🌺 گُردان به تو مینازد 🌺
#شهیدمدافعحرمقدیرسرلک
#قسمتاول
🌀 متولد: ۱۳ شهریور ۱۳۶۳
🌀 شهادت: ۱۳ آبان ۱۳۹۴
🌀 مادر:اشرف
🌀 پدر: عبدالحسین
🌀 عبدالحسین عید ۵۹ به خواستگاری اشرف رفت.
بعد از مدتی زندگیشون رو تو تهران شروع کردن ، تو زیرزمین ۹ متری خونهی عموش.
🌀 عبدالحسین صافکار بود و دستگاه صافکاریش رو میگذاشت پشت چرخش🏍 و کنار خیابون صافکاری میکرد.
🌀 وقتی مهمان داشتن مجبور بودن ، سماور و پیکنیک رو تو راهپله بگذارن تا به قدر نشستن یک نفر جا باشه.
🌀 عموش وقتی اومد بهش سر بزنه با تعجب 😳پرسید: چرا از یخچالی که اونجا هست استفاده نمیکنین؟؟
اونها گفتن: نه!!!مال مستاجر قبلیه
اشرف همیشه حرف مادرش آویزهی گوشش بود که ( بدون اجازه دست به امانت مردم نزنید)
تا اینکه مقداری پول قرض کردن و اون یخچال رو از مستاجر قبلی خریدن.
🌀 یه کمد خرید که پایههاش بلند بودند ، برای همین ، اشرف یه پرده به دور اون کشید تا سیبزمینی🥔 و پیازها رو زیرش جا بده.
🌀 عبدالحسین بالاخره تو آخرین نقطهی جنوبی تهران ، توی یه شهرک یه خونهی جمعوجور پیدا کرد و با فروختن گاو🐄 و گوسفندهاش اونجا رو خرید.
🌀 شهریور ۶۳ ساعت ۵ صبح دقیقا روز عید غدیر دومین فرزند خونواده بعد از خواهرش شهناز یعنی #قدیر ❤️به دنیا اومد.
@Revayate_ravi
🌺 گُردان به تو مینازد 🌺
#شهیدمدافعحرمقدیرسرلک
#قسمتدوم
🌀عبدالحسین شناسنامهی #قدیر رو گرفت ولی نمیدونست چه حکمتی هست که داخل شناسنامه غدیر رو با ق نوشتن🧐
🌀 بعد از #قدیر ، داوود👶 به دنیا اومد و عبدالحسین با سه بچه رفت سربازی
دورهی جنگ بود و عبدالحسین تو جبهه هم صافکاری ماشینهای اعزامیوداغون رو انجام میداد.
🌀 #قدیر کوچیکتر که بود خیلی بازیگوش بود ولی در عین حال بسیار مودب😊 بود.
بیشتردعواهاش تو مدرسه سر این بود که بچهها حرف زشت😠 میزدنند.
به پدرش رفته بود.در تمام این سالها عبدالحسین حتی یکبار هم نشد به بچههاش بگه #بیتربیت🙃
🌀 #قدیر علاقهی خاصی به موشکبازی🚀 داشت و همیشه در حال موشک درست کردن بود برای همین از دفتر صدبرگش فقط چندتا برگ سفید میموند.
🌀 سال۷۰ دوقلوهاشون (پیمان و مرجان )👶👶 به دنیا اومدن
حالا دیگه یه خونوادهی هفت نفره شده بودن.
🌀 #قدیر ۸ سال بیشتر نداشت که طرح هیات رو با کمک برادرش داوود ریخت و با چادر مشکی مادرش خیمهی #حضرتعلیاصغر (علیهالسلام)💚 رو بنا کرد.
داوود مداحی میکرد و #قدیر خودش جلوی خیمه میایستاد و کفشها رو جفت میکرد.
🌀 بارها شدهبود وسط بازی فوتبال⚽️ #قدیر غیبش میزد ، میرفت و به خانمهای مُسنی که دستشون بار بود کمک میکرد.
همه میگفتن: ( #قدیر خیلی بزن بهادره)💪
ولی تو کوچشون کسی جرات نداشت از ترس #قدیر حرف زشت بزنه!!!
@Revayate_ravi
🌺 گُردان به تو مینازد 🌺
#شهیدمدافعحرمقدیرسرلک
#قسمتششم
🌀 داخل حسینیه با صحنهی عجیبی روبرو شدن ، یه عده به حالت تمسخر سری رو بلا تشبیه درست کرده بودن و به اون سنگ ریزه پرتاب میکردن😡
معلوم نبود این گروهها از کجا هدایت میشن ، حالت طبیعی نداشتن و مست کردهبودن.
🌀 #قدیر داشت نصیحت میکرد که این چه بساطیه؟؟؟ که یه نفر با چاقو کوبید وسط مَلاجش و لباس مشکی عزاش رو پُر از خون کرد.
🌀 جماعتی که بیحرمتی میکردن با عکسالعمل بچهها از حسینیه فرار کردن و غائله ختم شد.
بچهها توی مسجد سر #قدیر رو بتادین زدن و پانسمان کردن.
🌀 زیارت #حضرتعبدالعظیم کار همیشگیش بود.یه بار با چندتا از بچهها رفتهبودن زیارت ، وقتی از در شرقی حرم وارد خیابون شدن ، صدای فریاد زنی رو شنیدن.🧕
🌀 عروس و دامادی💍 رو دیدن که ارازل و اوباش با قمه اونها رو از ماشین پیاده کردن و یکی از اون نامردها عروس رو مجبور میکرد که وارد یه ماشین دیگه بشه😨
🌀 #قدیر و برادرش داوود بدون معطلی به کمکشون رفتن که چند دقیقه بعد اون ارازل پا به فرار گذاشتن
با چاقو به پهلوی داوود زدهبودن....
داماد با حالتی وحشتزده 😰از اونها تشکر میکرد و میگفت: #خدا شما رو از آسمون رسوند.
🌀 #قدیر با اینکه نگران حال داوود بود ولی اونقدر ایستاد تا عروس و داماد💍 راهی بشن و بعد خودشون رفتن.
🌀 اسمش شدهبود نقل محافل بسیج و لشگر
#قدیر به عنوان فرماندهی نمونهی پایگاه معرفی شد😎.فرماندهای جوان با ایدههایی ناب فرهنگی که تونسته بود از لابهلای مشکلات محل ، پایگاه رو مدیریت کنه✌️
@Revayate_ravi
🌺 گُردان به تو مینازد 🌺
#شهیدمدافعحرمقدیرسرلک
#قسمتهفتم
🌀 #قدیر دوباره چند روز بعد این صحنه رو دید که چند نفر با همون ماشین🚚 و پلاک دارن کابلهای برق رو دستکاری میکنن.
🌀 #قدیر پیاده شد و گفت: بازم دارین کابلها رو عوض میکنین؟؟؟
یکی از اونها گفت: نه!!!آقاجون
یه آدم عوضی اومده😡 و کابلها رو دزدیده. #قدیر سریع رفت تقویمش رو آورد و براشون ماجرا رو توضیح داد.
🌀 بعد از تحقیق متوجه شدن 🧐، یکی از کارگران ماشین🚚 رو به بهانهی خرید برده و متاسفانه مرتکب خطا شده......
اونقدر براش مهم بود که وقتی فرد خاطی رو پیدا کردن ، اجازه خواست دو دقیقه باهاش صحبت کنه.
🌀 رو کرد به طرف و بهش گفت: آقا!!!! شاید شما از روی ناچاری دست به این کار زدید ولی این رو به یادگار از من داشته باشین که: از بیتالمال نمیشه سر سفرهی مردم بُرد.⛔️
🌀 #قدیرعادت نداشت برای کار شخصی به کسی رو بندازه ولی برای گردان هر کاری میکرد ، به دیگران رو میزد تا کار عقب نیفته
ظرف مدت چند ماه چهارده هیات برای گردان راهاندازی کرد.
🌀 #قدیر میون کوهی از کار از درسش غافل نمیشد. اون روزها کارشناسی ارشد مدیریت شهری میخوند.
🌀 مجرد بودن قدیر همه رو به فکر انداخته بود تا براش زن بگیرن ، بالاخره دختر یکی از فامیل رو انتخاب کردن
فروردین ۸۸ وقتی قدیر از دوکوهه اومد چند ساعتی رو خوابید😴
بعد مادر با نوازش اون رو از خواب بیدار کرد.☺️
@Revayate_ravi
🌺 گُردان به تو مینازد 🌺
#شهیدمدافعحرمقدیرسرلک
#قسمتهشتم
🌀 مادر از #قدیر پرسید: نظرت چیه؟؟؟ #قدیر صورتش سرخ☺️ شدهبود ، سرش رو پایین انداخت و گفت: مثبته!!!!!بعدها مادرش بهش گفت: #قدیر چی شد به این سرعت نظر مثبت دادی؟؟؟ گفت: مادر باور کن انگار سالها میشناختمش😍
🌀 #قدیر با اینکه تازهداماد بود ولی خیلی اوقات ساعت از دو نیمهشب گذشته تو دفترش مشغول کار بود.
🌀 عاشورای ۸۸ بود که خبر دادن آشوبگرها قراره بریزن توی خیابون انقلاب
بلافاصله با چهارتا موتور 🏍خودشون رو رسوندن به خیابون انقلاب
🌀 آشوبگرها با صدای بلند علیه مقدسات نظام فحاشی میکردن‼️ ، وسط جمعیت چندتا خانم هم کشف حجاب کردن‼️
دیدن این صحنهها برای #قدیر خیلی سخت بود.😔
🌀 توی همون لحظه عدهی زیادی زیختن سر بچههای نیروی انتظامی و با چوب دستی شروع کردن به کتککاری‼️
اونها هم چون حق شلیک و حملهی تهاجمی نداشتن ، فقط از خودشون دفاع میکردن‼️
🌀 یک دفعه صدای انفجار بلند شد.اغتشاشگرها ۳۰ دستگاه موتور سیکیلت رو یک جا به آتیش کشیدند‼️
#قدیر وسط درگیری بود که یک لحظه برگشت سمت تقاطع خیابون و دید برادرش داوود روی زمین افتاده و دورهاش کردن
اون فریاد میزد : #قدیر بیا!!!!
@Revayate_ravi
🌺 گُردان به تو مینازد 🌺
#شهیدمدافعحرمقدیرسرلک
#قسمتنهم
🌀 درگیریها تا ظهر ادامه داشت که نزدیک ظهر بسیجیها با موتور🏍 به خیابون انقلاب اومدن و به محض ورودشون فتنهگرها پراکنده شدن👊
🌀 سر داوود رو باند پیچی کردن🤕 ولی از اون به بعد دیگه داوود حال سابق رو نداشت. سر دردش خوب نمیشد و حالش هر روز بدتر میشد.😔
🌀 بعد از کلی آزمایش دکترها متوجه شدن خون داوود دچار یک نوع مسمومیت ناشناخته شده ، پلاکت خونش بالا نمیرفت و قرار شد پیوند مغز و استخوان بدن😨
🌀 بعد از ماهها تلاش دکترها ناامید شدن و دست از درمان کشیدن
داوود به کُما رفت و همونجا دچار ایست قلبی شد.همسر تازه عروسش خودش رو کف بیمارستان روی زمین میکشید و ناله میکرد.
مردم همه با گریههای😭 اون به گریه افتاده بودن
🌀 دستگاهها رو از داوود جدا کردن و #قدیر بالای سر برادر اشک 😭میریخت.
بچهخای هیات انگار برادر از دست دادهبودن
🌀 #قدیر هیچوقت نتونست یاد داوود رو فراموش کنه و معتقد بود داوود یک شهید انقلابی بود که مظلومانه و گمنام جون داد و همیشه میگفت:《 کُل گُردان به قدیر مینازه و قدیر به داوود》😕
🌀 خواهر کوچیکش(مرجان) وقتی باردار شد #قدیرومریم خودشون رفتن سیسمونی بچه👶 رو گرفتن
#قدیر خیلی ذوق بچه داشت اما یکبار هم تو خونه حرفش رو نمیزد.همیشه میگفت: 《 هر چی حکمت خدا باشه ، شاید حکمت خدا نیست که ما فعلا بچهدار 👶بشیم.
@Revayate_ravi
🌺 گُردان به تو مینازد 🌺
#شهیدمدافعحرمقدیرسرلک
#قسمتدهم
🌀 یه شب تو گردان برق ساختمون جرقه میزنه و تمام گونیها که به عنوان نماد سنگر درست کردن سوخت🔥.
#قدیر سریع شروع به تعمیرات ساختمون کرد.
🌀 همه میگفتن ما قبل از #قدیر یه کلبه خرابه داشتیم ، اما حالا یه ساختمون درستوحسابی!!!!
شبانهروزی با چند نفر از بچهها ایستاد و نقاشی🎨 در و دیوار رو انجام داد.
🌀 کف رو کاشی و جای پارتیشنها رو دیوار کرد.
همه میگفتن: 《#قدیر شیر گردان هست》😎
🌀 بچهها با دیدن دستهای زِبرش تعجب میکردن ، نمیدونستن #قدیر یه عمر تو صافکاری کار کرده
باورشون نمیشد🙄 ، فکر میکردن فرماندهی یعنی پشت میز نشستن ، اما #قدیر جلوتر از نیروهاش وسط میدون و پای کار بود.
🌀 #قدیر روز تعطیل همه رو میکشید پای کار جهادی و با حُسن خلقش همه رو به خط میکرد.
🌀 هیچکس عصبانیت😡 #قدیر رو توی کار نمیدید الا در #بیتالمال
اونجا دیگه گذشتی در کار نبود.سینهی طرف رو میگرفت و محکم میچسبوند به دیوار و توبیخ میکرد.😠
برای همین برای همه جا افتادهبود که #قدیر سر بیتالمال مماشات نمیکنه.
🌀 بچهها میخندیدند😂 و میگفتن: #قدیر کوهی از کار رو به آدم میده و با خنده 😄دهن آدم رو میبنده!!!!
دوستاش #قدیر رو دست مینداختن و میگفتن: #قدیر شما ۱۲ شب قرار کاری میگذاری ، این خانومت احیانا شاکی نمیشه؟؟؟؟؟
@Revayate_ravi
🌺 گُردان به تو مینازد 🌺
#شهیدمدافعحرمقدیرسرلک
#قسمتیازدهم
🌀 #قدیر توی رزقوروزی معنوی بقیه رو هم دخیل میکرد. روحیاتش رو کل لشکر میدونستن
یه مدت دنبال بانی برای خرید کتاب و هدیه🎁 به بچههای یتیم بود.
شیوهی جالبی داشت به هر کسی که میرسید ، میگفت: این مقدار مبلغ💵 رو بقیه دادن ، نمکش رو تو بده
طرف میپرسید: نمکش چقدر میشه؟؟؟
میگفت: هرچهقدر کرمته(۵ تومن)(۱۰تومن)
🌀 #قدیر جزء اولین نفرهایی بود که برای اعزام به سوریه ثبتنام کرد.
چند هفتهای که توی سوریه بود فقط همسرش و برادرش پیمان میدونستن
🌀 بعد از اینکه از سوریه اومد ، برادرش پیمان گفت: #قدیر دیگه بیخیال سوریه شو!!!!!
مامان رو ببین بعد از داوود چی به روزش اومده؟؟؟!!!!😔
هر کی از #قدیر میپرسید اونجا تو سوریه چیکار میکنی؟؟ میگفت: 《هیچی فقط اونجا جارو میکشم 》
🌀 تابستون ۹۴ وقتی از سوریه برگشت با یه گروه ۲۰ نفره از بچهها رفتن برای ساخت سنگر به دشت #ذوالفقاریهی آبادان ، محل شهادت #شهیدضرغام 💔و یارانش
منطقهای که سالیان طولانی بدون زائر بود.
🌀 بچهها برای ساخت سنگر ، توی اون هوای گرم خوزستان ، شبوروز نمیشناختن✌️
همون سال پنج نفر از اون گروه تو سوریه شهید شدن و این به خاطر اخلاص اون بچهها و نجواهایی بود که با شهدا توی اون دشت داشتن و از همین دشت #ذوالفقاریه بود که درهای آسمون به روشون باز شد. از جمله #قدیر
@Revayate_ravi
🌺 گُردان به تو مینازد 🌺
#شهیدمدافعحرمقدیرسرلک
#قسمتدوازدهم
🌀 بچههای همدان میگفتن: تو سوریه یه فرمانده گردان دیدیم که مثل شیر💪 میجنگه ، بچهها #قدیر صداش میکردن
🌀 قدرتبدنی فوقالعادهای داشت. دست چپش مجروح شدهبود ، کِلاش رو انداختهبود روی شونهی راستش و جلوی گردان راه میرفت ، نیروها هم پشتسرش و هر بار که اسلحه رو بالا میاورد ، چند نفر از داعشیها رو از پا میانداخت.
🌀 #قدیر اوضاع جسمی مناسبی نداشت اما چند روزی بود که روزه میگرفتدوستش پرسید: #قدیر تا کی میخوای روزه بگیری؟؟؟ با لبخند🙂 ملایمی جواب داد: (ده روز ادل ذیالحجه)
🌀 بچهها با دست باند پیچی شدش عکس یادگاری میگرفتن و شوخی میکردن ، دستش باد کرده بود و کاملا مشخص بود که درد داره😕 اما به روی خودش نیاورد.
🌀 بعد از دوماه که #قدیر منطقه بود ، قرار بود با #روحاللهقربانی چند روزی برگردن مرخصی
یکی از بچهها به #روحاللهقربانی گفت: #روحالله داری میری؟ حواست هست شهید ❤️نشدی؟؟
🌀 #قدیر لبخندی زد😊 و رفت ماشین رو روشن کنه ، #روحالله جواب داد ، نگران نباش!!!! اونی که بخواد شهید❤️ کنه ، جلوی مقر هم باشه شهید میکنه!!!!!
🌀 استارت ماشین رو که زد یه خمپاره زیر پای #روحالله منفجر ش.💥
#روحالله رو از روی دندوناش شناسایی میکنن و #قدیر رو از روی تیکه لباسش که روی زمین افتادهبود.
دستای#قدیر به سمت فرمون ماشین خم شدهبود اما هر دو دستش از مچ قطع بودن.
@Revayate_ravi
🌺 گُردان به تو مینازد 🌺
#شهیدمدافعحرمقدیرسرلک
#قسمتآخر
🌀 مقتل #قدیر و #روحالله برای بچهها شدهبود محل زیارت ، پیکرهای مطهرشون
شدت انفجار 💥به حدی بود که بچهها تا مدتها وقتی از مقتل اونها عبور میکردن تیکههای بدن مطهرشون رو روی خاروخاشاک اون بیابون میدیدند.
🌀 یکی از خانمهای فامیل رفتهبود تا خبر شهادت#قدیر رو به مادرش بده
جلوی در خونهشون که رسید ، عدهی زیادی رو دید که با پیراهن مشکی میخواستن وارد بشن.
🌀 ایستاد و از اونها با التماس😥 خواست تا با این پیرهن مشکی نرن بالا مادرش طاقت نمیاره!!!!!
جمعیت از شدت ناراحتی انگار صدایی رو نمیشنیدن.
🌀 مادر با دیدن لباسهای مشکیشون سرش رو کوبید به دیوار و شروع کرد به گریه کردن.😭
🌀 تو معراجالشهدا گریههای 😭سوزناک مریم بود ، که وداع عاشقانش با #قدیر ، حال همه رو دگرگون کرده بود
#قدیر اولین شهید مدافع حرم لشکر ۲۷ محمدرسولالله(ص)بود.
🌀 بعد شهادت #قدیر ، پدرومادرش از دلتنگی زیاد قصد زیارت امامرضا(ع) رو کردن
روز دوم وقتی مادرش از زیارت به هتل محل اقامتشون برگشت در کمال ناباوری متوجه شد که همسرش آسمانی شده
🌀 آری!!! پدر #قدیر دیگه تحمل دوریش رو نداشت و به فرزندانش پیوست.
🌀 روحشون شاد ویادشون گرامیباد.
@Revayate_ravi