پاسخ شاعر به شعر مقام معظم رهبری
شعری که مقام معظم رهبری خطاب به شهدا خواندند و گریه کردند:
(ما سینه زدیم و بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند)
شاعر ،خطاب به آقا درجواب شعری که خواندند:
💢از اشک شما ارض و سما باریدند
بر آه شما انس و ملک نالیدند گفتند
همه فدای اشکت آقا" تصویر شما را شهدا بوسیدند
آقا خودتان حضرت خورشید هستید
از نور شما ستاره ها تابیدند
در مجلس خوبان شهدا هم بودند
اما همگان گرد شما چرخیدند
از اول و از آخر مجلس، شهدا
آقای جهان سید علی را چیدند .❤️🇮🇷
#نائب_برحق_مولا
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
پاسخ شاعر به شعر مقام معظم رهبری شعری که مقام معظم رهبری خطاب به شهدا خواندند و گریه کردند: (ما سی
💢 البته قابل ذکر هست که شاعر این شعر #حضرتآقا نیستند.بلکه ایشان فقط این رو قرائت کردند.
💢 شاعر این شعر ، از شاعران جوان و انقلابی شیراز ، جناب آقای #میلادعرفانپور هستند.
✍ ادمین
🌼🌸فرزند اذان🌸🌼
قسمت2⃣#شهیدسیدمجتبیعلمدار❤️
به روایت📖#سیدرمضانعلمدارپدرشهید
تازه ازدواج کرده بودم.در یکی از اتاق های خانه پدری،با همسرم زندگی می کردم.آن روزها مردم اهل تجمل و... نبودند.جوان ها همین که اتاق و شغلی برایشان مهیا می شر ازدواج می کردند.
از صبح تا شب در مغازه کفاشی خودم روبه روی امامزاده یحیی(ع) مشغول بودم.
🌿🌸🌿
فرزند اول من دختری بود که به همراه خودش خیر و برکت را به خانه ما آورد.
دوسال بعد همسرم باردار شد.این بار دقت نظر همسرم و خودم بیشتر بود.همسرم همیشه سعی می کرد با وضو باشد. به خواندن قرآن و زیارت عاشورا مداومت داشت. من هم سعی می کردم در کارهای خانه او را کمک کنم.
ماه رمضان از راه رسید.در احادیث آمده که مقدرات انسان در شب های قدر تعیین می شود.
من هم در آن شب ها با سوز درونی برای همسر و فرزندی که در راه داشتم دعا می کردم.
نیمه های شب بیست و یکم ماه رمضان بود.
حال همسرم بد شد،و قابله را خبر کردیم.
در حیاط خانه با ناراحتی قدم میزدم.یک دفعه صدایی بلند شد؛کلامی که آرامش را برای من به همراه داشت. صدایی آشنا و همیشگی،
الله اکبر الله اکبر
همزمان با اذان صبح، صدای گریه نوزاد بلند شد.
یکی از خانم ها آمد و گفت:《مژده،پسر است》
عجب تقارن زیبایی. اذان صبح و تولد فرزندم.
عجیب اینکه ،پدرم یکی از اتاق های بزرگ خانه را تبدیل به حسینه گرده بود و مجتبی در حسینه بدنیا اومد.
🌿🌸🌿
به روایت📖#خانوادهشهید
سید مجتبی پسر اول خانواده بود.خدا بعد از او دو پسر دیگر و دو دختر به خانواده عطا کرد.
مجتبی پسر قوی و درعین حال مهربان بود.
بسیار اهل شوخی و مزاح بود.یکی از دلایلی که باعث میشد بچه های محل جذب او شوند همین بود.
در ایام تعطیلی به مغازه کفاشی می رفت و کمک پدر بود.هر زمان کسی کاری داشت به او کمک می کرد.
قدرت بدنی،اخلاق و درس خوب باعث شده بود که دوستان زیادی در اطراف او جمع شوند.
مجتبی با اینکه فقط دوازده سال داشت اما در ایام انقلاب همراه دوست همیشگی خود یحیی کاکویی در همه اجتماعات و تظاهرات شرکت
می کرد.
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
💟| #بخشید_چند_لحظه
از کتاب های درسی
آن سال ها
عکس صفحه اولش یادم هسٺ
که امیدش
به ما
دبسٺانی ها بود..
حالا بزرگ شده ایم آقـا..."
▫️حججی ها، قربانخانی ها، معزغلامی ها، حجت اسدی ها، بلباسی ها، زبرجدی ها و تمام مدافعان حرم همان دبستانی هایی بودند که ناامیدت نکردند...
هنوز هم بسیارند، آن دبستانی هایی که ندیده شما را عاشق اند و مطیع...
#نحن_ابناءُ_الخمینی
#نحن_ابناء_الخامنه_ای
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یادمان هست که مدیون شهیدان هستیم...؟!
صابر خراسانی
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
#برگزارشد
🌀امروز دیدار با خانوادهی شهید #حسنجانامینی (تنها شهید بهشهری و شمال کشور که مزارشان در یادمان شهدای هویزه است) توسط برادران پیشکسوت دفاع مقدس و خواهران عزیز ، راوی،خادمالشهدا و هیئت دختران حاجقاسم انجام شد.
🌀لازم به ذکر است که پدر بزرگوار شهید بعد از شهادت #حسنجان به جبهه رفتند و گفتند: نمیگذارم که اسلحهی پسرم روی زمین بماند.ایشان در جنگ جانباز شیمیایی شدند. و بعد از تحمل عوارض شیمیایی در بیمارستان ساسان تهران به شهادت رسیدند.
🌀روحشان شادویادشان گرامیباد.
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi