eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔷 درگـاه ایـن خـانـه بـوسیـدنےاسـت 🔷🔹 🔲خـاطــرات مـادر شـهیــدان و 🔲 قسمت: 1⃣1⃣ ✍ با رفتن حاجی خونه خلوت شد.رسول که به مرخصی اومد تصمیم داشتم دیگه کوتاه نیام و اجازه ندم که بره.بهش کم‌محلی می‌کردم.گفت: مامان!!حالت خوب نیست ؟؟ تو که این‌طوری نبودی!!! نه حالم خوب نیست که شماها رو ول می‌کنم برید.من آدم نیستم؟ هی یکی‌یکی تنهام میگذارید؟؟ خب منم ببرید.من اونجا چایی میدم.سنگراتون رو تمییز می‌کنم.جارو می‌کنم. گفت: خدا کمکت می‌کنه .مگه اونهایی که سه_چهارتا شهید دادن آدم نیستن؟؟اون داداش بود که خدا خواستش‌ ، خیالت راحت ما برمی‌گردیم.داوود زمین تا آسمون با ما فرق داشت.مگه من و علی رو خدا قبول می‌کنه؟؟ و چه بیهوده بال‌بال می‌زدم برای چیزی که سهمم نبود.😔 ✍ روزهای عملیات مرصاد برام سخت و طولانی گذشت‌. سال ۱۳۶۷ بعد از پذیرش قطعنامه عراق و منافقین از غرب و جنوب حمله کردن.مثل مرغ سرکنده بی‌تابِ یه خبر از بچه‌ها.این نبودن‌ها را می‌توانستم تحمل بکنم ولی بی‌خبری را نه!!همان شب حاجی هم سر به اسلحه تکیه می‌دهد و خوابش می‌بره.تو خواب می‌بینه نصف سقف خونه‌مون روی سرش خراب میشه.سراسیمه از خواب بیدار میشه و به دوستش میگه: فکر می‌کنم یکی از بچه‌هام به شهادت رسیده.هیچ‌کس خبری از بچه‌ها نداشت.حاجی هم برگشت و رفت دنبال بچه‌ها.شهرها را چرخیده و دست خالی برگشت. به خاطر فشار عصبی همان سفر بود که مرض قند گرفت.وضع من هم بهتر از حاجی نبود.تو روزهای بی‌خبری ناراحتی قلبی گرفتم‌.دکترها گفتن: یکی از مویرگ‌های قلبت به خاطر استرس زیاد پاره شده و به همین دلیل بی‌هوش میشم. ✍ تنها چیزی که اون موقع آرومم کرد دیدار امام تو جماران بود.با همون آرامش و اقتدار همیشگی توی بالکن نشسته بود.ملحفه‌ی سفیدی هم روی پاش بود.آقای انصاری کنار امام بودن و با اشاره به حاجی در گوش امام گفتن: ایشون پدر شهید داوود خالقی‌پوره‌دو پسرش هم توی عملیات توی شلمچه گم شدن.هنوز نه مفقود شدنشون قطعیه ، نه شهادتشون.آقا آرام پرسیدن: باز هم پسر داره؟؟ آقای انصاری گفتن: بله یه پسر کوچیک دارن.اشک امام رو دیدم که روی گونه و محاسنشون غلتید.حاضر بودم خودم و همه‌ی عزیزانم فدا بشن ولی اشک مظلومانه‌ی امام رو نبینم.بعد از دست‌بوسی و دیدار امام ، حاجی دستم رو گرفت و گفت: می‌ارزه آدم سه‌تا پسرش رو بده بیاد امامش رو زیارت کنه.واقعا می‌ارزه. @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ازشناسایی آمد و خوابید.. بچه‌ها چون میدونستن خسته اس، بیدارش نکردن ✨بیدار که شد با ناراحتی گفت: "مگر نگفتم نمازشب بیدارم کنید؟!" آهی کشید وگفت: "افسوس که آخرین نماز شبم قضا شد.."😔💔 فردایش مهدی شهید شد.🕊 شهیدمهدی‌سامع🥀 @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✖️ حکم اعدامی که جلوی آن را گرفت!! 🔺منشور زندانبانی توسط این شهید بزرگوار تدوین شده است. 🗓 1 شهریور، سالروز شهادت اسدلله لاجوردی به دست @Revayate_ravi
رفیقش مۍگفت:" درخواب‌محسن‌رادیدم‌که‌مۍگفت: هرآیه‌قرآنۍ‌که‌شمابراۍشهدامۍخوانید دراینجاثواب‌یك‌ختم‌قرآن‌رابه‌اومۍ‌دهند📖'' ونورۍهم‌برای‌خواننده‌آیات‌قرآن فرستاده‌مۍشود..✨'' @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسین در حفظ قرآن خیلی کار می‌کرد روزی یک صفحه ثبت و حفظ می‌کرد او علاوه بر این که یک ذاکر با اخلاص بود، در خانواده نیز خصوصیات ویژه‌ای داشت. حسین همیشه دست و پای من و مادرش را می‌بوسید تا ثواب ببرد..:) @Revayate_ravi