ریحانه زهرا:))🇮🇷🇵🇸
نام تو زندگی من #پارت_182 با همون اخم نگاهشو به پرستار که نگاهش به نگاه آراسب بود دوخت و گفت: - خا
نام تو زندگی من
#پارت_183
آرسام میمونی پیش آراسب ما هم می ریم.
آرسام اخمی کرد و رو به آراسب کرد و گفت:
- نمی تونستی بعد از رفتن ما گند کاری کنی؟ حالا بیا علاف تو شدم.
آراسب اخمی کرد.
- شیرین جان، مادر گلم من این آرسام رو می بینم حالم بد می شه. تو می
خوای بذاریش پیش من بدتر می افتم سینه قبرستون!
- اینو راست میگه عزیزم. من خودم آرسام رو هر روز تو شرکت می دیدم
مریض می شدم برای همین خودمو بازنشسته کردم.
آرسام با اخمی رو به مادرش برگشت.
- دیدی که مادر من. خودت شنیدی که!
خانوم فرهودی که سعی می کرد جلوی خنده اش رو بگیره نگاهی به آرسام
کرد.
- حق دارن پسرم دیگه!
- مامان واقعا که!
دیگه نتونستم تحمل کنم و شروع به خندیدن کردم که آرسام رو به من کرد و با غیظ گفت:
- بیا تو رو خدا! کاری کردید ملت به ما میخندن! به من چه اصلا من نمیمونم
و با این حرفش با قدم های بلند از اتاق خارج شد. همه با رفتن او پقی زدیم
زیر خنده. خانوم فرهودی رو به آراسب کرد و میان خنده اخمی کرد.
#ادامه_دارد