اگه چندسال پیش میگفتی این پسر میخواد کابوس اسراییل و یکی از نابود کنندههاش باشه، گزینش تست الکل و مخدر و صنعتی رو همزمان با هم ازت میگرفت😁
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#پدر_موشکی_ایران
💠 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
دعوت کنید
آدرس رانشر دهید
🌎 تولد در سائوپائولو
قسمت: 8⃣1⃣
🌅🕌 من یک مسلمانم 🕌🌄
🔶نفسم را با فشار بیرون دادم و وارد اتاق همسر مدیر مدرسه شدم.همه چیز را از اول برایش تعریف کردم.خانم صا قی لبخندی گوشه چشمش نشست.گفتم: این آقا قبول کرد که همراه من برای تبلیغ به برزیل بیاید.🍃
🔸نگاه خیرهاش را از من برداشت.نفس عمیقی کشید و گفت: باید با مدیر صحبت کنم.به شما خبر میدهم.از آن روز به بعد،همه بچهها از موضوع باخبر شدند.🍃
برای علی نوشتم فعلا به من پیام ندهید و همدیگر را نبینیم تا مدیر نظر قطعیاش را بگوید.علی قبول نکرد ،گفت: بعد از مدتی که منتظر آمدنت از برزیل بودم.حالا هم باید انتظار جواب مدیر را بکشم.نه!قبول نمیکنم هرچه میخواهد بشود.🍃🔸هم قند در دلم آب شدهبود و هم ترس از عکسالعمل مسئولان مدرسه را داشتم.یک هفته بعد با علی قرار گذاشتیم تا در پارک همدیگر را ببینیم.این اولینباری بود که علی تنها آمدهبود.🍃
🔶کنار علی نشستم و همه تفکرات و اهدافم را برایش توضیح دادم.علی با میل و علاقه گوش میداد و احساس میکردم تمام حرفهایم را میفهمد.علی پیشنهاد داد قدم بزنیم و من پذیرفتم.🍃
🔸هر دو ایستادیم و آرام روی سنگفرشها راه رفتیم.زمان خداحافظی بود بعد از یکهفته همدیگر را دیده بودیم و ساعتها حرف زدهبودیم.هنوز منتظر نظر مدیر بودیم و نمیدانستیم چه اتفاقی ممکن است بیفتد.🍃
🔸علی برای اولینبار در چشمانم که آنموقع پر از استرس و اضطراب بود نگاه کرد.اینپا و آنپا کرد.عبابش را مرتب کرد.میخواست چیزی بگوید.انگار اصلا برای زدن همین حرف امروز آمدهبود.بالاخره بعد از صاف کردن صدایش و پاک کردن عرق پیشانیاش گفت: #دوستتدارم
من فقط سکوت کردم.🍃
🔸برای من و علی سخت شدهبود که چند روز بگذرد و همدیگر را نبینیم.زودبهزود قرار میگذاشتیم.حتی گاهی در حد یک سلامواحوالپرسی در حرم.همین هم برایمان کافی بود.🍃
🔶بالاخره مدیر مدرسه علی را به دفترش خواند.من تصمیم نهایی را گرفتهبودم و علی را برای زندگی انتخاب کردهبودم.انتخاب علی هم من بودم.برای همین کاملا جدی و بی اینکه احساساتی بشوم به علی گفتهبودم اگر قبول نکردند تمام وسایلم را جمع میکنم و به برزیل برمیگردم.🍃
🔸پول جور میکنیم تا شما به برزیل بیایی.آنجا با هم ازدواج میکنیم و بعد به ایران برمیگردیم.آن شب علی به من پیام داد و همهچیز را برایم تعریف کرد.که آقای مدیر و یکی از همکارانش در اتاق به او چه گفتند.آنها دلیل مخالفتشان را اول زیرپا گذاشتن قانون جامعهالمصطفی بود و دلیل دیگر اینکه میگفتند: زنان خارجی قابل اعتماد نیستند.🍃
🔸به خصوص مسیحیانی که مسلمان شدهاند.آقای علی حمیدی شما از گذشته این دختر چه میدانی؟اگر پشیمان شد و خواست به مسیحیت برگردد چه؟🍃
🔶یکروز من را هم به دفتر مدیر خواندند،وقتی از اتاق مدیر بیرون آمدم باورم نمیشد این حرفها را از یک ایرانی شنیده باشم.ممکن نیست یکنفر اینقدر از هموطن خود بد بگوید.برای چه؟چرا باید مرد ایرانی را در مقابل یک خارجی خراب کنند.🍃🔸چند روز بود که من را به دفتر میخواستند و پشتسر ایرانیها حرف بد میزدند.به خصوص پشتسر علی.
آنها میگفتند: ممکن است دروغ بگوید برای تبلیغ به برزیل میآید.بعد از ازدواج زیر حرفش بزند.شاید تو را اذیت کند یا زن دوم بگیرد.مردهای ایرانی اکثرا اینطوری هستند.🍃
🔸من چندروز قبل پدر علی را هم در حرم حضرتمعصومه(س) ملاقات کردم.مردهای دیگر ایرانی را هم دیدهبودم.هیچکدام اینجوری که اینها میگفتند،نبودند.به همسرشان احترام میگذاشتند و زندگی خوبی داشتند.🍃
🔶ده روز از آن ماجرا گذشتهبود که مدیر با علی تماس گرفت که زودتر به دفتر بیا.بدنم شروع به لرزیدن کرد و گفتم: دیگر همهچیز تمام شد.اینها به علی میگویند برو پی کارت و دیگر مزاحم این دختر نشو.چند ساعتی طول کشید تا علی به من زنگ بزند.این چند ساعت برای من انگار چند روز گذشت.🍃
🔸علی گفت: آقای مدیر کاملا مخالف است و هیچجوری راضی نمیشود.بدنم یخ کرو به علی گفتم: آنها حق دارند.نباید به هیچ عنوان قانون را زیرپا گذاشت.من به برزیل برمیگر م تا ببینیم چه میشود.
بعد از کمی علی خندید و گفت: شوخی کردم.گفتم: خیلی نامردی!🍃
🔸سپس از علی خواستم همهچیز را برایم تعریف کند.علی گفت: گویا این مدت در حال تحقیق درباره من و خانوادهام بودند.به من گفت: قصد ازدواج با یک دختر برزیلی را داری تا ویزای برزیل را بگیری و تابعیت آنجا را...🍃
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
10.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا💚
چهارشنبه های امام رضایی💚
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🌎 تولد در سائوپائولو
قسمت: 9⃣1⃣
🌅🕌 من یک مسلمانم 🕌🌅
🔷 گفتم: به تنها چیزی که این مدت به آن فکر نکردم ، همین بود.برای من بهتر این است که در ایران بمانم و کار خودم را بکنم.اما به خانم کامیلا قول دادهام و باید برای تبلیغ بروم.شرط ازدواج او هم همین بودهاست و من هم پذیرفتم.من عقده خارج رفتن ندارم و کشور خودم را بیشتر از هرجای دیگر دوست دارم.🍃
🔹بالاخره نظر نهاییاش را گفت: ما همهچیز را بررسی کردهایم و با این ازدواج مخالفتی نداریم ، فقط باید #اولبهخدا بعد به #امامزمان و سوم به من قول بدهی.قول بده این دختر را اذیت نکنی و خوشبختش کنی.🍃🔹کاری نکنی که یکروز از این ازدواج پشیمان شود.ناراحتش نکن که اگر کردی حساب کارت با خدا و امامزمان(عج) است.
من هم قول دادم تلاشم را بکنم که اذیتت نکنم و خوشبختت کنمجوری که از دستم راضی باشی.🍃
🔷پدر علی یک خطبه خواند تا من و علی بتوانیم تا روز عید غدیر که قرار بود عقد رسمی خوانده انده شود به هم محرم باشیم.🍃
🔹آنها برایم حلقه عقد خریدند.از نظر من نیازی به حلقه نبود.اما پدر علی اعتقاد داشت که باید حتما حلقه خریده شود و همچنین یک لباس رنگ روشن.وقنی لباس شیریرنگ بلند را دیدم که بالا تنهاش با مروارید تزئین شدهبود و آستینهایش ترکیبی از توروروبانهایی شبیه به گل بود ذوقزده شدهبودم.اما نمیخواستم به علی از نظر مالی فشار بیاید.وضع علی را خوب درک میکردم.برای همین قبول نمیکردم.🍃
🔹ولی پدر علی بزور لباس را خرید و مادرش میگفت: باید زمان عقد لباسنو بپوشی.بعد چادری که خودش برایم دوختهبود،روی سرم انداخت تا از اندازه بودنش مطمئن شود.خودم را در آینه دیدمخیلی قشنگ بود.پارچهاش را از مکه آوردهبود.گفت: مثل فرشتهها شدهای.
خندیدم.علی هم خندید.🍃
🔹#ناممن و #علیحمیدی روز #عیدغدیر در #مسجدجمکران با مهریه #چهاردهسکه بهارآزادی در شناسنامههای یکدیگر ثبت شد.🍃
🔷یکسال و چندماه باپدرومادرعلی در طبقه دوم خانهشان زندگی کردیم.بعد با وام ازدواج و پولی که پدرم برای کمک فرستاد،توانستیم کمی وسیله زندگی بخریم و زندگی مستقل خود را در طبقه پایین همان خانه آغاز کردیم.🍃
🔹ما هیچ مراسمی بهجز مراسم عقدی که در مسجد جمکران برگزار شد،نگرفتیم.خانواده علی خیلی اصرار داشتند که برایمان مراسم عروسی بگیرند.اما من راضی نشدمگفتم: بهتر نیست همین پول را صرف یک سفر زیارتی یکنیم؟کربلا یا مشهد
دلتنگ زیارت بودم و فلسفه برگزاری مراسم را نمیفهمیدم.🍃
🔹بالاخره بعد از مدت زیادی که با علی و خانوادهاش صحبت کردم،موافقتشان را اعلام کردند.علی گفت: خود من هم با مراسم مخالف بودم.اما نمیخواستم نظرم را به شما تحمیل کنم.🍃
🔷البته این اولین اختلاف بین ما نبود.بعد از عقد مسائل مختلفی پیش میآمد که نظراتمان در مورد آن فرق میکرد.من و علی از دو فرهنگ متفاوت بودیم و هر دو میدانستیم این اختلافات کاملا طبیعی است.🍃
🔹گاهی با مادر علی وارد بحث میشدیم.او از من انتظار داشت شبیه عروسهای ایرانی باشم و من هنوز نمیدانستم عروس ایرانی بودن برای یک مادرشوهر سنتی چطور است ولی علی برای من میگفت:مادرش در نبود من چقدر به علی سفارش میکند که هوای کامیلا را داشتهباش.🍃
🔹او از خانوادهاش دور است و نباید بگذاریم احساس دلتنگی کند و من با تعجب به حرفهای علی گوش میدادم.این تناقض بین رفتار و گفتار مادرش را نمیفهمیدم.علی در ارتباط خوب من و مادرش کمک زیادی کرد.🍃
🔷گاهی بیاینکه دلیل خاصی داشتهباشد ناراحت بودم و دوست داشتم با کسی دعوا کنم که علی از همه نزدیکتر بود.علی میگفت: دوری تو از خانوادهات باعث ناراحتیات شده و من هم کاملا حرفش را قبول داشتم.🍃
🔹ما همیشه اختلافاتمان را با حرفزدن حل کرده و میکنیم.حرفزدن مثل آب بر روی آتش است. همانطور که در قرآن آمده زن و مرد برای یکدیگر مثل لباس هستند.🍃
🔹عیبهای هم را میپوشانند و باعث پیشرفت یکدیگر میشوند.ما این مدت در سختیها،چه مالی چه رفتاری،از هم حمایت کردهایم.
ما توانستیم در کنار هم کار کنیم و وسایل خانه را یکییکی بخریم.🍃🔹علی قبل از ازدواج یک موتور داشت.بعد از ازدواج با کمک هم ماشین خریدیم.روزبهروز از نظر مادی و معنوی پیشرفت میکردیم و من از این بابت خیلی خوشحال بودم.🍃
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
14.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دختر بچه شهید لبنانی که آرزوی دیدن مداحی ایرانی را داشت
دیدار پویانفر با مادرشهید فاطمه
امروز با آقا محمدحسین پویانفر که به بیروت اومده بود رفتیم تا به مادر شهیدهای سر بزنیم که دخترش در حاثه تروریستی پیجر ها به شهادت رسید
چه کار خوبی
چقدر خانوادههای داغدار به این روحیهدادنها نیاز دارن
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
1.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ بعد از حمله موشکی ایران همه جهان رفتن تو کف شخصیت رهبر ایران ...
این کلیپ رو هم یکی از پیج های خارجی زیرنویس کرد و برای مخاطباش پست کرده ...
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi