لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅تماس با ۱۳۷ شهرداری و درخواست برای اینکه دستاوردهای دولت شهید جمهور بصورت تابلو نوشته در چهاراه ها قرار گیرد.
👈لطفا شما هم تماس بگیر
و از دیگران هم بخواه تماس بگیرند
و این پست را تا بی نهایت منتشر کن.
یاعلی شروع کن☝️
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥وقتی حالم خرابه و نا امیدم از همه جا این سخنرانی حضرت آقا رو میبینم و جون میگیرم 👌🏻✌🏻
┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «آواره طرد شده»
🎙استاد شجاعی
🔸 امام زمان خیلی میسوزه بخاطر ماها
همه ائمه رفتن و یه امام زمان تنها مونده
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
به کانال مسافر آسمان بپیوندید
@mosafer_asemann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه جواب این خون ها را خواهیم داد؟
مدیون شهدائیم😭😭😭
یا حسین✨
هدایت شده از التماس دعای فرج برای ظهور آقا امام زمان دعا کنیم و زیاد صلوات بفرستیم
Be Hale Khodam~ UpMusic.mp3
10.61M
♥️....
@hosseinjan15
به حال خودم رهام نکن . . .
یا حسین حلالم کن . . .🖐🏿✋
جوانی ام رو حاضرم بدم...
برای یکساعت حرم
#اربابمحسینم . .
......♥️ حسین ♥️.......
••[هرکس با خدا معامله کند،بیشتر از آنچه فکر کند،گیرش می آید!🌱]••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️حواسمان جمع باشد، هشدار جدی است‼️
🔅حجت الاسلام ماندگاری
#مبلغان ظهور، #دشمنان ظهور نشن‼️
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌹
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#آن_گلوله_ى_توپ....
🌷حاج اسکندر خیلی شجاع بود و سر نترسی داشت. با اینکه نیروی تدارکات بود و کار و وظایفش به خط اول ارتباطی پیدا نمی کرد، اما عملیات که می شد همیشه قدم به قدم در خط اول نبرد می رفت و کارهای تدارکاتی اش را در همان خط اول انجام می داد. قبل از کربلای ٥ بود، آمد پیش من، گفت: حاج قاسم من دیگه نمی خواهم در تدارکات باشم، من را بفرستید در گردان. گفتم: یعنی چه؟! کسی نمی تواند کار تو را انجام بدهد!
🌷دیدم حالش بهم ریخت. حال غریبی داشت. ناآرام بود، بی تابی می کرد. اشک می ریخت و می گفت: من می خواهم برم گردان! کار حاج اسکندر در تدارکات منحصر به فرد بود. کسی جز خودش از عهده آن بر نمی آمد. همچنین قبل از عملیات تعدادی از فرمانده گردان ها درخواست داده بودند تا حاج اسکندر رابط گردان ها با تدارکات باشد و آنها دیگر مستقیماً با تدارکات ارتباطی نداشته باشند.
🌷....از طرف دیگر حاج اسکندر چهل سال سن داشت و چشم هایش کم سو شده و دیگر چابکی یک جوان عملیاتی را نداشت. همه اینها باعث می شد که اجازه ندهم اسلحه دست بگیرد و با گردان ها پیش برود. هرجور بود آرامش کردم و گفتم: حاجی من اجازه نمی دهم شما با گردان بروید. وقتی دید حرف من یکی است و راضی نمی شوم، گفت: پس اجازه بدهید کاری بکنم. گفتم چه کار؟ گفت:....
🌷....گفت: چون در این عملیات بین ما و دشمن کانال ماهی است و یکی، دو روز اول عملیات امکان انتقال ماشین هاى تدارکات نیست، من چند نفر از طایفه بندی هندل را با خودم ببرم ماشین های جا مانده عراقی ها را راه بیاندازیم، تدارکات عراقی ها را هم جمع کنیم و بلافاصله کار تدارک رزمنده [ها] را از همان جا شروع کنیم! دیدم این جور راضی می شود. گفتم: سخته ولی شدنی هست. اما با من هماهنگ باش.
🌷خلاصه رفت تا طرحش را عملیاتی کند. تا قبل از عملیات چند باری آمد و گزارش داد که چه کار کرده است. ده نفر راننده آماده کرده بود. کسانی که می توانستند هر ماشینی را بدون کلید روشن کنند. شب عملیات شد. حاج اسکندر یک بی سیمچی خواست تا در ارتباط باشد. رمز عملیات که گفته شد، پشت بی سیم گفت: با خط شکن ها برم؟ گفتم: نه! رفت تا نقطه رهایی. گفت: برم. گفتم: نه، شما برو سمت اسکله، جایی که بچه ها از قایق پیاده می شن، کمک کن بچه ها از قایق ها پیاده بشن. چک کن، کسی اسلحه اش در آب نیافته و بی مشکل پیاده بشن.
🌷دوباره بی سیم زد من کنار اسکله هستم، همه نیروها پیاده شدند، همه رفتند. گفتم: خیلی خوب، حالا برو! با یه حالت خاصی گفت: من دیگه رفتم، خداحافظ. این آخرین جمله ای بود که پشت بی سیم گفت، یکی دو دقیقه بعد بود که آن گلوله ى توپ آمد....
🌹خاطره اى به ياد شهيد حاج اسكندر اسكندرى
#راوی: رزمنده دلاور سردار قاسم سلطان آبادى