eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇵🇸
4.5هزار دنبال‌کننده
53.5هزار عکس
37.1هزار ویدیو
615 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://harfeto.timefriend.net/17323605084289 - <مدیرارتباطات> @Reyhaneh_Zahra2
مشاهده در ایتا
دانلود
نام تو زندگی من به تمیزکردن خونه. نمی دونم چقدر گذشته بود که با صدای شکمم به خودم اومدم. ولی گشنگی به این خونه ی تمیزمی ارزید! حال و حوصله ی غذا درست کردن و نداشتم. خودمو روی مبل انداختم و از خستگی زیادی چشمامو بستم. با صدای زنگ در از جا پریدم نگاهی به ساعت کردم. ساعت هشت صبح رو نشون می داد و با تعجب چشمام رو مالیدم! چادر گل دارم و سر کردم. از در خارج شدم. صدای زنگ هنوز هم می اومد. با سرعت به طرف در رفتم و اون رو باز کردم. با تعجب به دختری که کاسه ای به دست داشت و نگاهم می کرد نگاه کردم. - ببخشید ولی فکر کنم خونه رو اشتباه اومدید! دختر خنده ای کرد. - سلام مهری هستم. همسایه ی رو به رویی. براتون آش آوردم. لبخندی زدم و کاسه ی آش رو از دستش گرفتم. - خیلی ممنون بفرمایید داخل. مهری دستاش و به هم زد. ً واقعا می تونم بیام تو! با همون لبخند سرمو تکون دادم که مهری به عقب برگشت و به پسری که به ماشین تکیه داده بود نگاه کرد. - خب آرش دیدی گفتم می تونم این خونه رو ببینم! حالا برو. آرش اخمی کرد و با تکون دادن سرش برای من سوار ماشینش شد. ...
نام تو زندگی من دست گلت درد نکنه. تو که بخاری ازت بیرون نمیاد همین علی آقا با ما حرف بزنه خوبه. خنده ای کردم و روی صندلی نشستم. بشقابو برای علی پر کردم و جلوش گذاشتم که لبخندی زد و شروع به خوردن کرد. با لبخندی نگاهش کردم که مهری رو به علی کرد و گفت: - علی مگه تو نباید حالا مدرسه باشی؟ علی سرشو به زیر انداخت. - اوایل می رفتم. اما از وقتی مامانم دیگه نمی تونه کار کنه من به جاش کار می کنم. - چرا نمی تونه کار کنه؟! علی با ناراحتی نگاهی به مهری کرد و لبخند تلخی زد. - چون هر وقت کار میکنه قلبش درد می گیره برای همین دیگه نمی تونه کار کنه! - یعنی قلبش ضعیفه؟ علی چیزی نگفت و نگاهشو به من دوخت. - خیلی خوشمزه است! لبخندی زدم. - نوش جونت. مهری خواست چیزی بگه که ابرومو بالا بردم تا حرفی نزنه. نگاهی به علی کردم که سرشو زیر انداخته بود و مشغول خوردن بود. بعد از خوردن ناهار هر ...