❤️#روایت_عشق
🧡#ازشهدابیاموزیم
💚#شهیدوحیدنومیگلزار
همسر شهید نقل میکنند:
یک روز وحید ناراحت از سر کار به خانه آمد و مستقیم به آشپزخانه رفت و وسایل را جدا میکرد؛ نصف وسایل را برداشت.
بهش گفتم:
«وحید این وسایل را چهکار میخواهی بکنی؟»
گفت:
«دوستم تازه ازدواج کرده، در منزلشان هیچی ندارند.
از لوازم منزل، آنهایی که از نظرم اضافه است را جمع کردم تا به آنها بدهم.»
در آن مدتی که در بندرعباس بودند، این کار وحید سهمرتبه تکرار شد.
حتی موتورش را به یکی از دوستانش بخشید تا دوستش و همسرش به گردش بروند و زندگی مشترکشان نابود نشود.
@Revayateeshg