سردار شهید «حسین بهرامی»
متولد روستای «ولشکلا» در شهرستان« ساری» است. او در ساری گمنام است امّا بچه های پیشروی مشهد و مدافعین جنوبی، رزمندگان اهوازی، حسین را از مازندرانی ها بیشتر می شناسند. شنیده شد که سوسنگرد را شهر«حسین» می دانند. در سال 1355 جهت تحصیل در رشته ی ریاضی به دانشگاه فردوسی مشهد وارد شد.
پس از سه سال تحصیل در تاریخ 30/3/59 به عضویت سپاه پاسداران مشهد نایل می گردد .حسین در روزهای آغازین جنگ چند روزی به همراه دوستان مشهدی اش وارد گروه حفاظت از بیت امام خمینی (ره) می شود. حسین از مورخ 7/7/59 جهت اعزام به جبهه به سپاه اهواز اعزام می گردد. در خونین شهر تا آخر می ایستد. کارآمدی حسین موجب می شود او را به سمت فرماندهی گردان رزمی در طرح «آزادسازی سوسنگرد» منصوب نمایند. طرح حفر کانال در نقاطی از سوسنگرد جهت محاصره ی دشمن توسط ایشان نیز معروف است.
حسین اهل وعظ و خطابه و تحلیل هم بود و هر وقت فرصت اقتضا می کرد، بمثابه یک مُبلغ وارد عمل می شد. امّا حسین در جنگیدن چالاک تر بود. آنجا که پای عمل به میان می آید می گویند او آنقدر در عملیات امام مهدی (عج) در سوسنگرد به دشمن نزدیک بود که در لابلای تانک ها به شهادت رسید.
در این عملیات فرماندهی او و سردار عزیز جعفری زبان زد است. سیمای حسین در شب آخر آن قدر نورانی بود که دوستان همگی از او طلب شفاعت می کردند و از او قول می گرفتند تا سلام آنها را به دوستان شهیدشان برساند!
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
@Revayate_ravi
💔
❌هرگز به پسرم نگویید که پدرت به سفر رفته و باز می گردد
بلکه یاد دهید که باید خود او به پدرش بپیوندد😢
@Revayate_ravi
✍️از نوشته های زیبای شهید آوینی,,,
سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.
اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم..
اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!
نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!
اما خبری از پول نبود…
🌈به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!
گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!
🔻گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت
و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … .
☝️خدای من!
من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم
اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام …
فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت …
☝️خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟
الهی و ربی من لی غیرک
@Revayate_ravi
🌹شهید ویژه ی رمضان🌙
شهادت رمضان، عملیات رمضان و خرج قبرش را امام زمان فرستاد...
ارادت ویژه ی او به امیرالمؤمنین علیه السلام زبانزد همه بود و همواره به ایشان توسل میکرد. تولدش مصادف شد با 13 رجب همزمان با تولد مولا و شهادتش 21 رمضان همراه با شهادت مولایش در عملیات رمضان ...
.
#راز_3030
.
ازاهالی داراب بود(استان فارس) و از همسایه های خانواده شهید عارف.
یک شب خواب دیده بود که توی جمکران بعد از به جا آوردن زیارت و آداب مسجد، گم شده است که امام زمان عج را می بیند و "آقا" راهنماییش میکنند تا به خانواده اش برسد و بعد میفرمایند .
"از قول ما به خانواده شهید عارف بگویید چرا به وصیت نامه حمید عمل نکردید ... ".
حمید در یکی از وصیت نامه هایش نوشته بود "قبرم را ساده مثل شهدای بقیع بسازید
"آقا" میفرمایند "شما قبر را درست کنید، ما خرج قبر را میدهیم" و نشانه ی محل پولی را میدهند.
در همین حین از خواب بیدار میشود و باخانواده اش به گلزار شهدا میرود، هم برای زیارت و هم برای پیدا کردن آدرس و نشانی مورد نظر
یک دستمال سبز با بوی خاص و عجیبی در محل نشانی پیدا میشود که درون آن مبلغ 3030 تومان قرار دارد.
#شهیدحمیدعارف
#سیره_عاشقان
#توسل #ارادت_به_اهل_بیت
#ماه_مبارک_رمضان
@Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
«به وقتِ شب تولد»
.
هر انسانی
یک تاریخِ آمدن به این دنیا را دارد
و یک تاریخِ رفتن از این دنیا؛
.
بسته به سبک زندگی هرکس این تاریخها ماندگار میشود...
مثلا اگر قهرمانِ ملی کشوری باشی
جانهای زیادی را نجات داده باشی
بزرگمرد و جوانمرد بوده باشی
و وقتی نامت بر زبانها برده میشود همه جز خوبی از تو چیزی به خاطر نیاورند.
.
آنوقت است که تاریخ تولد و تاریخ شهادتت در ذهنها ماندگار میشود.
.
تاریخ اول خرداد مصادف با تولد زمینی تو به یاد خیلی ها مانده است.
تولد زمینیات مبارک ای ساکن آسمانها
🌷«شهید روحالله قربانی»🌷
@Revayate_ravi
سلام✋
عبادتتون قبول🙏
دیدار خانواده من با حضرت #آقا ،هدیه من بهشون بود.
گوارای وجودشون❤️
آمادهآید
یا علی✌️
@Revayate_ravi
❣پا قدم #زینب خوب بود.
چند روز بعد از تولد زینب زنگ زدن که برنامه دیدار با رهبری رو داریم.
❣نماز ظهر و عصر رو پشت سر حضرت آقا خوندیم.
حضرت آقا یکی یکی اسم خانوادهها رو میخوندن و با اونها صحبت میکردن.
❣فضا که سنگین میشد حضرت آقا یک شوخی میکردن و همه از طنازی کلام آقا میخندیدند.
❣نوبت ما که شد ، زینب کار خرابی کرد تا من بیام مادر شوهرم صحبت کرد.
تا اومدم حضرت آقا گفتن: من در وصیت نامه #شهید خوندم که اگر شما نبودید من این راه رو نمیرفتم.
شما بودی که کمک کردی من این راه رو برم.......این طوره خانم!!!!!!
❣مادر شوهرم به جای من گفت:بله
از آقا خواستم دم گوش زینب اذان و اقامه بخونه.
❣حضرت آقا وقتی میخواستن به ما قرآن رو هدیه بدن ، جلو رفتم و گفتم:
❣دایی شهید #شهید انقلابها
❣عموی شهید #شهید دفاع مقدسه
❣خود شهید #شهید مدافع حرم
دعا کنید بچههای ما برن و قدس رو آزاد کنن.
❣آقا لبخندی زد و گفت: براشون دعای مجاهدت میکنم.
@Revayate_ravi
❣بعد از شهادت #محمد یکی از دوستان برای عرض تسلیت آمده بود.
لابه لای حرفهاش گفت: #شهید که راه خودش رو پیدا کرد و رفت.
❣بیچاره بچههاش!!!
اونها بی سرپرست شدن.
❣اینکه گفتن این حرفها چه به روز خانواده #شهید میاره، بماند😔
❣روز بعد همون خانم زنگ زد.
خواب دیده #/محمد اومده بالای سرش و او رو صدا میکنه. از خواب پرید.
متوجه شد پتو روی صورت نوهاش اُفتاده و بچه در حال خفه شدن بود. پتو رو از روی صورت بچه برداشت.
❣نماز صبح رو خوند و دوباره خوابید.
باز هم #/محمد به خوابش اومد و گفت:
(من حتی مواظب بچههای شما هستم چه برسه به خونواده خودم.)
@Revayate_ravi