eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید_محمد_بروجردی 🌟۱۷ سالش که شد ازدواج کرد با دختر خاله اش. عروسی شان خانه پدر زنش بود توی بر و بیابان.همه را دعوت کرده بودند شده بودند پنج شیش نفر.من حلقه نمی خواهم... موقع خریدحلقه،گفت من حلقه نمی خواهم چیزی نگفتم، من هم پیش ترگفته بودم که آیینه و شمعدان نمی خواهم.مشهد که رفتیم،برایش به جای حلقه،یک انگشتر عقیق خریدم.گفتم باشه به جای حلقه. بعد از شهادتش ،وسایلش را برایم اوردندانگشتر عقیقش هنوز خونی بود. 📚برشی از زندگی شهید محمد بروجردی منبع : کتاب یادگاران،ج۱۲ کتاب شهید بروجردی،ص۶ 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 | 🌟 شهید معز غلامی عشق به آل الله داشت؛ عشق به ابا عبدالله و عشق به خانم زینب (س)‌ و سه ساله امام حسین (ع).خط قرمز شهید معز غلامی ولایت فقیه بود. حسین می‌گفت در بیرون از کشور در عراق، سوریه و لبنان و جاهایی که ما رفتیم، دیدیم رهبری عزیز ما را با عنوان امام خامنه‌ای می‌شناسند و مورد خطاب قرار می‌دهند. ⭕️ حسین بسیجی بود؛ از آن بچه های بسیجی پای کارکه بیشتر وقت اش را صرف تربیت نوجوان ها می کرد،حضور در ماموریت ها و فعالیت های متعدد و مختلف به گواه خاطره ها و دل تنگ رفقا، جای حسین در بین آن‌ها خالی خالی است؛او به بسیج اعتقاد ویژه ای داشت به همه دوستانش گفته بود هر چیزی رو ول کردید بسیج رو رها نکنید. ♻️ شهید معز غلامی عاشق و دلدادۀ شهادت بود،چند نفری از دوستان و یارانش در جبهۀ دفاع از حرم پر کشیدند. شهادت رفقا به ویژه جواد الله کرم آتش دلش را بیشتر کرد، جواد یک سال پیشتر از او در جبهۀ دفاع از اسلام، حاجت روا شده بود. 💠 با اینکه وضع مالی خانواده اش خوب بود ولی حسین دلبستگی به مال دنیا نداشت، برای ترویج فرهنگ انقلابی در جامعه خیلی تلاش می کرد، رعایت حلال و حرام و توجه به مسائل شرعی برای شخصیتی مثل حسین چیز عجیبی نیست.شهید معز غلامی بسیاربخشنده، مسئولیت پذیر وبیان اثر گذاری داشت. ➖ شهید معز غلامی حافظ قرآن بود در دانشگاه امام حسین در مسابقات حفظ مقام اول را کسب کرده بود. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پاسخ شاعر به شعر مقام معظم رهبری شعری که مقام معظم رهبری خطاب به شهدا خواندند و گریه کردند: (ما سینه زدیم و بی صدا باریدند از هرچه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند) شاعر ،خطاب به آقا درجواب شعری که خواندند: 💢از اشک شما ارض و سما باریدند بر آه شما انس و ملک نالیدند گفتند همه فدای اشکت آقا" تصویر شما را شهدا بوسیدند آقا خودتان حضرت خورشید هستید از نور شما ستاره ها تابیدند در مجلس خوبان شهدا هم بودند اما همگان گرد شما چرخیدند از اول و از آخر مجلس، شهدا آقای جهان سید علی را چیدند .❤️🇮🇷 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
پاسخ شاعر به شعر مقام معظم رهبری شعری که مقام معظم رهبری خطاب به شهدا خواندند و گریه کردند: (ما سی
💢 البته قابل ذکر هست که شاعر این شعر نیستند.بلکه ایشان فقط این رو قرائت کردند. 💢 شاعر این شعر ، از شاعران جوان و انقلابی شیراز ، جناب آقای هستند. ✍ ادمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🌸فرزند اذان🌸🌼 قسمت2⃣❤️ به روایت📖 تازه ازدواج کرده بودم.در یکی از اتاق های خانه پدری،با همسرم زندگی می کردم.آن روزها مردم اهل تجمل و... نبودند.جوان ها همین که اتاق و شغلی برایشان مهیا می شر ازدواج می کردند. از صبح تا شب در مغازه کفاشی خودم روبه روی امامزاده یحیی(ع) مشغول بودم. 🌿🌸🌿 فرزند اول من دختری بود که به همراه خودش خیر و برکت را به خانه ما آورد. دوسال بعد همسرم باردار شد.این بار دقت نظر همسرم و خودم بیشتر بود.همسرم همیشه سعی می کرد با وضو باشد. به خواندن قرآن و زیارت عاشورا مداومت داشت. من هم سعی می کردم در کارهای خانه او را کمک کنم. ماه رمضان از راه رسید.در احادیث آمده که مقدرات انسان در شب های قدر تعیین می شود. من هم در آن شب ها با سوز درونی برای همسر و فرزندی که در راه داشتم دعا می کردم. نیمه های شب بیست و یکم ماه رمضان بود. حال همسرم بد شد،و قابله را خبر کردیم. در حیاط خانه با ناراحتی قدم میزدم.یک دفعه صدایی بلند شد؛کلامی که آرامش را برای من به همراه داشت‌. صدایی آشنا و همیشگی، الله اکبر الله اکبر همزمان با اذان صبح، صدای گریه نوزاد بلند شد. یکی از خانم ها آمد و گفت:《مژده،پسر است》 عجب تقارن زیبایی. اذان صبح و تولد فرزندم. عجیب اینکه ،پدرم یکی از اتاق های بزرگ خانه را تبدیل به حسینه گرده بود و مجتبی در حسینه بدنیا اومد. 🌿🌸🌿 به روایت📖 سید مجتبی پسر اول خانواده بود.خدا بعد از او دو پسر دیگر و دو دختر به خانواده عطا کرد. مجتبی پسر قوی و درعین حال مهربان بود. بسیار اهل شوخی و مزاح بود.یکی از دلایلی که باعث میشد بچه های محل جذب او شوند همین بود. در ایام تعطیلی به مغازه کفاشی می رفت و کمک پدر بود.هر زمان کسی کاری داشت به او کمک می کرد. قدرت بدنی،اخلاق و درس خوب باعث شده بود که دوستان زیادی در اطراف او جمع شوند. مجتبی با اینکه فقط دوازده سال داشت اما در ایام انقلاب همراه دوست همیشگی خود یحیی کاکویی در همه اجتماعات و تظاهرات شرکت می کرد. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💟| از کتاب های درسی آن سال ها عکس صفحه اولش یادم هسٺ که امیدش به ما دبسٺانی ها بود.. حالا بزرگ شده ایم آقـا..." ▫️حججی ها، قربانخانی ها، معزغلامی ها، حجت اسدی ها، بلباسی ها، زبرجدی ها و تمام مدافعان حرم همان دبستانی هایی بودند که ناامیدت نکردند... هنوز هم بسیارند، آن دبستانی هایی که ندیده شما را عاشق اند و مطیع... 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi