⁉️ چه باید کرد؟؟
🔻سوالی که این روزها ذهن خیلی از بچه های انقلابی و دوستان حزب اللهی را درگیر کرده است.
🔸 چون حس میکنند با وضعیت فعلی تایید صلاحیت ها، مشارکت کمی خواهیم داشت و دقیقا نمیدانند برای افزایش مشارکت چه باید کرد.
✅ برای خروج از این سردرگمی، با این متن همراه شوید.
⏳زمان مورد نیاز برای مطالعه: فقط ۱۲۰ ثانیه!
🔷 فارغ از اینکه این حس و تحلیل، درست هست یا غلط، در هر حال باید دو اقدام اساسی انجام بگیرد:
🔹اول- نبض شهر را در دست بگیریم! ایجاد شور انتخاباتی و نشاط سیاسی در کف خیابان.
🔸خیلی ها برای رای دادن، نیاز به استدلال ندارند! همین که حس کنند بقیه هم رای میدهند، قانع میشوند!!
مردم از صندوق رای، یک خاطره ی تلخ 8 ساله دارند! هیچ کس برای پاک کردن خاطره تلخ، استدلال نمی آورد!!
باید ایام انتخابات را تبدیل کرد به روزهایی پرنشاط و امیدبخش.
💢چگونه؟ چند راهکار عملیاتی:
🔸 الف) سرود خیابانی:
وقتی در یک مکان پر رفت و آمد، تعدادی نوجوان به صورت «غافلگیرانه» شروع به خواندن یک سرود امیدبخش و وطن دوستانه بکنند، نشاط ویژه ای در شهر پمپاژ میشود.
فکر کنید هرشب یک نقطه از شهر تبدیل شود به یک میتینگ شاد با چاشنی امید و وطن دوستی.
سرود های آماده، نیازی به تمرین ندارند! کافیست میکروفون تشریفاتی فراهم کنید و سرود را اجرا کنید. (تازه از ماسک هم میتوان برای پوشش لب زدن ها استفاده کرد 😉)
حواس تان باشد که متن سرود ها، خیلی مستقیم و انتخاباتی نباشد که توی ذوق مخاطب خاکستری بخورد!
پیشنهاد ما سرود «نسل امید» و «آینده روشن» هست که از لینک های زیر میتوانید دانلود کنید
🎵نسل امید لینک
🎵آینده روشن لینک
برای ستاد های انتخاباتی هم آهنگ «اینجا» پیشنهاد می شود لینک دانلود
💢پوشش رسانه ای این اتفاق می تواند بازتاب مجازی خیلی خوبی هم داشته باشد.
🔸 ب) هر ماشین، یک بیلبورد تبلیغاتی شهری:
از طریق دوست و آشنا و فامیل و ... ماشین های انقلابی شهر را به صورت هرمی شناسایی کنید و از هر طریقی مثل شابلون زنی یا پوستر یا برچسب جمله و... شیشه عقب ماشین را تبدیل کنید به یک تریبون.
♨️خیلی مهم است که مردم حس کنند که «مردم» شور انتخاباتی دارند! شابلون و امثال آن، بهترین راه برای مردمی کردن شور انتخاباتی است.
پیشنهاد ما استفاده از این شابلون هاست: لینک دانلود
🔸 ج) مغازه های انقلابی شهر:
یک راه دیگر برای مردمی کردن شور انتخاباتی، استفاده از شیشه مغازه هاست. شاید شما 10 مغازه دار انقلابی نشناسید، اما 1 مغازه دار که میتوان پیدا کرد!! او میتواند ما را به سایر کسبه انقلابی وصل کند.
توجه داشته باشید که کاسب ها، از پوستر های «خیلی سیاسی» استقبال نمی کنند.
لذا پیشنهاد ما این طرح است: لینک دانلود طرح
اما شما میتوانید از جمله های شابلون های پیشنهادی هم استفاده کنید.
🔸 د) تریبون آزاد:
تریبون آزاد هم از کارهایی است که شور انتخاباتی را در شهر میدمد. به شرطی که نیروی کافی برای مدیریت نظری و فیزیکی(!) جلسه داشته باشید تا نقض غرض نشود!
یعنی از قبل باید سناریوهایی برای صحبت های خود بعنوان موافق یا حتی مخالف نمایشی آماده کنید.
🔹 دوم - علاوه بر اینکه نبض شهر را در دست میگیریم، باید کار گفتمانی هم انجام داد!
💠چون اگر طرف مقابل بهتر از ما بتواند عملیات روانی انجام دهد و هوچی گری های شب انتخاباتی را تنظیم کند، طبیعتا اوست که پیروز این رقابت خواهد بود.
✅پس نباید به کارهای گرایشی و احساسی اکتفا کرد. چه کنیم؟
🔸 الف) باید دلایلی که برای لزوم مشارکت بالا و اهمیت رای مردم وجود دارد، استخراج کنیم و روی آنها مسلط بشویم.
🔸 ب) باید این دلایل را تبدیل کنیم به جمله های ساده ای که به زبان «مردم» است.
مثلا به جای اینکه صرفا بگوییم:
«مشارکت نقش بسزایی در پشتوانه و قدرت دولت ها دارد، پس باید رای بدهیم»
بگوییم:
«بالاخره یه نفر رئیس جمهور میشه! اگه بهترین گزینه هم با مشارکت پایین رای بیاره، مثل بنزِ بدون بنزینه! دولت بعدی باید با قدرت سر کار بیاد که بتونه مشکلات رو حل کنه»
🔸 ج) با تسلط روی این دلایل و جملاتِ ساده شده، باید هر بستر و ظرفیت را تبدیل کرد به یک موقعیت تبلیغاتی چهره به چهره.
🔰از صف نانوایی تا صف انتظار بانک و مطب پزشک و داخل تاکسی و اتوبوس و... ما مخاطب زیادی داریم و فرصت کمی! همه جا باید بحثی را راه بیندازیم و بحث را به سمت انتخابات سوق دهیم و از این گفتگوی چهره به چهره استفاده کنیم برای تغذیه فکری مردم. (حتی میتوان طی یک سناریوی از پیش تعیین شده، بحث نمایشی با دوست خود راه بیندازیم 😉)
🔴 بسم الله... شروع کنید به شبکه سازی و تقسیم کار و زمانبندی و عملیات که حرف حضرت آقا زمین نماند و انشالله یک دولت انقلابی با مشارکت بالا سر کار بیاید.
مبادا بعد از انتخابات، وجدان مان اذیت مان کند که کم کاری کردیم..
✍️ نوید نجات
@Revayate_rav
🌺 گُردان به تو مینازد 🌺
#شهیدمدافعحرمقدیرسرلک
#قسمتپنجم
🌀 #قدیر وقتی متوجه شد بعضی از سنوسالها ،بسیج رو از مسجد جدا میدونن ، کلی وقت گذاشت تا این فکر رو اصلاح کنه و حرف امام رو تکرار میکرد که:《پایگاههای بسیج باید از دل مساجد باشن 》
🌀 شهرک امکانات تفریحی خاصی نداشت.خیلی از جوونها از بیکاری چند ساعت سرکوچه مینشستن☹️
#قدیر از سر کوچه شروع میکرد به خوش و بش کردن 😍با جوونهایی که خیلیها اسمشون رو گذاشته بودن #ارازلواوباش!!!!!!
🌀 قدیر معتقد بود ، کار فرهنگی باید از همین کوچهپسکوچهها شروع بشه.
سر بیستمتری خیلیها عادت داشتن قیلون بکشن ولی جذب پایگاه شدن ، همین نوعآوریها در کمترین زمان ، باعث شد پایگاهش نمونهی کشوری و استانی بشه.✌️
🌀 یه سال ماهرمضون به پسربچههای محل پول داد تا برن تو صف نونوایی ، چون مادراشون روزه هستن اونها برای افطاری نون ببرن خونه!!!!
صف نونوایی تا آخر ماهرمضون پُربود از پسر بچههای قدونیمقد
🌀 کمکم خونوادهها دست بچهها رو گرفتن و آوردن پایگاه و مسجد
#قدیر وقتی مسئولیت پایگاه رو پذیرفت ، سراغ تعمیر کمدها رفت و با بچهها در و دیوار رو رنگآمیزی کرد.
@Revayate_ravi
🌀 برقکاری هم کار ثابتش بود.
هر جا قدم میگذاشت اول باید برقکاری اونجا رو سروسامان میداد.
بچهها رو تشویق به درس خوندن📚 میکرد.
#قدیر بعدها خودش گفت: از دل همین بچههو چند نفر دانشمند هستهای شدن.
🌀 شب عاشورای ۸۵ بود کا داشتن میرفتن به زیارت #حضرتعبدالعظیمحسنی که متوجه شدن سر یکی از کوچهها از داخل یه حسینیهای ، صدای کفو سوت میاد
داخل حسینیه که شدن با صحنهی عجیبی روبرو شدن......😳
@Revayate_ravi
#شهید_محمد_منتــظر_قائم
#ولادت:1363/6/25
#شهادت:1390/6/13
#علت_شهادت:درگیری با گروهک تروریستی پژاک.
#خصوصیات_اخلاقے_شهید🔻
به لحاظ اخلاقي فردي #صبور، #مهربان و با اخلاق بود.هميشه بنده را شرمنده اخلاق و رفتارش مي كرد.
در طول مدتي كه با هم زندگي كرديم حتي يك بار هم #خشم وعصبانيتش را نديدم،جز يك بار،وقتي يكي از اقوام مطلب نادرستي را در خصوص مقام معظم رهبري عنوان كردند ديدم خيلي عصباني شد و همان لحظه يك جواب
محكم،درست و دندان شكن به ايشان داد و خيلي خوب و به جا از رهبري دفاع كرد.
#اهل_نماز_شب و گريه هاي نيمه شب بود طوري كه گاهي از اوقات با گريه هاي نماز شب ايشان بنده براي نماز بيدار مي شدم،ميديدم دارد با خدا راز و نياز مي كند و اشك ميريزد.
يك #قرآن توجيبي داشت كه هميشه همراهش بود و آنرا قرائت ميكرد.معمولاً
هر زماني كه در زندگي با مشكلي مواجه ميشد،با ذكر #صلوات حلش مي كرد.با اين ذكر زياد مانوس و محشور بود.
يک روز برادر ايشان تصادف خيلي سختي داشتند.طوري كه همه فاميل از اين موضوع ناراحت بودند. اما محمدآقا خيلي #صبور و خونسرد بود.مي گفت تا خدا نخواد هيچ اتفاقي نمي افتد.
#راوے_همســـر_بزرگوار_شهید🌺🕊
@Revayate_ravi
🔰 #خاطرات_شهدا
🔻عشق برتر ....
☀️ حسین علی مهرزادی معلم فداکاری بود که راه جبهه را در پیش گرفت.
با توجه به قابلیت هایی که داشت مسئولیت ستاد لشکر ۲۵ کربلا به ایشان سپرده شد.
🚩 مهرزادی، والفجر ۸ را آخرین حضور نظامی خود میدانست. به همین خاطر خودش را برای شهادت آماده کرده بود.
قبل از عملیات هر بار در هر جلسه ای که برای هماهنگی عملیات در فرماندهی برگزار میکردیم، او از همه می خواست تا برای شهادتش دعا کنند.
در مقر لشکر بودیم و داشتیم برای اعزام به منطقه عملیاتی آماده می شدیم. آخرین سفارش ها و وصیت های خود را انجام میدادند.
چهرهی مهرزادی بیش از همیشه نورانی شده بود. موقع حرکت، خبر دادند که همسر ایشان پشت خط منتظر است تا با او صحبت کند. این آخرین تماس با پشت جبهه بود. از مهرزدای خواستم تا برود و با همسرش خداحافظی کند بعد از آن راهی خط شویم. او از این کار امتناع کرد. اصرار بچه ها هم فایده ای نداشت.
🔖 با لبخند میگفت:
[نمیخواهم سیم شهادت قطع شود...!]
او عاشق همسرش بود و می ترسید این ارتباط عاطفی مانع وصلت حقیقی او شود.
سه روز بعد از عملیات، مهرزادی به آرزوی خود رسید و خاک را برای خاکیان گذاشت و رفت.
✍🏼 راوی مرتضی قربانی
@Revayate_ravi
🌺 گُردان به تو مینازد 🌺
#شهیدمدافعحرمقدیرسرلک
#قسمتششم
🌀 داخل حسینیه با صحنهی عجیبی روبرو شدن ، یه عده به حالت تمسخر سری رو بلا تشبیه درست کرده بودن و به اون سنگ ریزه پرتاب میکردن😡
معلوم نبود این گروهها از کجا هدایت میشن ، حالت طبیعی نداشتن و مست کردهبودن.
🌀 #قدیر داشت نصیحت میکرد که این چه بساطیه؟؟؟ که یه نفر با چاقو کوبید وسط مَلاجش و لباس مشکی عزاش رو پُر از خون کرد.
🌀 جماعتی که بیحرمتی میکردن با عکسالعمل بچهها از حسینیه فرار کردن و غائله ختم شد.
بچهها توی مسجد سر #قدیر رو بتادین زدن و پانسمان کردن.
🌀 زیارت #حضرتعبدالعظیم کار همیشگیش بود.یه بار با چندتا از بچهها رفتهبودن زیارت ، وقتی از در شرقی حرم وارد خیابون شدن ، صدای فریاد زنی رو شنیدن.🧕
🌀 عروس و دامادی💍 رو دیدن که ارازل و اوباش با قمه اونها رو از ماشین پیاده کردن و یکی از اون نامردها عروس رو مجبور میکرد که وارد یه ماشین دیگه بشه😨
🌀 #قدیر و برادرش داوود بدون معطلی به کمکشون رفتن که چند دقیقه بعد اون ارازل پا به فرار گذاشتن
با چاقو به پهلوی داوود زدهبودن....
داماد با حالتی وحشتزده 😰از اونها تشکر میکرد و میگفت: #خدا شما رو از آسمون رسوند.
🌀 #قدیر با اینکه نگران حال داوود بود ولی اونقدر ایستاد تا عروس و داماد💍 راهی بشن و بعد خودشون رفتن.
🌀 اسمش شدهبود نقل محافل بسیج و لشگر
#قدیر به عنوان فرماندهی نمونهی پایگاه معرفی شد😎.فرماندهای جوان با ایدههایی ناب فرهنگی که تونسته بود از لابهلای مشکلات محل ، پایگاه رو مدیریت کنه✌️
@Revayate_ravi