eitaa logo
ٖؒ﷽‌ریحانة الحسین(ع)‌﷽ؒ
2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
31 فایل
حجاب تو نشانه ریحانه بودن توست🧕🌱 جزئی ازبخشِ قشنگ زندگیِ اکیپ چهارتا دهه هشتادی❤️👭 کپی از پست ها؟حلالت رفیق‌ فقط یک ذکر استغفار‌ به نیت ما‌ کپی‌از روزمرگی‌؟ راضی نیستم شروع نوکری ۱۴۰۲/۸/۱۸ ارتباط با خادم کانال: @reyhane_al_hosseyn «2k... 🛩 ...3k
مشاهده در ایتا
دانلود
🤍🤍 نرگس موبایلش را در دستش میگرد واز من دور میشود بعد از چند دقیقه برمیگردد +به داداشم زنگ زدم گفت الان میاد سراغمون بیا بریم _چی؟؟ نرگس پشت چشمی نازک میکند و در جوابم می گوید: +وا کجای حرفم و نفهمیدی؟ _نه منظورم اینه که چرا ایشون خودمون بریم +دیره دیگه الان مطمئناً توراهه _باشه پس خداحافظ +میگم دیوونه شدی قبول نمیکنی. با خنده پاسخ میدهم _چراا؟ +خب وقتی مهدی داره میاد چرا این همه راه رو پیاده بریم. _مگه من گفتم پیاده بریم بعدشم من خونه نمیرم نرگس مشکوک میپرسد +عه به سلامتی کجا میری؟ _بیمارستان با ترس میپرسد +بیمارستان چرا چی شده؟ اشاره به دستم میکنم و او آهانی می گوید +خب میبریمت بیمارستان در همین حین صدای زنگ موبایل نرگس بلند میشود +الو سلام ............. +باشه داداش اومدیم ............. +خداحافظ +بدو بریم ریحانه که داداشم منتظره دستم را میگیرد و به همراه خودش مرا از دانشگاه بیرون میبرد. نرگس با دیدن ماشین مهدی لبخندی میزند و باهم به سمت ماشین میرویم. سوار ماشین میشوم و سرم را پایین می اندازم بعد از چند دقیقه می گویم: ببخشید مزاحمتون شدم مهدی پاسخ میدهد +نه بابا چه مزاحمتی شما مراحمید. نرگس میان صحبت ما میپرد و می گوید:داداش برو بیمارستان با تعجبی که در چشمانش موج میزد می پرسد +بیمارستان برای چی؟اتفاقی افتاده!؟ +هیچی بابا ریحانه میخواد بخیه دستشو بکشه سرش را تکان میدهد و باشه ای می گوید یعنی اصلا برایش مهم نبود چه اتفاقی برای من افتاده؟ نویسنده: سرکار‌خانم‌مرادی