نام تو زندگی من
#پارت_127
آراسب که در حال آروم کردن زن بود به طرف من برگشت و با چشمان ریز
شده نگاهم کرد.
باز هم صدای زن و شنیدم.
- دخترم خوبی؟
سرمو تکون دادم که لبخندی روی لب آراسب نشست.
ا، این که تویی! تو آسمون ها دنبالت می گشتم رو زمین زیر ماشین پیدات
کردم!
- وا، چی می گی پسرم؟!
- ای بابا، خانوم دارم احوالشون رو می پرسم دیگه!
- خوب پسرم این طوری احوال کسی رو می پرسون؟ این خدای نکرده کجا
زیر ماشین تو رفته بود؟
آراسب یک تای ابروش رو بالا برد.
- خانوم جلوی ماشینم که بود!
زن خواست چیزدیگه ای بگه که وسط حرفشون پریدم.
- اگه ماشین به من خورده بود چیزیم نمی شد! اما حالا با حرف های شما دو
تا یک اتفاقی میفته.
زن باز به گونه اش زد و گفت:
- دختر زبونتو گاز بگیر تو به این جونی.
خواستم چیزی بگم که آراسب پاکت میوه ها رو از دستم گرفت و رو به همون
زن گفت:
#ادامه_دارد