✅ #روح_الله بارها شده بود برای تهذیب نفسش ، ده روز ، ده روز ، روزه میگرفت.
✅مشهد که میرفت ، با پای برهنه میرفت زیارت
گاهی هم از حرم تا محل اسکانش رو کفش هم نمیپوشید ، حتی مسیر دانشگاه تا خونه رو هم پیاده میومد.
بدن و نفسش رو آماده میکرد برای روزهای سخت.
✅خونشون لواسون بود.مسیرش هم طولانی بود و هم کوهستانی
سربالاییهاش نفس گیر بود.
با اینکه خیلی بدنش ورزیده بود ، آخرها نفس کم میاورد.
✅یه بار دو نیمه شب بود که رسید خونه
تازه فهمید کلید یادش رفته
سه ساعت تا اذان صبح مونده بود.
با خودش گفت: اگه الان زنگ بزنم بابام از خواب می پره ، میترسه ، فکر میکنه چی شده؟؟
✅ #روح_الله همونجا جلوی در نشست.
سرما تا مغز استخونش رو میسوزوند
جزوهای دانشگاه رو درآورد و خوند
گاهی هم از سوز سرما بلند میشد و کمی ورزش میکرد.
✅اذان رو که گفتن دید چراغ اتاق پدرش روشن شده.
در زد رفت تو ، ولی به پدرش نگفت تمام شب رو بیرون بود.
@Revayate_ravi
❤️ #روح_الله و همسرش #زینب هر دو برای ازدواجشون به مشهد رفتن و از امام رضا(ع) خواستن کسی رو تو مسیر زندگیشون قرار بده که باهاش عاقبت بخیر بشن.
❤️روز خواستگاری پدر و مادر همسرش بهش گفتن: آقا #روح_الله ما ازت نپرسیدیم خونه داری؟؟؟
ماشین داری؟؟؟
چقدر پول داری؟؟؟
این چیزا برامون مهم نیست
اما دوست داریم دامادمون سرباز #امام_زمان (عج) باشه.
❤️ #روحالله یه وقتایی که دلش میگرفت ، زنگ میزد به #زینب و میگفت برای من قرآن بخون.
میگفت : اگه تو بخونی حالم خوب میشه!!!
@Revayate_ravi
❤️تولد #زینب آخر صفر بود.
#روح_الله چند روز قبل رفته بود و کادوی تولدش خریده بود.
❤️ #زینب روز تولدش خونهی مادرش بود.
زنگ زد به #روح_الله و گفت:داری میای کیک تولد بگیر.
#روح_الله گفت:محرم و صفر چه کیکی بخرم؟؟؟؟
❤️#زینب گفت:جشن نداریم ، خودمون هستیم.
هر چی اصرار کرد #روح_الله گفت:،نمی خرم.
#زینب هم به شوخی گفت: کیک نگرفتی خونه نیا!!!
❤️ #روح_الله که به خونه برگشت یه تیتاب دستش بود.
#زینب گفت: این چیه؟؟؟
#روح_الله گفت: کیکه دیگه!!
گفتی کیک بگیر من هم گرفتم روی همین شمع میگذاریم و تولد میگیریم.
❤️ #زینب با دلخوری رفت روی مبل نشست.
بعد از چند لحظه #روح_الله رفت و کیک تولد رو از پشت در آوردو غافلگیرش کرد.😉
گفت: #زینب سال دیگه جبران میکنم
اما سال بعد.....تولد #زینب دقیقا چهلم #روح_الله بود.😔
@Revayate_ravi
❤️ وقتی #روح_الله از سوریه اومد
#زینب انتظار سوغاتی نداشت.
چون بارها از #روح_الله شنیده بود:
((بازاری که حضرت زینب (س) رو توش گردوندن ، خرید کردن نداره. من از اونجا هیچی خرید نمیکنم.))
@Revayate_ravi
❤️ سال ۹۳ برای سال تحویل #روح_الله و زینب رفتن وسایل سفره هفت سین بگیرن و ماهی برای سبزی پلو و ماهیِ روز عید
❤️ #زینب که از ماهی بدش میومد ، کیسه ماهی رو با نوک انگشتاش گرفت
#روح_الله گفت:چرا این جوری میگیری؟؟؟
گفت:خیلی چندشم میشه
تازه ماهی پاک کردن هم بلد نیستم
#روح_الله گفت: یاد میگیری با هم پاکش میکنیم😉
❤️وقتی رسیدن خونه #روح_الله گفت:تو برو سر ماهی رو بکن تا من بیام پولکاشو بکنم
#زینب گفت: تو چه توقعی از من داری؟؟چه جوری کلهی اون رو بکنم😳
❤️ #روح_الله دست #زینب رو گرفت و به آشپزخونه برد و گفت:
ما که میریم اردوهای آبی/خاکی این طور نیست که بهمون غذای شیک و با کلاس بدن
برای ۵ یا ۶ نفر آدم گنده یه مرغ زنده میدن.میگن این غذاتون🙃
خودمون باید سر ببریم
پرهاش رو بکنیم
بشوریم
آتیش درست کنیم
بپزیمش
تازه این میشه ناهارمون😎
❤️ #روح_الله ماهی رو گذاشت روی ظرفشویی
چاقو رو داد دست #زینب و بهش یاد داد چه طوری ماهی رو تمییز کنه.
@Revayate_ravi
🦋یه بار دوستش ازش سوال کرد
#روح_الله تقوا دقیقا یعنی چی؟؟؟
🦋 #روح_الله گفت:
یعنی (ایمان مستمر_ عمل مکرر)
🦋آدم با یک شب ، دو شب به جایی نمیرسه ، باید ایمانت دائم و عملت مدام باشه.
🦋این همیشه تیکه کلامش بود:
( #شهادت خوبه ولی #تقوا از اون بهتره)
@Revayate_ravi
🦋 #روح_الله هر دفعه که میخواست بره سرویس بهداشتی لباس فرم سپاه رو درمیاورد .. دوستش ازش سوال میکرد: چرا لباستو درمیاری و با زیرپیراهن میری دستشویی؟
روح الله به آرم سپاه که روی لباسش خورده بود اشاره کرد و گفت: آیه ی قرآن نوشتع : و اَعدّوا لهم ما استطعتم من قوه
من رفتم پرسیدم ، گفتن اشکال داره.
🦋دوستانش بارها میدیدن وقتی نماز رو به جماعت تو مسجد دانشکده میخونه ، یک بار هم جدا در اتاقش فردی میخونه
ازش سوال کردند چرا این کارو میکنی؟
#روح_الله در جواب گفت : احساس کردم آن نمازم برای خدا نبود.. توی دلم گفتم الان فلانی داره منو میبینه که دارم نماز جماعت میخونم.. اومدم دوباره برای خود خدا نماز بخونم😊
🦋 #روح_الله روی حجاب خیلی حساس بود .. تو خیابون خانم های بدحجابی که خیلی افتضاح بودند همراه زینب به اونها محترمانه تذکر میداد .. همیشه هم کتکش رو میخورد ولی دست از نهی منکر برنمیداشت.
🦋حتی یک بار فحاشی کردند و به سمت زینب حمله کردند اگر #روح_الله دستش را جلوی زینب حایل نمیکرد حتما زینب را میزدند.
🦋 دختر دوچرخه سواری که وضع نامناسبی داشت ، زینب به سمتش رفت و آرام به او تذکر داد ؛ اون دختر محکم به کاپوت ماشین زد و شروع به فحاشی کرد.. و #روح_الله از ماشین پیاده شد و به فحش هایی که میداد اعتراض کرد ؛ دختر به سمت او هجوم برد و محکم زد توی گوشش ... #روح_الله نفش عمیقی و کشید و چیزی نگفت .. سعی کرد با لحن آرام او را نصیحت کند..
زینب دلش بیشتر از مردمی گرفت که اونجا جمع شده بودن و به جای اون دختر اونها رو سرزنش میکردن ..
@Revayate_ravi
🦋 #روح_الله به زبان انگلیسی و عربی تسلط کامل داشت.
درسهای سنگینی که استاداش تو دانشکده سر کلاس میدادند همزمان ترجمه میکرد و به انگلیسی مینوشت.. دوستانش اگر از #روح_الله جزوه میخواستند نمیتوانستند بنویسند چون همه را به انگلیسی مینوشت.
🦋 #روح_الله در مراسم عاشورا هیچوقت کفش نمیپوشید.
یک بار روز عاشورا تو ماموریت بود .. او پابرهنه دنبال انجام ماموریتش رفته بود.
🦋دوستانش با تعجب پرسیدند: چرا پوتین نپوشیدی؟؟؟ 😳
زمین پر از خار و ریگ داغِ
پات زخمی میشه !
#روح_الله با صدای گرفته ای گفت عیبی نداره بزار زخمی بشه .. من نمیتونم روز عاشورا کفش پام کنم.😔
@Revayate_ravi
🍃🍂 #شهید مُحرم تُرک اولین شهید مدافع حرم ایران بود
تمام جزوهای مُحرم تُرک ، دست رسول خلیلی بود.
#روح_الله میگفت: تو تخریب ما دیگه مثل رسول خلیلی نداریم.
🍃🍂 #رسول_خلیلی هم حین تخریب تو سوریه به #شهادت رسید.
وقتی از مراسم ختم رسول میومدن
#زینب یه برونشور به #روح_الله نشون داد و گفت:
ببین نوشته :وقتی میخواست بمب رو خنثی کنه به شهادت رسید.
🍃🍂 #روح_الله گفت:
کار ما همینه #زینب
اولین اشتباه / آخرین اشتباهه۰
@Revayate_ravi
🍃🍂 #روح_الله ماموریت آخرش تو سوریه تمام شد.با #قدیر_سرلک رفتن تو مقر وسایلشون رو بردارن و برگردن ایران.
🍃🍂یکی از بچهها #روح_الله رو صدا کردو گفت: تو قرار بود #شهید بشی!!!
چی شد؟؟ داری برمی گردی!!
#روح_الله گفت:اگه خدا بخواد همین جا جلوی مقر شهیدم میکنه
#روح_الله پاش رو داخل ماشین گذاشت صدای انفجار مهیبی اومد.
🍃🍂بچهها با چشم خودشون سوختن و تیکه تیکه شدن رفیقاشون رو میدیدن
#روح_الله رو از روی دندونای سفیدش شناختن و قدیر سرلک رو از روی تیشرتش
🍃🍂فرماندشون #شهید محمد حسین محمدخانی بود
رفت دو تا پتو آورد و به کسی اجازه نداد کمکش کنن.
تکه های بدنشون رو جمع کرد و داخل پتو گذاشت.
#محمدحسین محمدخانی مثل گل اونها رو بو میکرد و می بوسیدوقتی خواست اونها رو داخل آمبولانس بگذاره اونقدر بار این غم براش سنگین بود که دولا ، دولا راه میرفت.
@Revayate_ravi
🍃🍂تو معراج الشهدا وقتی #زینب اومد بالای سر #روح_الله و وقتی بدن سوختهی #روح_الله رو دید گفت:
تو اگه با یه تیر شهید میشدی میگفتم حیف شدی!!!باید اینجوری میرفتی.
🍃🍂قبل از چهلم #روح_الله ساکش رو از سوریه آوردن
سه تا چیز با ارزش داشت:
اول: سجادهی مادرش
دوم: چادر نماز #زینب که همرا خودش به سوریه برده بود که شبها روی متکاش پهن میکرد و میخوابید و قبل از عملیات به کمرش میبست.
سوم: چفیه خود #روح_الله
🍃🍂 #روح_الله رو تو قطعه ۵۳ بهشت زهرا ، بالا سر رسول خلیلی دفن کردن.
🍃🍂 #زینب بعد از شهادت #روح_الله یه روز که خیلی دلش هوای #روح_الله رو کرده بود به اتاقش رفت و از بین اون همه کتاب و جزوه نگاهش رفت روی کتاب (هشت بهشت) سهراب سپهری
🍃🍂 کتاب رو باز کرد دید گلبرگ خشک شده داخل کتاب هست که #روح_الله روی اون با خط خودش نوشته :
#عشق_من_دلتنگ_نباش
🍃🍂 #روح_الله همیشه میگفت:
خوش به حال پدر و مادر #امام_خمینی (ره) که چنین فرزندی داشتن ،که باقیات و صالحات اونها شده بود
و
حالا خودش باقیات و صالحات پدر و مادرش شده بود.
@Revayate_ravi
🥀 #ولی_الله ازدواج کرد و پس از مدتی خداوند به آنها فرزندی عطا کرد که به عشق پاکترین بانوی عالم اسم آن را #زهرا گذاشت..
🥀اما بعد از چند ماه زهرا کوچولوی آنها از دنیا میرود...
🥀بعد از مدتی خداوند دوباره در رحمتش را به روی آنها باز میکند و دختر دیگری به آنها میدهد.. اسم اورا #زهره میگذارند .. زهره متولد ۱۳۵۹...
🥀یک سال بعد از به دنیا آندن #زهره خداوند فرزند دیگری به آنها عطا میکند..
🥀و وصیت کرده بود که اگر پسر بود اسمش را #روح_الله بگذارند...
🥀 #روح_الله سال ۱۳۶۰ چند ماه بعد از شهادت پدر به دنیا آمد و هیچگاه لذت داشتن پدر را تجربه نکرد...
@Revayate_ravi