eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
297 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 کارهاے خانه تقسیم شده بود. یک روز خانم یک روز بچه ها یک روز هم خودش هر روز یکی را می شست 🔸 میگفت: زن وظیفه ای برای کارکردن ندارد🚫 کار خانه هم زنانه و مردانه ندارد. هرماه بخشی از را اختصاص داده بود برای خانم. میگفت: مال شماست هرطور دوست دارید برای خودتان خرجش کنید☺️ ولی ببخشید که کم است، همینقدر در توانم بود... 🔹مرتب گوشزد میکرد: خانه داری در اسلام جزو نیست❌ در حقیقت، اگر زن هم کارِ خانه میکند و هم تربیت و تعلیم بچه ها را انجام میدهد از فوق العاده اوست♥️ 🔸آمده بودند درِ خانه که یک مقام سیاسی درخواست ملاقات با شما را کرده؛ گفته بود: قول داده ام به فرزندم دیکته بگویم! های من متعلق به است. نرفته بود !!! √ 💓 📚کتاب صد دقیقه تا بهشت 🌷 @Revayate_ravi
.. قسمت یازدهم... .... 🔺ساحل چیزهای عجیب و غریبی به ما نشون داد تجربه های با که هیچ وقت فراموششون نمیکنیم سه سال قبل چند روز مانده بود به با رفقا نشستیم که عاقا روز عرفه رو چه کنیم؟ برنامه بگیریم؟نگیریم؟ تعطیل کنیم برنامه رو، بریم دعای عرفه شرکت کنیم؟ هر کدوم از رفقا نظری دادند در این که برنامه جنگ شادی نگیریم اتفاق نظر داشتیم اما چه کنیم؟ دعای عرفه برگزار کنیم؟ کنار ساحل؟؟ مردم میان؟استقبال میشه؟ مسخره کنند چی؟ 🔻تصمیم بر این شد که دعا رو برگزار کنیم اما به چه شکل؟ یکی دو تا از رفقا گفتند برا اینکه و جمع کنیم کنار ساحل اول یه مسابقه بذاریم مردم جمع بشن،جمعیت که اومد بعد بگیم حالا دعای عرفه این پیشنهاد رد شد.به خاطر اینکه خیلی جالب در نمیومد. اگه جمعیت جمع میشد و بعد همه یهو می رفتند و تو دعا شرکت نمی کردند خیلی قشنگ نمی شد بعد تازه بعد از مسابقه و...اصلا حس و حال دعا و مناجات به وجود نمیاد 🔹گفتیم یه کار دیگه کنیم نیم ساعت رادیو ساحل میریم .موضوع هم بحث دعا و . از مردم سوال میکنیم ،فضا رو کم کم آماده میکنیم بعد هم دعا رو شروع میکنیم 🔸خلاصه این پیشنهاد پذیرفته شد و بنا شد دعا رو برگزار کنیم اما بازم کمی استرس داشتیم که نکنه مردم بیان بگن ولکن عاقا اینجا هم ولکن نیستید. کنار $دریا دعا دارید میخونید و از این حرفا یادمه به یکی از مسئولین فرهنگی وقت گفتم حاج آقا قراره دعای عرفه تو ساحل برقرار کنیم .گفت فک نکنم استقبال بشه ها... 🔺روز قبل عرفه رفتم برا خرید کتاب دعای شک و دو دلی همراه منم بود گفتم چندتا کتاب دعا بخرم؟مردم چقدر میان؟میشه؟نمیشه؟ ۱۰۰ تا کتاب دعا خریدم ... گفتم فوقش اینه که بعدا بدیم به یه استفاده کنند اگه ما استفاده نکردیم 🔺روز عرفه فرا رسید.. طبق وعده ساعت ۶ رادیو و شروع کردیم با موضوع دعا و مناجات از مردم درباره روز عرفه میپرسیدیم و نظر خواهی میکردیم نیم ساعتی رو رفتیم .تصمیم گرفتیم دعا رو بدون مقدمه و موخره بخونیم تا طولانی نشه و زودتر تموم بشه 🔺بسم الله الرحمن الرحیم اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ  برای اولین بار مناجات دعای عرفه در ساحل بابلسر شروع شده بود... سیستم های صوتی رو جوری چیدیم که صدا مسافر ها رو اذیت نکنه یا کسی اذیت نشه اما چه شد؟مردم اومدن؟ در کمتر از ده دقیقه تمام ۱۰۰ تا کتاب دعا پخش شد و مردم بازم کتاب دعا میخواستند که ما نداشتیم پس از یک ربع دیدم چندتا مسافر که نزدیک نشسته بودند اومدند سمت بچه های عوامل که عاقا چرا سیستم صوتی هاتون اینطوریه؟ گفتیم چطوریه؟ گفت ما کنار دریا با نشستیم سیستم و کمی بچرخونید تا ما هم بشنویم آره،ما هیچ وقت مردم و خوب نشناختیم به خیال خودمون آدم خوب ها فقط ما هستیم و تمااااام انگار خدا فقط مال ماست به خیال باطل خودمون همیشه رو مردم قضاوت کردیم که ما بهشتی هستیم و اونی که ظاهرش شبیه ما نیست جهنمیه و با خدا کاری نداره و خدا هم حتما دوسش نداره اون روز بعد دعای عرفه که تجربه سال اولمون بود و خیلی هم خوب شده بود رو کردم به خدا گفتم خدایا خوب رومون کم شد هزار فکر و خیال میکردیم که نکنه مردم نیان دعا شرکت نکنند و... اما غافل از اینکه بنده هات با تو خوب اند خیلی هم دوستت دارند این منم که نه خودم و شناختم نه بنده هاتو اینقدر برا خودم حساب و کتاب های کاذب داشتم که فکر کردم فقط ما بلدیم بخونیم نه عاقا زهی خیال باطل پیش خودم فکر کردم که چون حالا عبا و عمامه ای دارم حتما خیلیییی به خدا نزدیکم و بقیه دور اند و حال آنکه این من بودم که دور بودم این منم که فاصله گرفتم... 🔻الان که دارم خاطره مینویسم یک ساعت میشه از دریا برگشتم از ساعت ۷ تا بعد نماز حداقل بیست سی تا جوون با رفقای ما تو ساحل مشغول گپ و گفت و پرسیدن مسائل دینی و اعتقادی بودند مردم ما خوب اند مردم ما متدین اند دلشون با و اهل بیته‌.. حتی کنار ساحل... حتی با همون ظاهری که شاید ما خوشمون نیاد... آره.. در آستانه روز عرفه هستیم اگه خدا بخواد ان شاءالله امسال هم دعای عرفه رو کنار ساحل برا سال چهارم برگزار خواهیم کرد.. باشد که خدا به حق این شب و روز های عزیز عاقبت همه ما رو ختم بخیر بگرداند 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔰 روایـت دختر جوانی ڪه با یڪ جانباز اعصاب‌وروان ازدواج ڪرد🔰 ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 0⃣2⃣ 📖دوست هایم وقتی توی خیابان من و را با هم میدیدند، میگفتند: "تو که میخواستی با جانباز ازدواج کنی پس چی شد؟؟" هر چه میگفتم ایوب هم جانباز است، باورشان نمیشد، مثل خودم، روز اول خواستگاری. 📖بدن ایوب پر از تیر ترکش💥 بود و هرکدام هم برای یک عملیات. با ترکش های توی سینه اش مشهور شده بود. انها را از عملیات با خودش داشت. از وقتی ترکش به قلبش♥️ خورده بود تا اتاق عمل، چهل و پنج دقیقه گذشته بود و او زنده مانده بود. 📖روزنامه ها هم خبرش را نوشتند📰ولی بدون اسم تا اش نگران نشوند. همان عملیات فتح المبین تعدادی از رزمنده ها زیر اتش خودی و دشمن گیر می افتند، طوری ک اگر به توپخانه یک گرای اشتباه داده میشد، رزمنده های خودمان را میزد. 📖دکترها میگفتند: های ایوب برای ان سه تا ترکشی است که توی سرش جا خوش کرده اند. از شدت درد کبود میشد😖 و خون چشمانش را میپوشاند. برای انکه ارام شود میکشید. 📖روز خواستگاری گفتم که از سیگار بدم می اید، قول داد وقتی عمل کند و دردش خوب شود، سیگار🚬 را هم بگذارد کنار. دکتر ها موقع عمل به جای سه تا، پنج تا ترکش دیدند ک به قسمت حساسی از نزدیک بودند. 📖عمل سخت بود و یک اشتباه کوچک میتوانست بینایی ایوب را بگیرد😢 وقتی عمل تمام شد، دکتر با ذوق دور ایوب تازه به هوش امده میچرخید. عددهایی را با دست نشانش میداد✌️ و ایوب که درست میگفت، دکتر بیشتر خوشحال میشد😃 🖋 ... 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi