eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
دختران خیابان این انقلاب برای این خاک پدر می‌دهند نه روسری دردانه 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 باید گفت و بازگفت 🔖 من، هم سکوت هوشمندانۀ رهبر انقلاب را تمجید می‌کنم و هم همدلی صمیمانۀ رئیس‌جمهور را و هم خویشتن‌داری نیروی انتظامی را 👈 امّا سخت بر این باور که گرفتار «فقر روایت» هستیم و «زبان توضیح»مان دچار لکنت و اختصار است. 👈 از نیروی انتظامی انتظار می‌رفت و همچنان نیز می‌رود که هر چه بیشتر بگوید و توضیح بدهد و روشنگری کند و تصور نکند که کار میدانی، کافی‌ست. 👈 در معرکۀ «جنگ روایت‌ها»، باید گفت و بازگفت، وگرنه گرفتار چاله‌های روایتی می‌شویم و دشمن از ما، چهرۀ واژگونه می‌سازد. 👈 ما به نیروی انتظامی، اعتماد داریم، امّا در عین حال، از او می‌خواهیم که خودش، خودش را روایت کند! مهدی 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انجمن راویان شهرستان بهشهر
❣شـهیــدمـحمــدحـسیــن‌حـدادیـان❣ ❣شـهیــدے ڪه دراویــش گـنـابـادے او را در قـلـب تــهــران اربـااربـا ڪردن❣ 🎬 قسمت: 6⃣ 🥀🌹مهدی بعد از یکی دو روز پیداش شد.خوشحال و خندان.با انگشت اشاره یقه‌اش رو داد پایین.سیر زیر گلوش رو بوسید.اسم بچه رو هم خودش پیشنهاد داد:متبرک به‌نام 🥀🌹مهدی به آرزوش رسیده‌بود و بعد از مدتها قبول کردن که بره جبهه.مجتبی روی پام خواب بود.آروم و بی‌صدا وسایلش رو گذاشت داخل ساک.پاورچین‌پاورچین اومد طرفم.دولا شد.مجتبی رو بوسید.سرش رو نزدیک صورتم آورد و یواش گفت: (مجتبی رو سپردم به تو و تورو سپردم به خدا) مجتبی رو آروم خوابوندم.روی زمین.می‌دونستم اگه بیدار بشه و بو ببره ، پدرش راهی سفر هست ، بهونه می‌گیره.رفت که یه ماه برگرده برای تولد مجتبی.مطمئن بودم که زیر قولش نمیزنه. 🥀🌹تا پونزده روز هیچ خبری از مهدی نداشتیم ، نه تلفنی،نه نامه‌ای،نه پیغامی.بعد از مدت‌ها وقتی زنگ زد.انگار دنیا رو به من داده‌بودن.تو همون فرصت کوتاهی که بقیه مدام غر می‌زند ، که آقا تلگرافی،آقا زود باش.خیلی شوخی کرد و من رو خندوند.آخر هم باز تکرار کرد که سر ماه برمی‌گرده.با قطع شدن تلفن انگار راه نفس کشیدنم قطع شد. 🥀🌹بی‌حوصله شده‌بودم و پکر.دل و دماغ قاطی شدن با جمع رو نداشتم.دلسوزی‌ها تبدیل شده‌بود به نق‌ونوق . با پوزخندهای گاه‌وبیگاهشون من رو اذیت می‌کردن. یه روز برادرم اومد و گفت: مجتبی چه گناهی کرده.پاشو با بقیه‌ی بچه‌ها ببریمش بیرون.بچه‌های قدونیم‌قد رو سوار مینی‌بوسش کرد و جلوی پارک پیاده کرد.مجتبی رو بوسیدم و سپردم به خواهرم ، خودم حوصله نداشتم و داخل مینی‌بوس موندم.آفتاب خردادماه ،تو مینی‌بوس نزدیک بود بپزم.پنجره رو باز کردم و آب پاشیدم روی صورتم.سرم رو تکیه دادم به صندلی.چشمم روی هم رفت.
🥀🌹 بین خواب و بیداری ، مهدی رو دیدم که از شونه‌هاش بال درآورده‌بود.بال‌بال میزد و صورتم خنک شده‌بود.مهلت نداد زبون باز کنم.یه دفعه جیغ کشیدم.مثل خواب‌زده‌ها دوروبرم رو نگاه کردم.خواهرم اومد دستم رو گرفت و گفت: چی‌شده؟؟؟گفتم: مهدی شهید شده.پشت دستش رو زدوگفت: چه حرفیه میزنی؟؟دور از جونش!!!!!! 🥀🌹سروکله‌ی بقیه هم پیدا شد.مادرم،خاله،داداش.دم گرفتم: (مهدی شهید شده).چند روز بعد فریده، خواهر مهدی اومد دنبالم که مهدی مجروح شده بیا بریم بیمارستان.ولی توی ماشین بهم گفت: از شدت بی‌تابی بیهوش شدم.وقتی چشمم رو بازکردم.دیدم تو خونه‌ی دایی ،مهدی هستم.پشت دستم می‌سوخت.دیدم بهم سرم وصل کردن. تازه ۲۱ سالم شده‌بود. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔥تقارن جالب 🔻امروز پنجشنبه هفتم مهر و ۲۹ سپتامبر، هزارمین روز شهادت است 🔻جالب اینکه هفتم مهر روز شهادت شهیدان جهان آرا و فلاحی و فکوری است و‌ در تقویم به نام «روز فرماندهان دفاع مقدس» نام‌گذاری شده است. ✍حمیدرضا ابراهیمی 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا