eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇮🇷🇵🇸
4.8هزار دنبال‌کننده
56.7هزار عکس
46.4هزار ویدیو
648 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://daigo.ir/secret/5953017511 مدیر ارتباطات @Reyhaneh_Zahra1
مشاهده در ایتا
دانلود
نام تو زندگی من موهاش کشید. شانه ای بالا انداختم که باز هم تکون خورد با تعجب نگاهش کردم و گفتم: - اتفاقی افتاده؟ به طرفم برگشت و لبخندی زد فکرکردم اصلا نمی پرسی! - حالا که پرسیدم چیزی شده؟ چشماش درخشید و مظلومانه نگاهم کرد. - من چشمم اون هلوی توی پاکتو گرفته. میشه یکی بدی من بخورم؟ با چشم های گرد شده نگاهش کردم و پقی زدم زیر خنده. به خاطر یک هلو چه مظلوم شده بود! به طرف پاکت ها که پشت گذاشته بود خم شدم و دو تا هلو در آوردم و به دستش دادم. با علاقه اون هلو رو خورد که دهنم آب افتاد. اولین هلو رو که تموم کرد هلوی دیگه رو به دستش دادم که با لبخندی گرفت و گفت: - تو نمی خوری خیلی شیرینه ها؟! لبخندی زدم و به رو به رو خیره شدم. - اهل میوه خوردن نیستم. - ! جدا پس چرا میوه خریدی؟ - شانه ای بالا انداختم. - نمی دونم. فقط می خواستم توی خونه میوه باشه. همین جا نگه دارید لطفا آراسب نگاهی به اطراف کرد.