eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
💔و........ بالاخره در ۱۶ آبان ۱۳۹۴ در حلب سوریه به آرزوی دیرینه‌اش یعنی شهادت می‌رسد @Revayate_ravi
📚این دو کتاب در مورد این شهید عزیز چاپ شده است. 📚مطالب امروز برگرفته از کتاب عمار حلب است که بیشتر به قلم دوستان و اقوام محمد حسیـــــــن است. 📚ولی کتاب دوم یعنی قصه‌ی دلبری به روایت همســـــــر شهیداست. 📚یک طرف پازل محمد حسیـــــــن در کتاب عمار حلب است اما پازل دیگر آن را باید در عاشقانه‌هایش و زندگی سراسر محبت او با همســــــــرش جستجو کرد. 📚محمدحسیـــــــــن عاشق میشه عشقش رو عفیفانه بروز میده اما جواب منفی می‌شنوه از او اصرار و از معشوق انکار ولی اوچنان در عشقش مصمم هست که گاهی سوتی هم میده. 📚در سرمای اردوی راهیان نور،از بین چند دختر دانشجو که عقب وانت دو کابین نشسته بودن ، اُورکتش رو درمیاره و روی شونه‌های مرجان میندازه 📚اما دختری که نگاه منفی و تنفرآمیز بهش داشت و حتی خواستگاری اون رو یک شوخی و گستاخی تلقی میکنه چطور عاقبت گرفتار عشق محمد حسیــــــــــن میشه و.... محمد حسیـــــن چطور عشقی که به سختی به دست آورده رو با فرزند خردسالش تنها میگذاره و پرواز آسمانیش رو شروع می‌کنه. @Revayate_ravi
♦️ما کفتـــــر جلد آسمان حرمیـــــــــم ♦️آســـــــوده به زیر سایبان حرمیــــــم ♦️این امنیت کشـــــورمان را به خـــــــدا ♦️مدیون همه مدافعـــــــان حر میـــــــــم @Revayate_ravi
شادی روح این عزیز صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 یک روز از ماه را نذر جانباز هفتاد درصد کرده بود.☝️ می رفت نجف آباد اصفهان، تمام کارهای جانباز را انجام می داد، از حمام‌بردن تا شستن لباس و نظافت! 😊 سوریه بود که خبر شهادت جانباز را دادند. یک نفر را مامور کرد بروند نجف آباد، هم در مراسم شرکت کند و هم کاری زمین نماند. 🌷🌷🌷🌷🌷 @Revayate_ravi
وقتی میبینم کسی ماسک نمیزند ؛ از آن پرستار و پزشکِ فداکار خجالت میکشم! 🌱
گاهی یک ماسک زدن ساده؛ ممکن است بشود آزمونِ ولایت مداری! 🌱
ماسک زدن در این شرایط برای مذهبی ها باید مثل پیراهن مشکی پوشیدن در محرم باشه...👌👌👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨💞 💞✨ ♦️●هروقت که از ماموریت میومد،به تلافی اینکه دل❣ منو به دست بیاره، گوشه غذامون یه قلب کوچیک با گلهای رز🌼 درست میکرد. ♦️منم دیگه به تلافی اون،قرار گذاشتم هربار که بیام گلزارش، براش یه با گل رز درست کنم....✅ ♦️●یبار که از ماموریت های زیادش،خیلی ناراحت بودم،به من گفت خانوم قول میدم جبران میکنم،یه کوچولو هم که شده جبران میکنم. ♦️ روز پنجشنبه بود،من همش تو ذهنم میگفتم میخواد فردا مارو جایی ببره.میخواد یه کاری انجام بده... صبح 🌤شد، دیدم پاشده خودش ناهار قرمه سبزی گذاشته. خوب بود. ♦️گفت امروز تو اصلا با غذا کاری نداشته باش،گفت موقعی که میخوام سفره رو بچینم،میری تو اتاق نمیای،سفره که چیده شد شما بیا... ♦️●بعد که اومدم دیدم سفره رو قشنگ چیده.یه گوشه سفره یه با گل رز🌻 درست کرده بود. اصلا نفهمیده بودم کی رفته گل رز گرفته ... ‌‌✍راوی: همسرشهید 🌷 @Revayate_ravi