eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
297 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷اولین شهید جویبار ، بود. از دوستان جویباری ، یه روز به محمد گفت: این جویبار ما ،مهد کشتی که بود حالا یه شهید مدافع حرم دادیم و آبرو و عزت شهرمون با شهادت شهید علیزاده چند برابر شده✌️ 🌷یعنی تو قائمشهر شما کسی پیدا نمیشه بره شهید مدافع حرم بشه این دیگه چه وضعشه؟؟ 🌷 برگشت گفت: من بعد از عید میرم سوریه!! صبر کن !خودم میشم اولین شهید مدافع حرم قائمشهر!! @Revayate_ravi
🌷زن عموی (همسر شهید علیرضا بلباسی) همیشه به خانم میگفت: ✌️ چون پا به پای همسرت اون رو همراهی می کنی. 🌷زن عمو به می گفت: الحمدلله خانومت خیلی خوبه!!! هر چی داری از هست. @Revayate_ravi
💖 گفت: شب ساعت ۹/۳۰ زنگ زدن آماده شو امشب حرکت هست به سمت سوریه 💖بچه ها رو به اتاق برد و با اونها حرف زد که شاید من برنگردم . مهدی و حسن در عالم بچگی سفارش تانک و تفنگ دادن هم صورتشان رو بوسید و کنارشون بود تا خوابیدن. 💖تمام این مدت من توی هال به پشتی تکیه داده بودم و لحظه لحظه رفتنش رو تماشا میکردم. 💖خودم رو جای زن زُهیر می دیدم که چطور از همسرش گذشت و او رو راهی کرد. 💖در عمل کار بسیار سختیه!!! @Revayate_ravi
ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋 باز نخلستان و چاه است و کوفه در خواب گناه است و 🦋کوفیان با ننگ سودا می‌کنند از امشب تَبرا می‌کنند 🦋باز امشب عشق تنها می‌شود زخم سهم فرق مولا می‌شود 🦋کوفه ، خوب می‌دانم سهمت نبود درک آن خورشید ، در سهمت نبود 🦋کاش امشب باز باران می‌گرفت بغض من راه نیستان می‌گرفت 🦋کاش امشب درد می‌آمد فرود بغض من درد را می‌سرود 💚 @Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
🦋 باز نخلستان و چاه است و #علی کوفه در خواب گناه است و #علی 🦋کوفیان با ننگ سودا می‌کنند از #علی امش
باورم نیست ڪہ خیبرشڪن از پا افتاد حضــرتِ "واژه‌ے برخاستن" از پا افتاد... 🏴 سالروز ضربت خوردنِ اول مظلوم عالم، امیرالمومنین امام علی علیه السلام تسلیت باد.
کتاب از شهیدی سخن می گوید که فرمانده شهید سپاه قدس، سردارحاج قاسم سلیمانی، وصیت کرد در جوار او به خاک سپرده شود. . در جوانی به مراحل عالی رسیده بود و حاج قاسم کرامات متعددی از او روایت می کرد. جنس دلدادگی میان حاج قاسم و حسین به گونه ای بود که همواره نام و یادش بر زبان شهید سلیمانی جاری بود. او جانشین سردار در لشکر 41 ثارا... کرمان بود و شهادتش چنان داغی بر دل سردار گذاشت که همواره تشنه دیدار مجدد او بود و سرانجام دی ماه امسال به آرزوی خود رسید. کتاب حاضر به ما مسیر شدن را می آموزد. به راستی چقدر باید روحت بزرگ باشد که سردار دلها شیفته و مشتاق دیدارت شود؟ راهی که در سنین حدود بیست سالگی پیمود، ده ها سال طول می کشد تا عرفای بزرگ طی کنند. 🛑قیمت پشت جلد ۲۲۰۰۰ تومان 🛑باتخفیف ۱۹۸۰۰ تومان سفارش : @ketab_hesan @Revayate_ravi
🖇یک دریاخاطره🌊 🌱رسم شیدایـے 🌱 🌈اسیر شده بود ۱۵ سال بیشتر نداشت. حتے مویے هم در صورتش نبود. سرهنگ عراقے امد یقشو گرفت، کشیدش بالا و گفت: اینجا چیڪار میکنے!؟ حرف نمےزد. سرهنگ عراقے گفت: جواب بده گفت ولم کن تا بگم ولش کرد خم شد روی زمین و یڪ مشت خاڪ برداشت، آورد و گفت‌: اینجا خاڪ منہ، تو بگو اینجا چیکار میکنے؟! سرهنگ عراقے خشڪش زده بود.....😳 @Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
كسانی را كه اهل جهاد و مبارزه بودند، دوست می‌داشت☺️ و از كسانی كه فقط اهل شعار بودند و در موقع عمل، از ترس مخفی می‌شدند، بیزار بود😐.در آن دوران، یك نفر بود كه خودش را مبارز می‌دانست. حتی در ابتدا با او همكاری می‌كرد. او شخصی بود كه فقط شعار می‌داد و هر كجا كه می‌دید خطری متوجه‌اش نیست، صحبت می‌كرد🙂، فریاد می‌زد و شعار می‌داد ولی تا بوی خطر به مشامش می‌رسید، صدایش درنمی‌آمد.😶 بعد از این‌كه به اتفاق مردم مجسمه شاه را از میدان اصلی شهر پایین كشیدند، آن شخص نیز داد و فریاد راه انداخته بود و طوری وانمود می‌كرد كه گویی تمام این كارها را انجام داده است😧. مردم كه از باطن او خبر نداشتند، گمان می‌كردند كه فرد مخلص و متعهدی است. یك ‌بار، و بقیه دوستان برای راهپیمایی برنامه‌ریزی كرده بودند. آن شخص هم با حرفهای فریب‌كارانه سعی داشت تا خود را در این برنامه سهیم جلوه دهد🙄. ولی شب هنگام، سربازان شاه تمام شهر را در اختیار گرفتند. آن شخص تا اوضاع را چنین دید، اعلام كرد كه فردا راهپیمایی نیست و برنامه لغو شده است😑. گفت: «نه! تظاهرات برقرار است و اصلاً نباید از حضور مأموران وحشت كرد.»🙂 آن شخص گفت: «خطرناك است؛ همه جا پر شده از پلیس.» گفت: «تو اگر می‌ترسی، می‌توانی بروی خانه، كنار خانواده‌ات و همان‌جا مخفی شوی تا مبادا جانت به خطر بیفتد.»😊 فردای آن روز، و دوستانش موفق شدند تا سربازان را به وسیله قلاب ‌سنگ از میدان دور كنند و بعد سایر مردم را به خیابانها بكشانند👌. بعد از این‌كه مردم موفق شدند سربازان را فراری دهند، آن شخص را دید و گفت: «حالا فهمیدی كه جرأت مبارزه نداری😏. این مردم كه از هیچ ‌چیز نمی‌ترسند و به راحتی زیر باران گلوله فریاد می‌زنند، اینها مبارزند.» آن شخص گفت: «مگر شما چكار كرده‌ای.»😕 گفت: «هیچی! فقط كاری كردیم كه دیگر برنگردند و این طرفها پیدایشان نشود.»🙂✌️ راوی : ولی الله همت ❤️ @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا