعدی به فرموده امام خمینی(ره) از کربلا به قدس باشد.
👈 گفت: نه! بقیع ست، بقیع ست!
👈 گفتم: چرا؟
👈 گفت: حضرت آقا فرمود: مجاهدین یمنی بقیع را آزاد خواهند کرد.
👈 گفتم: انشاالله اول بقیع بعد قدس باشد.
👈 گفت: انشاالله
👈 در دلم آرزو کردم، ضریح روی قبور مطهر امامان معصوم علیهاالسلام در قبرستان بقیع ساخته شود.
👈 بین الحرمینی از بقیع تا حرم مطهر رسول اکرم(ص) ایجاد گردد.
و نماز جماعت را پشت سر امام خامنه ای اقامه کنیم.
✍ راوی:شعبانعلی حیدریان
شهادت امام رضا(ع) تسلیت باد.
@Revayate_ravi
ــــــــــــ🎈عــــارفــــانـه🎈ــــــــــــــ
🎈زنـدگے نـامـه عــارف شـهیــد احــمــد عـلـے نـیـرے🎈
🎤 بخش پانزدهم
🔰احمدعلے بسیار انسان کتومی بود.یعنی از حالات درونی خودچیزی نمیگفت.او که در درجات عالی عرفان قرار داشت مانند سادهترین مردم رفتار میکرد تا هیچکس از درون او مطلع نشود.
🔰خیلیها از احمدآقا چیز خاصی نمیدیدن ، اما عاشقش بودن.او قلبها را فتح کردهبود.به دیگران یاد داد که میشود در جریان عادے زندگی قرار داشت.در میان مردم زندگی کرد اما با خدا بود.
🔰بیشترین و بارزترین صفت ایشان ادب و مهربانی بود.هیچکس از احمدآقا بیادبی ندیدهبود.همهی بچهها را مودبانه صدا میکرد.هیچکس در حضور او کوچک نمیشد.ممکن نبود با نوجوانان با خشونت رفتار کند.به احترام همهی تازه واردها از جا بلند میشد و احترام میکرد.برای تشویق بچهها به آنها هدیه میداد.
🔰هرگز ندیدیم که احمدآقا در امور دینی و معنوی کسی را مجبور کند.بلکه آنقدر عاشقانه از زیباییهاے اعمال دینی میگفت تا همه به آن گفتارها رفتار کنند.
🔰اگر موضوع خندهدارے گفتهمیشد مانند بقیه میخندید.اما در مقابل معصیت و گناه واکنش نشان میداد.اگر کسی در مقابلش غیبت میکرد ، با او برخورد میکرد.
@Revayate_ravi