eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
بیست و پنجم فروردین‌ماه 1366 هجری شمسی؛ عمليات‌ نامنظم‌ و گسترده‌ی عمليات‌ فتح ‌5 در منطقه‌ی‌ عملياتی‌ «چوارتا» و «ماووت» در شمال‌ استان‌ سليمانيه‌ی عراق‌ و هم‌زمان‌ با عمليات‌ «كربلای‌ 10» در غرب‌ ماووت‌ به‌ اجرا گذاشته‌ شد. این عملیات، به قصد بهره‌گيری‌ از توان‌ جنگندگی‌ معارضان‌ عراقی انجام گرفت. با قرار گرفتن‌ سلسله‌ عمليات‌ محدود و گسترده‌ي‌ برون‌مرزي‌ در دستور كار فرماندهان‌ جبهه‌ي‌ شمالي‌ جنگ‌ و همچنين‌ هم‌كاري‌ و بهره‌گيري‌ از توان‌ جنگندگي‌ معارضان‌ كرد عراقي‌ ـ به‌دليل‌ اهداف‌ مشترك‌ ـ عمليات‌ نامنظم‌ و گسترده‌ي‌ «فتح ‌5» در منطقه‌ي‌ عملياتي‌ «چوارتا» و «ماووت» در شمال‌ استان‌ سليمانيه‌ي عراق‌ و هم‌زمان‌ با عمليات‌ «كربلاي‌ 10» در غرب‌ ماووت‌ به‌ اجرا گذاشته‌ شد. ساعت ‌1 و 47 دقيقه‌ي بامداد روز 25 فروردين‌ماه ‌1366 و هنگامي‌ كه‌ هنوز سپيدي‌ برف‌ و سوز و سرماي‌ زمستان‌ سال‌ پيش‌ بر هواي‌ آن‌ منطقه‌ي‌ كوهستاني‌ مستولي‌ بود، نيروهاي‌ تحت‌ امر قرارگاه‌ «رمضان» و گروه‌ انبوهي‌ از معارضان‌ كرد عراقي‌ با رمز «يا صاحب‌ الزمان (عج) ادركني»‌ حمله‌ را آغاز كردند. در همان‌ لحظات‌ نخست،‌ سرعت‌ عمل‌ و گستردگي‌ تهاجم‌ نيروهاي‌ ايراني‌ سبب‌ غافل‌گيري‌ و انهدام‌ توان‌ رزمي‌ دشمن‌ شد به‌گونه‌اي‌ كه‌ پس‌ از گذشت‌ چند ساعت‌ از آغاز عمليات‌ و با طلوع‌ سپيده‌ي صبح‌گاهي، تمام‌ نقاط‌ مورد نظر به‌ تصرف‌ نيروهاي‌ خودي‌ درآمدند، اما به‌دليل‌ ناتواني‌ نيروهاي‌ نامنظم‌ براي‌ دفع‌ پاتك‌هاي‌ سنگين‌ عراق‌ و عدم‌ اتصال‌ نقاط‌ آزادشده‌ به‌ خطوط‌ نيروهاي‌ پدافندي‌ خودي، به‌تدريج‌ دشمن‌ همه‌ي‌ مواضع‌ از دست‌ داده‌ي‌ خود را بازپس‌گيري‌ كرد. در عين‌ حال‌ طي‌ اين‌ عمليات، علاوه‌ بر انهدام‌ مراكز نظامي‌ عراق، دكل‌ تلويزيون‌ سليمانيه‌ و پايگاه‌هاي‌ عراقي‌ مستقر در اطراف‌ «سورقلات» نابود شد و مقر لشكر 27 از سپاه‌ يكم‌ عراق‌ مورد حمله‌ قرار گرفت. تعداد1500 نفر از قواي‌ دشمن‌ كشته‌ و زخمي‌ شده‌ يا به‌ اسارت‌ نيروهاي‌ خودي‌ درآمدند و مقدار قابل‌ توجهي‌ سلاح‌ و مهمات‌ دشمن‌ به‌ غنيمت‌ گرفته‌ شد. عدم‌ موفقيت‌ كامل‌ نيروهاي‌ خودي‌ در اين‌ عمليات، از ناهماهنگي‌ نيروهاي‌ عمل‌‌كننده‌ي‌ منظم‌ و نامنظم‌ ـ كه‌ از دو جهت‌ متقابل‌ به‌ مواضع‌ دشمن‌ در ارتفاعات‌ حمله‌ برده‌ بودند ـ ناشي‌ شد. این عملیات در تاریخ 25/1/66 با رمز مبارک یا صاحب الزمان (عج) در منطقه چوراته و ماووت در استان سلیمانیه عراق با هدف انهدام مراکز نظامی دشمن آغاز می شود. رزمندگان تحت فرماندهی قرارگاه رمضان ، متشکل از سپاه پاسداران و معارضین کرد عراقی ، این بار نیز با عبور از کوهستانهای صعب العبور ، خود را به اهداف از پیش تعیین شده می رسانند و بعثیان را مورد تهاجم می دهند. در این عملیات چندین ارتفاع حساس منطقه آزاد و پایگاههای زیاد از دشمن نابود می شوند.همچنین لشگر 39 عراق منهدم و با در هم کوبیده شدن مقاومتهای دشمن ، تنگه مهم ازمر واقع در ارتفاع ازمر که مشرف بر شهر سلیمانیه است ، به مدت 24 ساعت مسدود و موجب وحشت دشمن می شود.وحشت و نگرانی نظامیان عراق ، زمانی اوج می گیرد که جاده های دوکان – سلیمانیه و چوراته – سلیمانیه به کنترل کامل رزمندگان اسلام در می آید. با اجرای آتش رزمندگان اسلام روی شهر سلیمانیه ، دکل تلویزیون این شهر که با پخش اخبار دروغ بازوی تبلیغاتی رژیم بعث محسوب می شد ، منهدم می شود و در پایان تعداد 70 پایگاه ، که مسئولیت حفاظت از منطقه را داشتند ، تصرف می شوند. بهره‌گيري‌ از توان‌ جنگندگي‌ معارضان‌ عراقي‌ با قرار گرفتن‌ سلسله‌ عمليات‌ محدود و گسترده‌ برون‌ مرزي‌ در دستور كار فرماندهان‌ جبهه‌ شمالي‌ جنگ‌ و همچنين‌ همكاري‌ و بهره‌گيري‌ از توان‌ جنگندگي‌ معارضان‌ كرد عراقي‌ - به‌ دليل‌ اهداف‌ مشترك‌- عمليات‌ نامنظم‌ و گسترده‌ «فتح‌5» در منطقه‌ عملياتي‌ «چوارتا» و «ماووت» در شمال‌ استان‌ «سليمانيه» عراق‌ و همزمان‌ با عمليات‌ «كربلاي‌10» در غرب‌ ماووت‌ به‌ اجرا گذاشته‌ شد. ساعت‌1 و47 دقيقه‌ بامداد روز25 فروردين‌ ماه‌1366 و هنگامي‌ كه‌ هنوز سپيدي‌ برف‌ و سوز و سرماي‌ زمستان‌ سال‌ پيش‌ بر هواي‌ آن‌ منطقه‌ كوهستاني‌ مستولي‌ بود، نيروهاي‌ تحت‌ امر قرارگاه‌ «رمضان» و گروه‌ انبوهي‌ از معارضان‌ كرد عراقي‌ با رمز «يا صاحب‌ الزمان(عج) ادركني‌« حمله‌ را آغاز كردند. 👇 @Revayate_ravi
در همان‌ لحظات‌ نخست‌ سرعت‌ عمل‌ و گستردگي‌ تهاجم‌ نيروهاي‌ ايراني‌ سبب‌ غافلگيري‌ و انهدام‌ توان‌ رزمي‌ دشمن‌ شد، به‌ گونه‌اي‌ كه‌ پس‌ از گذشت‌ چند ساعت‌ از آغاز عمليات‌ و با طلوع‌ سپيده‌ صبحگاهي، تمام‌ نقاط‌ مورد نظر به‌ تصرف‌ نيروهاي‌ خودي‌ درآمدند، اما بدليل‌ ناتواني‌ نيروهاي‌ نامنظم‌ براي‌ دفع‌ پاتك‌هاي‌ سنگين‌ عراق‌ و عدم‌ اتصال‌ نقاط‌ آزاد شده‌ به‌ خطوط‌ نيروهاي‌ پدافندي‌ خودي، بتدريج‌ دشمن‌ همه‌ مواضع‌ از دست‌ داده‌ خود را باز پس‌گيري‌ كرد. در عين‌ حال‌ طي‌ اين‌ عمليات، علاوه‌ برانهدام‌ مراكز نظامي‌ عراق، دكل‌ تلويزيون‌ سليمانيه‌ و پايگاه‌هاي‌ عراقي‌ مستقر در اطراف‌ «سورقلات» نابود شد و مقر لشكر27 از سپاه‌ يكم‌ عراق‌ مورد حمله‌ قرار گرفت. تعداد1500 نفر از قواي‌ دشمن‌ كشته‌ و زخمي‌ شده‌ يا به‌ اسارت‌ نيروهاي‌ خودي‌ درآمدند و مقدار قابل‌ توجهي‌ سلاح‌ و مهمات‌ دشمن‌ به‌ غنيمت‌ گرفته‌ شد. عدم‌ موفقيت‌ كامل‌ نيروهاي‌ خودي‌ در اين‌ عمليات، از ناهماهنگي‌ نيروهاي‌ عمل‌ كننده‌ منظم‌ و نامنظم‌- كه‌ از دو جهت‌ متقابل‌ به‌ مواضع‌ دشمن‌ در ارتفاعات‌ حمله‌ برده‌ بودند- ناشي‌ شد. نتایج عملیات مناطق آزاد شده : ارتفاعات 1726 ، 1552 ، 143 ، 1179 ، 1418 ، 1248 از سلسله ارتفاعات گرماوند بخشهای قره داغ و سنگاو عراق 25 روستا. غنایم : چندین قبضه توپ. انواع خمپاره انداز. تعدادی سلاح مختلف سبک و نیمه سنگین. تعداد کشته و زخمی دشمن : بیش از 1200 نفر. تعداد اسرا :حدود 300 نفر. @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انجمن راویان شهرستان بهشهر
📚 📌روز بعد ، از صبح زود دنبال کار مشهد بودم. همه سوار اتوبوس ها بودند که متوجه شدم رفقای من ، حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفته اند. سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم. در مسیر برگشت سر یک چهار راه ، راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جاو آمد و از سمت چپ با من برخورد کرد. آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم وی زمین افتادم. روی کاپوت و سقف ماشین و پشت پیکان روی زمین افتادم. نیمه چپ بدنم به شدت درد می کرد. راننده پیکان پیاده شد و بدنش مثل بید می لرزید. فکر کرد من حتما مرده ام. یک لحظه با خودم گفتم : پس جتاب عزرائیل به سراغ ما هم آمد. آنقدر تصادف شدید بود که فکر کردم الان روح از بدنم خارج می شود. به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم. 🔸ساعت دقیقا 12 ظهر بود. نیمه چپ بدنم خیلی درد می کرد! یکباره یاد خواب دیشب افتادم . با خودم گفتم : این تعبیر خواب دیشب من است . من سالم می مانم. حضرت عزرائیل گفت که من وقت رفتنم نرسیده . زائران امام رضا منتظرند. باید سریع بروم . از جا بلند شدم ، راننده پیکان گفت : شما سالمی؟! گفتم : بله. موتور را از جلوی پیکان بلند کردم و روشنش کردم. با اینکه خیلی درد داشتم به سمت مسجد حرکت کردم. 🔹راننده پیکان داد زد : آهای، مطمئنی سالمی؟! بعد با ماشین دنبال من آمد. او فکر می کرد هر لحظه ممکن است که من زمین بخورم. کاروان زائران مشهد حرکت کردند. درد ان تصادف و کوفتگی عضلات من تا دو هفته ادامه داشت. بعد از فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار انجام دهم و دیگر حرفی از مرگم نزنم. هر زمان صلاح باشد خودشان به سراغ ما خواهند آمد ، اما همیشه دعا می کردم مرگ ما با شهادت باشد. در آن ایام تلاش بسیاری کردم تا مانند برخی رفقایم ، وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم. اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه ، همان لباس یاران آخرالزمانی امام غائب از نظر است. 📗تلاش های من بعد از چند سال محقق شد و پس از گذراندن دوره های آموزشی ، در اوایل دهه هفتاد وارد مجموعه سپاه پاسداران شدم. این را هم باید اضافه کنم که ، من از نظر دوستان و همکارانم ، یک شخصیت شوخ و لی پرکار دارم. یعنی ، سعی می کنم ، کاری که به من واگذار شده را درست انجام دهم. اما همه رفق می دانند که حسابی اهل شوخی و بگو بخند و سرکار گذاشتن و ... هستم. رفقا می گفتند هیچ کس از همنشینی با من خسته نمی شود. در مانورهای عملیاتی و در اردوهای آموزشی ، همیشه صدای خنده از چادر ما به گوش می رسید. 📒مدتی بعد ازدواج کردم ، و مشغول فعالیت روزمره شدم. خلاصه اینکه روزگار ما ، مثل خیلی از مردم ، به روزمرگی دچار شد و طی شد. روزها محل کار بودم و معمولا شب ها با خانواده. برخی شب ها نیز در مسجد یا هیات محل حضور داشتیم. حدود هجده سال از حضور من در میان اعضای سپاه گذشت. یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید. نثار 🌹 صلوات 💐💐💐 @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انجمن راویان شهرستان بهشهر
همه ی روضه همین است و همین است فقط درد یک "سوخته" را سوخته ها میفهمند تا قیامت سرِ سربندِ "تو" بی بی دعواست... معنی این سخنم را می فهمند... @Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
👈 💐 مجید پسر شروشور محله است ڪه دوست دارد پلیس شود. دوست دارد بی‌سیم داشته باشد. دوست دارد قوی باشد تا هوای خانواده، محله و رفقایش را داشته باشد. مادر مجید می‌گوید: «همیشه دوست داشت پلیس شود. یڪ تابستان ڪلاس ڪاراته فرستادمش. وقتی رفتم مدرسه، معلمش گفت خانم تو را به خدا نگذارید برود تمام بچه‌ها را تڪه‌تڪه کرده است. می‌گوید من ڪاراته می‌روم باید همه‌تان را بزنم. عشق پلیس بودن و قوی بودن باعث شده بود هر جا می‌رود پز دایی‌های بسیجی‌اش را می داد .  چون تفنگ و بی‌سیم داشتند و مجید عاشق این چیزها بود. بعدها هم ڪه پایش به بسیج باز شد یڪی از دوستانش می‌گوید آن‌قدر عشق بی‌سیم بودڪه آخر یڪ بی‌سیم به مجید دادیم و گفتیم. این را بگیر دست از سر ما بردار (خنده) در بسیج هم از شوخی و شیطنت دست‌بردار نبود.» ✨به نیت شهید سردار قاسم سلیمانی و شهید مجید قربانخانی برای ظهور امام زمان عج صلوات بفرستیم🌹 .... @Revayate_ravi