eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
🌎 تولد در سائوپائولو قسمت:3⃣ 🌅🕌 من یک مسلمانم 🕌🌅 🔷از وقتی بودا شده‌بودم،تاثیرات فرهنگ ژاپن کاملا در من مشهود بود. از دوستانم در مدرسه،زبان ژاپنی را آموخته‌بودم و به خوبی می‌توانستم صحبت کنم.خیلی خوب به خط آنها می‌نوشتم و حتی شبیه نقاشی‌های ژاپنی،نقاشی می‌کشیدم.🍃 🔹همان روزها تحت تاثیر فیلم‌های تلوزیون عاشق کشوری به اسم شدم و دوست داشتم زندگیم را در آنجا ادامه بدهم.🍃 🔷بالاخره با مخالفت‌های پدرومادرم و تحقیق و تفکرات خودم درباره بودایی،رفتن به جلسات را ترک کردم و به همان بی‌اعتقادی و آتئیست بودن خودم برگشتم.🍃 🔹ولی هم‌چنان به دنبال مهاجرت به آمریکا بودم و چون این تنها تصمیم مهم و جدی زندگی‌ام بود. زبان انگلیسی را به خوبی یاد گرفتم.با اینکه در برزیل تعداد کمی قادر بودند که انگلیسی صحبت کنند..من در نوجوانی به این زبان مسلط شده‌بودم.🍃 🔷باید به دنبال کار می‌گشتم تا بتو انم پس‌انداز کنم و به آمریکا بروم. برای پیدا کردن کار به یک فروشگاه بزرگ رفتم.🍃 🔹صاحب فروشگاه مردی بلندقد بود و چهل ساله به‌نظر می‌رسیدموها و چشمان تیره و ریش نسبتا بلندش، داد می‌زد که برزیلی نیست. او را صدا می‌زدند.🍃 🔹دستم را به سمتش دراز کردم تا به او دست بدهم.دستش را روی سینه‌اش گذاشت و گفت: ببخشید من نمی‌توانم با شما دست بدهم.🍃 🔷آهی کشیدم و سرم را تکان دادم.برایم عجیب بود ولی به خودم گفتم: حتما فرهنگ کشورش این اجازه را نمی‌دهد که با یک دختر،در یک کشور دیگر دست بدهد.کمی ته‌لهجه داشت،ولی از بس خوب پرتغالی صحبت می‌کرد،متوجه نشدم،عرب است.بعدها فهمیدم لبنانی است.🍃 🔷شروع کردم به خواهش کردن که من به این کار نیاز دارم و .... 🔹حاج‌عبدالله دستی به ريشش کشیدوگفت: اشکالی نداره،شما از فردا بیاید.انگار به آرزوم نزدیک شده‌بودم.می‌تونستم هر ماه پولی پس‌انداز کنم و بعد از چند ماه،راهی آمریکا شوم.کشوری که هرگز آینده‌ام را بدون آن تصور نمی‌کردم.🍃 🔷حاج‌عبدالله روزهای اول کنار من می‌نشست و چیزهایی برای من تعریف می‌کرد که برایم خیلی جالب بود.با حرف‌هایش به من آرامش می‌داد.تا به حال انسانی مثل او ندیده‌بودم.رفتارش به گونه‌ای بود که دوست داشتم جای او باشم.🍃 🔹از روزی که شنیدم لبنانی هست آرزو می‌کردم کاش من هم یک لبنانی بودم تا این‌قدر خوش‌اخلاق باشم.فکر می‌کردم فرهنگ کشورش باعث شده او این‌قدر انسان درستی باشد.🍃 🔷او یک‌روز داستان مرد بزرگی را برایم تعریف کرد که سال‌ها پیش،حاکم سرزمینی بوده‌است و زمان نوشتن نامه‌های حکومتی،از شمعی استفاده می‌کرد که با پول مردم تهیه شده.اما به محض تمام شدن نامه،شمع را خاموش می‌کرده و برای انجام کارهای شخصی،شمع دیگری که با پول خودش خریده را روشن می‌کرد.این داستان برای من عجیب و باورنکردنی بود.چطور یک انسان می‌تواند این‌قدر به جزئیات توجه کند.در دلم دوست داشتم شبیه چنین انسانی باشم.🍃 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای کمتر شنیده شده ۱۵۰‌جنگنده پیشرفته‌ای که صدام به ایران داد / از حمله آمریکا به عراق تا دفن جنگنده های عراقی زیر خاک... 🔹 هر آنچه که باید از جنگ خلیج فارس بدانید! 💠 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi دعوت کنید آدرس رانشر دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•~🦋 تو عجیب ترین یادی، مطمئن ترین علاقه ای تو زيباترين مطالبه ی دلی از تمامِ داشته ها و نداشته هايم  ...🩵 ♥︎ 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi نشردهید
🪐 دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله !!! 🌿 در تفحص شهدا ، دفترچه یک شهید ۱۶ ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد. ♨️ گناهان یک هفته او اینها بود : شنبه : بدون وضو خوابیدم . یکشنبه : خنده بلند در جمع . دوشنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم . سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم . چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت . پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم . جمعه : تکمیل نکردن ۱۰۰۰ و بسنده به ۷۰۰ . 🌿 راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد : دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم... 🥀 شهدا واقعا" شرمنده ایم 😔 💠 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi دعوت کنید آدرس رانشر دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محسن رضایی: به بنی‌صدر گفتیم عراق آماده حمله شده، گفت عراق حمله نمی‌کند مگر اینکه شما پاسدارها جنگ درست کنید...!!! 💠 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi دعوت کنید آدرس رانشر دهید
🌎 تولد در سائوپائولو قسمت:4⃣ 🌅🕌 من یک مسلمانم 🕌🌅 🔶چند ماه در فروشگاه حاج‌‌عبدالله کار کردم.در این مدت چیزهایی از او دیده‌بودم که تا به‌حال از انسان دیگری ندیده‌بودم.ولی هیچ‌وقت از ایشان نپرسیدم این کارها برای چیست؟🍃 🔸مثلا چند روز پشت‌سرهم لباس مشکی می‌پوشید،یا یک‌ماه کامل روزها چیزی نمی‌خورد.🍃 🔸دفتر حاج‌عبدالله طبقه بالا بود.یک‌روز وقتی وارد دفترش شدم،دیدم کفش پایش نیست و روی یک زیرانداز ایستاده است.صدایش کردم اما جوابی نداد و به سمت من برنگشت.بعد خم شد و سپس پیشانی‌اش را روی چیزی شبیه سنگ که مقابلش قرار داشت،گذاشت.🍃 🔶این حرکات برایم عجیب و جالب بود.او انگار با کسی حرف می‌زد که از همه عالم مهمتر بود و هیچ توجهی به من و فضای اطرافش نداشت. بعد از تمام شدن کارش از او پرسیدم: این کاری که شما انجام دادید،چیست؟🍃 🔸حاج‌عبدالله گفت: من مسلمان هستم و دینم اسلام است.نام این کار نماز است و ما در طول روز پنج‌بار نماز می‌خوانیم.🍃 🔶به محض اینکه گفت:مسلمانم،یاد فیلم‌هایی افتادهم که دیده‌بودم.در آن‌ها مسلمان‌ها،انسان‌های به ما معرفی شده‌بود.باور نمی‌کردم حاج‌عبدالله مسلمان باشد.🍃 🔸همسرش هم گاهی به فروشگاه می‌آمد.او را دیده‌بودم که شبیه یک زندگی می‌کند.لباس‌های زیبایی می‌پوشید.گشادوبلند و با روسری که دور سرش می‌پیچید،زیبایی‌اش بیشتر می‌شد.حاج‌عبدالله خیلی به او احترام می‌گذاشت.🍃 🔸نام او بود.ولی کم پیش می‌آمد او را به نام کوچکش صدا بزند. به او می‌گفت: !!! وقتی زینب وارد مغازه می‌شد حاج‌عبدالله می‌ایستاد و لبخند می‌زد.گاهی برایش گل می‌خریدوگاهی شکلات. زینب هم رفتار بسیار محبت‌آمیزی با همسرش داشت.🍃 🔶در فیلم‌هایی که دیده‌بودم زن مسلمان اجازه نداشت،لباسی غیر از چادر بپوشد و اجازه نداشت کار کند،درس بخواند،رانندگی کند و حتی اجازه نداشت دوش‌به‌دوش همسرش در خیایان راه برود! باید یک قدم عقب‌تر از مردش راه می‌رفت.🍃 🔸باید در خانه می‌ماند و مرد به راحتی اجازه داشت زن را کتک بزند و شکنجه کند.ذهنم دچار تناقض شدیدی شده‌بود.اگر تلوزیون راست می‌گفت:پس چیزهایی که با چشم خود می‌دیدم دروغ بود؟🍃 🔶با تناقضی که خودم به‌چشم دیدم نتیجه گرفتم،فیلم‌هایی که از تلوزیون درباره مسلمانان دیده‌ام،دروغی بیش نبوده‌است.🍃 🔸آخر وقت موقع خداحافظی از حاج‌عبدالله سوال پرسیدم‌: در دین شما خدا چطور معرفی می‌شود؟آیا مانند مسیحیت کسی هست که فرزند خدا باشد؟و.....🍃 🔸به حاج‌عبدالله مهلت حرف‌زدن نمی‌دادم و پشت‌سرهم سوال می‌پرسیدم.حاج‌عبدالله با مهربانی گفت: من فرصت ندارم تمام سوالات شما را جواب بدهم.در عوض چندروز صبر کنید تا یک کتاب برای شما بیاورم.🍃 🔶حاج‌عبدالله چندروز بعد کتابی برایم آورد که روی آن به پرتغالی نوشته‌بود:( اسلام،پیامبرواهل‌بیت) به محض اینکه سوار مترو شدم،شروع به خواندن کردم.🍃 🔸در صفحه اول نوشته‌بود(بگو خدا یکتاست.او خدایی است که از همه عالم بی‌نیاز و همه عالم به او نیازمند است.نه کسی فرزند وست و نه خودش فرزند کسی است.و هیچ مثل و مانند و همتایی ندارد.) آن‌موقع نمی‌دانستم این جملات ،آیه‌های یکی از سوره‌های کتاب‌مقدس مسلمان‌ها است.فکر می‌کردم جملاتی است از طرف نویسنده درباره 🍃 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا