《ای بازگردانندهی از دست رفتهها》
#شهیدسیداحسانمیرسیار
#قسمتنهم
💔معلم #زینب چیزی گفت: که ذهن من رو مشغول کرد.
گفت: #زینب خیلی گوشهگیر شده ☹️
دیگه با بچهها نمیاد توی حیاط بازی کنه
با من هم حرف نمیزنه.😔
💔رفتم خونه گفتم: #زینب میای با هم حرف بزنیم؟؟؟
پرسیدم چرا اونقدر گوشهگیر شدی؟؟
گفت:بچهها توی مدرسه به من میگن بابات شهید شده!!!
💔بهشون میگم شهید یعنی چی؟؟؟
بهم میگن: یعنی تو دیگه بابا نداری؟؟؟
مامان!!!! #مندیگهباباندارم.
💔یاد این شعر اُفتادم👇👇👇
انشام دوباره بیست بابای گلم🌹
موضوع:کسی که نیست ، بابای گلم🌹
دیشب زن همسایه به من گفت: یتیم🌹
معنی یتیم چیست؟ بابایگلم🌹
💔 ظاهرا #زینب دستبردار نیست!!!!
ادامه داد: اصلا برای چی بابای من رفته سوریه؟؟؟ اون وقت پدر بقیهی بچهها توی خونههاشون هستن.😡
چرا اونا پدرومادر دارن ، من ندارم؟؟؟؟
💔گفتم: بابا رفته سوریه چون بچههای اونجا پدرومادر نداشتن🙄
خونههاشون خراب شده🙄
لباساشون پارههست🙄
غذا هم ندارن که بخورن.🙄
💔 بابا گفت: فاطمه ، زینب ، رقیه هم باباو مامان دارن💞
هم خونه دارن💞
هم غذا و لباس💞
پس باید به اون بچهها کمک کنیم
بغلم کردو گفت: پس چرا برنمیگرده؟؟؟
💔گفتم: کی گفته برنمیگرده؟؟
اصلا میدونستی پدر دوستات وقتی بمیرن دیگه نمیتونن به این دنیا برگردن؟؟؟🤔
ولی بابا#احسان تو شهید شده ، یعنی: وقتی امام زمان بیاد بابای تو هم باهاش برمیگرده!!😎
اون وقت تو پدر داری و هیچ کدوم از دوستات پدر ندارن.
@Revayate_ravi
💔قرار شد بریم سوریه
شنیدم با تدبیر سپاه ، مواقعی که مدافعان حرم امکان بازگشت به ایران رو نداشتن ، خونوادهها رو به دیدن رزمندهها میبردن.😍
💔 تو فرودگاه که پیاده شدیم ، دیدم دخترها پشت سر من دارم میان
وارد سالن که میشیم روبروی ما موجی از........
@Revayate_ravi
📜 دهها دلیل برای رأی دادن دارم اما امسال این جمله در وصیتنامه #حاج_قاسم ، به مهمترین دلیلم تبدیل شده:
#جمهوری_اسلامی_حرم_است. و ما باید با تمام توان از این حرم دفاع کنیم.
#انتخابات
#حاج_قاسم
#سرطان_اصلاحات_آمریکایی
@Revayate_ravi
ای دل شکسته
بال و پرت را چه میکنی ؟
این پارهپارهی جگرت را
چه میکنی ؟
گیـرم که در مقابل دشمـن بایستـی
نامردمان پشت سرت را چه میکنی؟ 💔
@Revayate_ravi
《ای بازگردانندهی از دست رفتهها》
#شهیدسیداحسانمیرسیار
#قسمتدهم
💔وقتی وارد سالن فرودگاه شدیم ، روبروی ما موجی از رزمندهها نیمخیز نشسته و منتظر فرزندانشون بودن
به محض ورود خونوادهها ، رزمندهها به سمتفرزندانشون میدویدن.
💔 انگار تنها ما بودیم که کسی در انتظارمون نبود.😔
دلم شکست ، یک آن به خودم اومدم و گفتم : بچههاااااا ، اونها اگه این صحنهها رو ببینن #دِق میکنن.🤭
💔دستام رو به عرض شونه بالا آوردم ، چادرم رو باز کردم تا بچهها پشت چادرم بمونن و این صحنهها رو نبینن.
این کار تا خروج از سالن فرودگاه ادامه داشت.
💔 گاهی از روی دلتنگی میرم توی حیاط به گوشیش زنگ میزنم با اینکه خاموشه ، ولی باهاش حرف میزنم.
میگم #احسان صدام رو میشنوی؟؟؟!!!
#دلمبراتتنگشده😔!!!! #باهام حرف بزن.
💔مهرماه ۹۵ اولین سالی بود که بچهها بدون پدر میخواستن به مدرسه برن.
پدرهای بیشتری برای بدرقهی دختراشون اومده بودن.
مجبور بودم به بهانههای مختلف مقابل #زهراووزینب بایستم تا کمتر این صحنهها رو ببینن و کمتر غصه بخورن😟
این فشارها باعث شده بود یک روز در میان #زیرسِرُمبرم.
@Revayate_ravi