نام تو زندگی من
#پارت_134
این جا؟
- آره، همین جا. تو این کوچه خونمه.
ماشینو نگه داشت و به طرفم برگشت.
- خوب چه کاریه بذار می رسونمت در خونه!
ازماشین پیاده شدم که اون هم پیاده شد و در عقب رو باز کرد.
- دوست دارم تا خونه پیاده برم.
سرشو با لبخندی تکون داد و کیسه های میوه رو به دستم داد که کیسه ی هلو
رو به طرفش گرفتم.
- این واسه ی شما.
آراسب خنده ای کرد و کیسه رو از دستم گرفت و گفت:
من کال بی تعارفم.
لبخندی زدم.
- مشخصه. خداحافظ.
قدمی به عقب برگشتم و پشتمو به آراسب کردم. هنوز چند قدمی دور نشده
بودم که صداش رو شنیدم.
- آیه خانوم؟
به طرفش برگشتم که هلویی در دستش بود و نگاهش به من.
- فردا که میاید؟
سرمو تکون دادم که خنده ای کرد و گازی به هلو زد.
- فردا که کلاس نداری؟
- فردا، نه کلاس ندارم.
#ادامه_دارد