eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه دارد....
دقت کردین👌 کانال ما روندش مثل بورس شده😳 چند روز پست نمیگذاریم،بعد اون چند روز، سود خوبی میده😉
💛در سوریه فرمانده تیپ سیدالشهدا بود، ولی به همه می‌گفت من اونجا باغبونم. 💛نام جهادیش عمار بود ولی به دلیل مجاهدتهای زیادش در سوریه به عمار حلب لقب یافت. 💛به زبان عربی تسلط داشت حتی به عربی برای مدافعان حرم سوری و عراقی و لبنانی مداحی می کرد. 💛نیروهای‌افغانستان و پاکستان ، بچه‌های حزب الله لبنان و عراق از سر و کولش بالا می رفتن آنقدر که به او علاقه داشتند. 💛۱۰۰نفر از نیروهای سوری زیر دستش را نماز خوان کرده بود. 💛یک مسیحی سوری به واسطه‌ی رفتار محمد حسیــــــــن مسلمان و شیعه شد. 💛همیشه جوراب خودش را گم می‌کرد و جوراب هر کسی که گیر می‌آورد را می‌پوشید. گاهی حتی در جلساتی که با سردار سلیمانی داشت بدون جوراب و پا برهنه می‌رفت. @Revayate_ravi
💛این سر روی سر گذاشتن عکس بالا را ببینید نشانه‌ی علاقه سردار به حاج عمار است. 💛سردار هر روز برایش صدقه می‌گذاشت. 💛سردار همیشه می‌گفت هیچکس برای من عمار نمی‌شود. 💛وقتی عمار جلوی سردار می‌ایستاد سردار فکر می‌کرد حاج همت جلوی او ایستاده و همیشه می گفت:‌ تو برای من حاج همتی. 💛 وقتی محمد حسیـــــــن شهید شد سردار گفت کمرم شکست. @Revayate_ravi
💙از هم رزمان محمد حسیــــــن می گفت: یک بار بیسیم تکفیریها دست ما اُفتاد خواستم به عربی فحش بدهم ولی عمار نگذاشت. گفت: هر چیزی که من می‌گویم برایشان تکرار کن. 💙ما همه مسلمانیم گلوله‌ای که به سمت ما می زنید باید به سمت اسرائیل بزنید(چند بار این را به عربی تکرار کردم). 💙کمی آرم شدند. از ما سوال کردند شما که هستید و چرا با ما می‌جنگید؟ 💙پاسخ دادیم:ما همانها هستیم که اسرائیل را از لبنان بیرون کرد. همانهایی که آمریکا را از عراق بیرون کرد هدف ما مبارزه با اسرائیل و آزادی قدس است. 💙ما دعوایی با شما نداریم. 💙 این بحث ادامه پیدا کرد تا زمان اذان محمد حسیـــــــــن گفت اذان سُنی بگو. 💙حضرت آقا در سفر خود به کردستان به موذن سُنی گفت اذان بگوید. 💙بعد از مدتی ۱۲نفر از آنها آمدند و تسلیم ما شدند و گفتند به ما گفته بودند شما کافر هستید. @Revayate_ravi
💔و........ بالاخره در ۱۶ آبان ۱۳۹۴ در حلب سوریه به آرزوی دیرینه‌اش یعنی شهادت می‌رسد @Revayate_ravi
📚این دو کتاب در مورد این شهید عزیز چاپ شده است. 📚مطالب امروز برگرفته از کتاب عمار حلب است که بیشتر به قلم دوستان و اقوام محمد حسیـــــــن است. 📚ولی کتاب دوم یعنی قصه‌ی دلبری به روایت همســـــــر شهیداست. 📚یک طرف پازل محمد حسیـــــــن در کتاب عمار حلب است اما پازل دیگر آن را باید در عاشقانه‌هایش و زندگی سراسر محبت او با همســــــــرش جستجو کرد. 📚محمدحسیـــــــــن عاشق میشه عشقش رو عفیفانه بروز میده اما جواب منفی می‌شنوه از او اصرار و از معشوق انکار ولی اوچنان در عشقش مصمم هست که گاهی سوتی هم میده. 📚در سرمای اردوی راهیان نور،از بین چند دختر دانشجو که عقب وانت دو کابین نشسته بودن ، اُورکتش رو درمیاره و روی شونه‌های مرجان میندازه 📚اما دختری که نگاه منفی و تنفرآمیز بهش داشت و حتی خواستگاری اون رو یک شوخی و گستاخی تلقی میکنه چطور عاقبت گرفتار عشق محمد حسیــــــــــن میشه و.... محمد حسیـــــن چطور عشقی که به سختی به دست آورده رو با فرزند خردسالش تنها میگذاره و پرواز آسمانیش رو شروع می‌کنه. @Revayate_ravi
♦️ما کفتـــــر جلد آسمان حرمیـــــــــم ♦️آســـــــوده به زیر سایبان حرمیــــــم ♦️این امنیت کشـــــورمان را به خـــــــدا ♦️مدیون همه مدافعـــــــان حر میـــــــــم @Revayate_ravi
شادی روح این عزیز صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 یک روز از ماه را نذر جانباز هفتاد درصد کرده بود.☝️ می رفت نجف آباد اصفهان، تمام کارهای جانباز را انجام می داد، از حمام‌بردن تا شستن لباس و نظافت! 😊 سوریه بود که خبر شهادت جانباز را دادند. یک نفر را مامور کرد بروند نجف آباد، هم در مراسم شرکت کند و هم کاری زمین نماند. 🌷🌷🌷🌷🌷 @Revayate_ravi