eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسن سَر طلا... *🌷شهید حسن فاتحی* تاریخ تولد: ۲۰ / ۶ / ۱۳۴۸ تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: نجف اشرف مزار: اصفهان محل شهادت: نهرخین *🌷شهید حسن فاتحی معروف به حسن آمریکایی،(حسن سر طلا) بخاطر موهایش که طلایی بود به حسن سرطلا معروف بود،بیسیم‌چی گردان غواصان لشکر امام‌حسین(ع) اصفهان بود. همرزم← «من و حسن در طول عملیات همیشه در کنار هم بودیم به دلیل حمله های مسلسل وار دشمن وسط آب مانده بودیم، یک لحظه متوجه شدم سیم گوشی کشیده شده .برگشتم دیدم حسن به پشت روی آب افتاده🥀برش گرداندم؛ دیدم یک تیر توی پیشانی حسن خورده است🥀ولی هنوز یک کم می توانست صحبت کند.از من خواست کمی از این خون ها را به سرش بمالم.🥀تا آمدم این کار را انجام دهم، یک تیر به قفسه سینه اش خوردو همان لحظه به شهادت رسید.تا آمدم به عقب برش گردانم، خودم هم تیر خوردمو پیکر حسن را آب برد.» پیکر او بعد از ۱۲ سال پیدا شد🕊️استخوان های حسن از ماندن زیاد در آب ، قهوه ای شده بودند🍁ولی چون غواص بود و در لباس مخصوص غواصی که تجزیه شدن جسد در آن به راحتی امکان‌پذیر نیست .تمام استخوان هایش داخل همین لباس مانده بود؛🥀حتی چفیه و پلاک و ساعتش این گونه بودو تعدادی از موهای طلائی‌اش هنوز روی لباسش وجود داشت💫پیکرش بعد از ۱۲ سال در چهلم پدرش در شب عاشورا🏴 به وطن و آغوش مادرش بازگشت. شهید حسن فاتحی شادی روحش صلوات 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
{خاطرات‌شهیدمدافع‌حرم‌زکریا‌شیرے} 🔷بــه روایــت مـــادر شهیــد🔷 🔷قسمت‌:نهم🔷 🌷روز عاشورا بود که دیدیم صدای گریه‌ی میاد دوست و برادرش روز تاسوعا تو سوریه به شهادت رسید. 🌷جوان ۲۸ ساله‌ای که از حنانه ، دختر سه‌شالش گذشت تا مدافع حرم دختر سه‌ساله‌ی امام حسین(ع) باشه. 🌷دیگه جاماندگی و درماندگی تو به اوج خودش رسید می‌گفت: من باید با روح‌الله اعزام میشدم ولی حالا رفیق نیمه‌راه شدم. 🌷یه بار تو تلوزیون کربلا رو نشون میداد،گفتم: من لیاقت کربلا رو ندارم ، فکر کنم همین طور تو حسرت کربلا بمیرم تو فکر رفت و گفت: اگه بتونم از محل کارم مرخصی بگیرم ، امسال اربعین با هم میریم پیاده‌روی اربعین 🌷بالاخره جور شد و با شوهر و سه تا از پسرام برم کربلا از خوشحالی تو پوست خودم نمی‌گنجیدم ولی.....دقیقا لحظه‌ی آخر ، کار برای رفتن به سوریه جور شد و نتونست با ما بیاد. 🌷الهه بچه‌ی دوم رو باردار بود بهش گفتم: تو یه چیزی بهش بگو ، یه بچه تو راهی داری ، فاطمه هم که سه‌سالشه الهه گفت:برای من سخته،حتی روزی که به خواستگاری من اومد ، گفتم: من نه پدر دارم ، نه برادر دوست دارم شوهرم تکیه‌گاهم باشه ولی الان راضیم به اون چیزی که خدا راضیه 🌷داشتم سبزی پاک می‌‌کردم که اومد و گفت: ننه رقیه!! اگه من شهید بشم چیکار می‌کنی؟؟؟ 🌷دسته‌ی سبزی رو سمتش پرتاپ کردم و گفتم:اعصاب ندارم ، به زور راضی شدم بری سوریه روزی نبود که از شهادت توی گوشم نخونه..... 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Reva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔ویژه‌ی شهادت حضرت رقیه(س) 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi