eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇮🇷🇵🇸
4.8هزار دنبال‌کننده
56.7هزار عکس
46.4هزار ویدیو
648 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://daigo.ir/secret/5953017511 مدیر ارتباطات @Reyhaneh_Zahra1
مشاهده در ایتا
دانلود
نام تو زندگی من مهری گفت: - همون چیزی که گفته بودم و خریدی یا نه؟ اخمی کردم. - بیا بگیرش. یک ساعت داشتیم دنبال سفارش خانوم می گشتیم. مهری جیغی زد و پلاستیکها رو از دستم گرفت و با علی وارد خونه شدند. با لبخندی به طرف سید محسن برگشتم. - کارا تموم شد؟ سید محسن دستی بین موهاش کشید. - کارهای تعمیرات درست شده ولی هنوز چند تا کار دیگه مونده. چند روزی طول می کشه و نگاهی به باغچه انداخت. - باغچه خیلی قشنگ شده آدم رو سر حال میاره. - به لطف علی این طور شده تنهایی که نمی شد کاری کرد. - پسر خوبیه خیلی باهات صمیمی شده. همیشه میاد در مغازه میگه: "کی می خوایم بریم خونه ی آیه رو درست کنیم؟" لبخندی زدم. - پسر آقاییه. به بودنش عادت کردم. به طرفم برگشت و نگاهم کرد. نگاهش عجیب بود سرشو تکون داد و به طرف شاگرداش برگشت. - بچه ها آماده هستید تا حرکت کنیم؟ ...