نام تو زندگی من
#پارت_107
نام همسر: آراسب فرهودی.
****
نگاه خسته ام به استاد بود، ولی تمام حواسم به شناسنامه ام بود. چطور می
تونستم اون مردی که تا حالا ندیدمش رو شوهر خودم بدونم؟ باید دنبال
مردی بگردم که مجهول بود! مردی که ناخواسته اسمش توی شناسنامه ام حک
شده بود.
آهی کشیدم نگاهمو به جزوه دوختم که خالی از هر نوشته ای بود. از کجا باید
شروع می کردم؟ از کجا باید دنبالش می گشتم؟ پوزخندی زدم حتما به گفته ی سانیا زدم. "از 118 آدرسش رو بگیرم!"
با خسته نباشید استاد به خودم اومدم. وسایلم رو جمع کردم که نگاهم باز به
شناسنامه ای که داخل کلاسورم بود افتاد.
با صدای محمودی به خودم اومدم.
- خانوم اسفندیاری؟
به طرف محمودی یا همون مهراد برگشتم.
- بله!
نگاهی به من و بعد به اطرافش کرد و خیره به چشمام شد. ناخودآگاه یک تای
ابروم بالا رفت. با تعجب نگاهش کردم.
- ببخشید کاری داشتید؟
- بله بله، می خواستم بگم که ...
نگاهشو به اطراف چرخوند.
#ادامه_دارد...