eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻پارکینگ دو ،در فاصله ده دوازده متری با آب های دریای مشغول اولین برنامه دریایی مون بودیم کمتر کسی فکرشو میکرد که کنار دریا چشمش به چندتا بیفته که دارن برنامه اجرا میکنند 🔻اینکه برنامه مون جذاب بوده یا نه اینکه برنامه مون بود یا نه اینکه آدمهای حرفه ای بودیم برا اجرا یا نه اینا هیچ کدوم و مهم نبوده همین که مردم برا بار اول تو اون شلوغی ساحل،چندتا حاج آقا با عبا و قبا و ببینند،خودش یه جذابیت بوده❗️ 💢تقریبا تعداد بچه ها به ۳۰نفر رسیده بود تا تونستیم داد و بی داد کردیم که عاقا بیاید داریم هر چی بلد بودیم گفتیم هر چی می دونستیم خوندیم سین برنامه ای هم نداشتیم که حالا چه کنیم همه چی بداهه بود..❗️ 🔺چاره ای هم نداشتیم که از بداهه پردازی استفاده کنیم چون همچنان که در خاطرات قبل گفتم طلاب یا گروه خاصی از طلبه ها تا قبل از این سابقه‌ اجرای برنامه و حضور در را نداشتند که ما از تجربیات اونا استفاده کنیم که چه کنیم 🔹بچه ها به صورت حلقه دور هم ایستاده بودند و منتظر ادامه برنامه .. تعداد جمعیت طبیعتا بیشتر از ۳۰ نفرِ بچه ها شده بودند چرا؟ 🌹چون همراه هر بچه ای پدر و مادرشون هم اومده بودند و یه جورایی نزدیک به ۱۰۰ نفر ایستاده بودند.. اومد گفت چه کنیم؟ گفتم بذاریم میکروفون و گرفتم و برنامه رو شروع کردم جواد و حامد برا اینکه فضا یه کم جالب تر و طبیعی تر بشه رفتن بین جمعیت ،کنار بچه ها نشستند صحنه جالبی بود😊 🔸منم شروع کردم ... گفتم اول دخترها یا پسرها پسرها دست بالاااا 🤵 اگه پسرها جمعیت تون بیشتر جیغ و دست ...هوراااااا 😍 اگه دخترها جمعیتتون بیشتر دست و جیغ و هورااااا 👩‍⚕ خلاصه خواستم یک جوی ایجاد کنم بعد گفتم از اونجا که فرمودن میخرید اول به دخترها بدید،ما هم اول از دخترها شروع میکنیم☺️ تا اومدیم مسابقه رو شروع کنیم دیدم ای دل غافل الو یک دو سه....صدا میاد؟؟؟ نه نه...صدا نمیاد...😐 بعلههه...شارژ اکوی همراه ما تموم شده بود😕 همون قدر صدایی هم که ازش در میومد قطع شد...😄 هیچی دیگه..بدون صدا شروع کردم به اجرای برنامه... 🔻یه مسابقه برا دختر ها گذاشتم 🔻یه مسابقه هم برا پسرها نیم ساعتی طول کشید و برنامه روز اول و تموم کردیم انگار ده ساعت طول کشیده بود😬 جو سنگین و سخت نگاه های مردم که نمی دونستیم الان از حضور و اجرای ما اند یا تعجب میکنند یا چی... گوشی های موبایلی که از گوشه و کنار بالا اومده بود و شاید بالای صدها عکس از ما گرفته شد و نمی دونستیم این عکسها با چه هدف و نیتی گرفته شده؟؟؟📸 قراره کجا پخش بشه؟ 🔻و ده ها سوال و ابهامی که از اولین روز اجرامون تو ذهنم بود که روزهای بعد و هفته های بعد به بیشتر اونا جواب داده شد.... 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹تکفیری‌ها رسیده بودند نزدیک حرم حضرت زینب (سلام الله علیها)؛ آن‌قدر که تیرهای کلاش به در و دیوار حرم می‌خورد.حاج قاسم تاب نداشت ببیند حرم حضرت زینب (س) در خطر باشد. 🌹خودش کلاش به دست گرفت و آمد پابه‌پای بچه‌ها از حرم دفاع کرد. آن‌قدر ایستاد تا تیر خورد به دستش. هرچه اصرار کردیم برنگشت عقب. با همان دست مجروح کنار بچه ها و حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) ایستاد. 🦋 "" ✍کتاب سلیمانی عزیز  🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 | 📚 عنوان کتاب:در انتظار پدر 🔻این کتاب بر اساس خاطرات و ناگفته‌های مادرشهید محمدرضا تورجی زاده؛ فرمانده گردان یازهرا(س) به نگارش در آمده و از زمان تولد تا زمان شهادت را به تصویر می‌کشد. ✍نویسنده:کبری خدا بخش دهقی 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔰 | 🔻عشق به شهدا و دفاع مقدس در زندگی اش جاری بود. هرکجای زندگی اش سرک می کشیدی،می دیدی شان.خوش دیدترین و خوش قواره ترین جای خانه را که رو به قبله هم نباشد،انتخاب می کرد برای عکس شهدا. مقید بود در حضور شهدا گناه نشود. همیشه می گفت: " شهدا اینجا هستند و خجالت بکشید." به عکس ها بی اعتنا نبود. سعی میکرد پایش را رو به عکسشان دراز نکند،حتی شب ها که می خوابید. 📙عمارحلب،صفحه ۲۰۱ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🌸فرزند اذان🌸🌼 قسمت8⃣1⃣❤️ 🖇قسمتی از وصیت نامه شهید🖇 وصیت می‌کنم مرا در گلزار شهدا ساری دفن کنند و تنها امید من که همان دستمال سبزی است که همیشه در مجالس و محافل مذهبی همراه من بوده و به اشک چشم دوستانم متبرک شده را بروی صورتم بگذارند و قبل از آن که مرا در قبر بگذارند مداحی داخل قبرم برود و مصیبت جده غریبم فاطمه‌ زهرا (س) و جد غریبم حسین (ع) را بخواند و از مستمعین گرامی می‌خواهم که اشک چشمشان را داخل قبر من بریزند تا در ظلمت قبر نوری شود و این را باور کنید که از اعماق قلبم می‌گویم من از ظلمت قبر و فشار قبر خیلی می‌ترسم. کی واهمه دارد ز مکافات قیامت آنکس که بود در صف محشر به پناهت 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
🍃 عزیزانی که شرایط دارن شرکت کنن❤️ التـــــــــماس‌دعــــــــا🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا