نام تو زندگی من
#پارت_105
آرش به طرف ماشین رفت، ولی باز به طرفم برگشت.
- تو هم مواظب خودت باش. مشکلی داشتی زنگ بزن.
ًحتما
نگاهش کردم که باز به طرف ماشینش رفت. باید درباره مشکلم به آرش می
گفتم.
- آرش ...
آرش به طرفم برگشت که چهره ی شاد مهری رو دیدم. نه نمی تونستم بگم،
اگه سفرشون خراب می شد چی؟اگه فکر دیگه ای درباره ی من می کردن
چی؟بعد از نوزده سال تازه دوست های خوبی پیداکرده بودم. نه نمی تونستم،
نمی تونستم بگم. لبخندی زدم.
- رسیدید زنگ بزنید نگران نباشم.
آرش لبخندی زد و سرشو تکون داد و سوار شد. مهری با تکون دستی
خداحافظی کرد و سوار شد. با حرکت ماشین به داخل رفتم و کنار شناسنامه
زانو زدم. بازش کردم که موبایلم زنگ خورد. با دیدن شماره سانیا دکمه سبز رو
فشردم.
- آیهههه؟
موبایل رو ازگوشم جدا کردم.
- کجایی تو؟ ببین چقدر از دیشب تا حالا زنگ زدم!
- بابا چرا داد می زنی آروم تر.
ا، ببخشید چطوری تو؟
آهی کشیدم.
#ادامه_دارد...