eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇮🇷🇵🇸
4.8هزار دنبال‌کننده
56.7هزار عکس
46.5هزار ویدیو
648 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://daigo.ir/secret/5953017511 مدیر ارتباطات @Reyhaneh_Zahra1
مشاهده در ایتا
دانلود
نام تو زندگی من یعنی میگی من به این فکر نکردم؟ - اگه فکر کردی پس چرا داری میاریش خونه ی ما؟ - حرف هات درست اما نمی تونم ریسک کنم. نگاهی به هر دو کردم که به فکر فرو رفته بودند و گفتم: - اما من نمی تونم بیام جایی که نمی شناسم. نگاه آراسب به طرف من دوخته شد. سرمو زیر انداختم. - من ریسکش رو قبول می کنم. شما که می تونید چند نفر رو کنار خونه بذارید پس بذارید. سرمو بالا گرفتم و نگاهمو به آراسب دوختم که لبخندی زد و رو به احسان گفت: - ایشون رو ببرید خونه شون. به دو نفر از بچه هات بگو که هواشو داشته باشن. احسان تکیه اش رو به مبل داد و ابروشو بالا انداخت. - نه نمی تونم. این بار خانم فرهودی معترض گفت: - چی رو نمی تونی؟ احسان نگاهی به جمع کرد که به او خیره شده بودند و ادامه داد: - خب ما هر جایی نمی تونیم با ایشون باشیم! - یعنی چی؟ - یعنی چی نداره آراسب! یعنی این که باید ایشوون هر جا میرن، هر کاری که می کنن زیر نظر باشن. یکی باید تو خونه باهاش باشه.