🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
ملتی آتشین در گذرگاه ایران
👌 این مقاله در سال ۱۳۷۹ تحریر شد:
(بخش ۰۳):
👈(بخش قبلی)👉
آيا #آتش هم همينگونه نيست؟! به گرماي خويش فرا ميخواند و ناگهان همه چيزت را در #خاكستر مينشاند!
مثالهاي ديگري نيز از تفاوت #شخصيت_اجتماعي بلاد، قابل ذكر است كه به عنوان نمونه زنده و حاضر، اشاره ميكنم به تفاوت شخصيت اجتماعي مردم دو شهر #دزفول و #انديمشك كه فاصله اين دو شهر از يكديگر يك رودخانه و يك #پل بيشتر نيست وليكن #رفتارهاي_شخصيتي متفاوت مردمان اين دو شهر به صورتي بارز و كاملا محسوس قابل مشاهده است. زيرا يكي از اين دو شهر تقريبا در بنبست جغرافيايي افتاده است و #فرهنگ تقريبا دستنخوردهاي دارد و ديگري گذرگاهي است بين فرضاً #تهران و ساير شهرهاي #خوزستان فلذا فرهنگي دارد كه لگدكوب شده فرهنگهاي بلاد ديگر است و #انعطاف_پذير [که در #صحنه_رزم و #میدان_جنگ هم مشهود بود! و #رزمندگان_دزفولی #مقاومت متمایزی نسبت به سایر اهالی خوزستان داشتند!]. نگارنده زماني كه مسئول #امور_فرهنگي #لشگر_خوزستان بود متوجه اين نكته شد.
نمونه ديگري كه سراغ دارم، منقول از ابوي است كه؛ در جوار روستايشان دهكدهاي بوده است با مردماني از #ايرانيان_اصيل. از #آية_الله #حاج_شيخ ز. ش. دعوت نمودند و چنان از وي استقبال نمودند كه وقتي #وضو ميساخته اصحابش از باب #تبرك، اجازه نميدادند قطرهاي از آن بر زمين بريزد. حتي به دنبال سخنراني ملايم در مذمت #اعمال_نامشروع #حكومت وقت، مردم چنان به جوش و خروش آمدند و با بيل و تيشه آماده جهاد و حمله به #پاسگاه شهرستان #آوج شدند كه آن #مرد_علم به زحمت توانست آنها را از حركات غيرقابل كنترل بازدارد! وليكن ديري نپائيد كه اگر آنمرحوم از كوچهاي عبور ميكرد مردمانش تغيير مسير ميدادند تا مبادا به او حتی سلامي بدهند! ووو...
فوّاره!
#فواره گر بلند گردد عاقبت سرنگون شود. در آغاز حركت چنان با فشار و تندي و توفنده و سنگين اوج ميگيرد كه گويي هيچ چيزي جلودار او نخواهد بود و هر مانعي را درهم خواهد شكست ولي طولي نميكشد كه از سرعتش ميكاهد و آنقدر بيحال و ناتوان ميشود كه گويي مفهومي بنام #حركت و جهش در قاموسش وجود ندارد و بلكه برعكس راه بازگشت ميگيرد و در يك حركت ارتجاعي آنچنان #سقوط ميكند كه از جايگاه قبل از حركتش هم پستتر ميرود! و چه مشابهتي دارد با شعلههاي آتش كه ابتدائا چنان بالا ميرود كه گويي ميخواهد #هفت_آسمان را نيز به كام خود بركشد وليكن مقطعي ديگر كه بدان مينگري خاكستري است اسير زوزههاي باد و پراكنده در دشتي پهناور! از اين سوي بدان سوي و... آيا چيزي بود؟! [هیچاً پوچا!!!]
۲) وراثت
#اولاد از #اولياء خويش #ارث ميبرند. انتقال ويژگيهاي شكلي و محتوايي، خصائل ظاهري و باطني، صفات جسماني، رواني و خصائص اخلاقي، رفتاري، افكاري، اعتقادي و حتي ذوائق، سلايق، روشها، شيوهها، منشهاي زندگي و امثالهم در انسانها از #والدين به فرزندان و #ذرّيّه فرزندان و از نسلي به نسلي ديگر، امري مقتضي و گويا از #سنن_آفرينش انسانهاست و هيچ بنيبشري نيست كه از #آباء و #اجداد و از سلسله #پدران و #مادران خود ارثي نبرده باشد.
چه بسيار انسانهايي كه قيافه و حتي آناتومي بدنشان شباهت فراواني به والدين و يا والدين والدين خود دارند، حتي رنگ چشمانشان و بافت موهايشان و تُن صدايشان و طرز راه رفتنشان و حتي نحوه انديشيدن و برگزيدن راهكارهاي عملي مربوطه تا آنجا كه به مرور زمان برخي از مسائل در وجود انسانها بصورت نهادينه در ميآيد و گويي جزو ذات تفكيكناپذير ايشان ميگردد. چه بسيار صفاتي كه به مرور و در توالي نسلها مبدّل به ذات افراد ميگردد.
استعداد انسانهايي كه والدين و اجدادشان مشغوليات علمي، فرهنگي، فني، صنعتي داشتهاند در زمينههاي نرمافزاري بالاتر است و انسانهايي كه والدين و اجدادشان درگيريهاي فيزيكي و بدني داشتهاند در زمينههاي ورزشي، رزمي و تحركات اعضاء و جوارح و قواي جسماني مستعدتر ميباشند. هنرمندان نيز نشانههايي از استعدادهاي هنري والدين خود دارند و فرزندان تجار و كسبه نيز در گرايشهاي اقتصادي و بازاري چه بسا موفقتر هستند و هكذا ساير اقشار در ساير زمينهها و گرايشها. و صد البته «چرخههاي اقتصادي» روزگاران و گردش و «تداول قدرتهاي سياسي» هر زمان در انتخاب شغلها و گرايشها تأثير بسزايي داشته و دارند كه ممكن است بر ارثيه روحي و رواني و حتي مادي افراد غلبه كرده باشد. وليكن #صفات_مبدّله به ذات، #متن_شخصيت هر كسي را تشكيل ميدهد.
البته #شاكله_شخصيتي افراد تحت تأثير عوامل مختلفي از قبيل #عوامل_محيطي و #عوامل_تقويمي نيز هست وليكن #عوامل_وراثتي، نقش بارزتري دارد.
...ادامه دارد.
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۷/۴
🌐 👈حیفه نبینی👉
💠
🎲 👈محل نظرات👉
🙏
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
🔻@SMHM212
یاد ایامی
(بخش ۶):
👈بخش قبلی👉
دقت داریم تا دقت!
چنانکه در 👈این پیام👉، اشاره کردم؛
چهل سال قبل (۱۳۶۴) این توفیق را یافتم که از تهران به شهرستان #خمین، عزیمت کرده و به #تعلیم و #تربیت #طلاب آن خطّه بپردازم.
و در اولین سفرم به خمین که در معیت آیةالله #جلالی_خمینی از #قم عبور میکردیم، بدستور معظمله، به کسوت مقدس #روحانیت، ملبس شدم. البته در آن سالها هیچ میلی به روحانی شدن نداشتم و صرفاً آمده بودم که برای ورودم به دنیای #سینمای_اسلامی، توشهای حوزوی برگیرم تا در فیلمسازیخای خود، بی گدار به آب نزده باشم!
به حاجآقا هم عرض کردم که علاقهای به آخوند شدن ندارم و... فرمودند؛ اگر ملبس نباشید ممکنست طلاب از شما حرفشنوی خوبی نداشته باشند. وانگهی در شهرستان ما که کسی شما را نمیشناسد! کنایه از این که تلبس شما به کسوت روحانیت، موقتی و محدود به این شهر کوچک است و هرگاه به تهران برگشتید، مختارید که خود را #خلع_لباس نمایید!
در هر حال با اکراه پذیرفتم ولیکن در ادامه، با توجیهات مشابهی، تقریباً دائمی شد!
زمین و هزینه احداث حوزه علمیه خمین از میراث پدری #امام_خمینیره تأمین شده بود که تحت نظر #نماینده_امام در خمین و #امام_جمعه آن، انجام یافت. نقش این حقیر، مدیریت و تدریس #علوم_حوزوی و #تربیت_سیاسی #طلاب_جوان بود که حدود ۴۰ تن را از بین حدود ۴۰۰ داوطلب، گزینش کردم و کمتر از یک سالی مشغول انجام وظیفه بودم ولیکن طبق #برنامه_جنگی سالیانه حضرت آیتالله (اعزام #روحانیون به جبهههای #دفاع_مقدس)، بنده هم عازم جبهههای جنوب کشور شدم و در لشگر ۷ ولیعصر(عج) #سپاه_پاسداران #خوزستان، بعنوان مسئول فرهنگی لشگر، ماندگار شدم و دیگر به خمین باز نگشتم و...
البته قبل از آن، در مقطعی هم خواستم برای ادامه تحصیلات، به قم بروم یا به تهران برگردم ولیکن مرحوم جلالی خمینی، با بیان نکتهای معطوف به امام خمینیره، موجب انصراف موقتم شدند که آن مطلب، شرح مستقلی میطلبد.
در اولین روزهای استقرارم در مدیریت حوزه خمین، شاهد گزارش رئیس اداره اطلاعات خمین به آیةالله #جلالی_خمینی بودم که گفت: چهار نقطه که میتوانست معبر #نفوذ_منافقین باشند، شناسایی و مسدود شدند!
ناگفته نماند که در آن سالها از طرف رادیو #منافقین که از #بغداد پخش میشد، حاجآقای جلالی، تهدید به #ترور میشد. خصوصاً که معظمله #نماینده_امام در روحانیت شرق تهران هم بودند (و در مقطعی هم از مسئولین #کمیته_انقلاب اسلامی) و همچنین زعیم حوزه علمیه شرق تهران (احمدیه نارمک) که بنده از ابتدای امر، طلبه آن بودم.
فلذا ایشان، عمدتاً در تهران تشریف داشتند و صرفاً روزهای پنجشنبه عازم خمین شده و به بازدید روستاهای آن میپرداختند و بعد از نماز جمعه هم دیدارهای جمعی و انفرادی با مردم داشتند و بنده هم مسئول هماهنگی درخواستهای بانوان از ایشان شده بودم و شنبهها بعد از جلسهای با موضوع #اخلاق برای #طلاب_خمین، به تهران باز میگشتند.
بنده بمحض شنیدن گزارش رئیس اطلاعات، سریعاً از آن جلسه محرمانه، خارج شده و با #نگاه_امنیتی خاص خودم به بررسی اجمالی منفذهای احتمالی تروریستها در ظرف چند دقیقه پرداختم و متوجه شدم که آن مجموعه از ۱۳ (یا ۱۶؟) نقطه، میتواند مورد #نفوذ_تروریستی منافقین جنایتکار قرار بگیرد و زمانی به جلسه برگشتم که آن مدیر محترم در حال وداع بود. لذا سرپایی به حاجآقا عرض کردم؛ بنظر بنده این ساختمان و محوطه آن، بیش از ۱۰ قسمت، نفوذپذیری دارد نه فقط ۴ نقطه!
آن مدیر اطلاعات، چنان هاجوواج شد که چیزی نتوانست بگوید و حاجآقا به بنده گفت: آنها را به این برادرمان نشان بدهید!
باتفاق رفتیم و او بعد از ملاحظه اشارات میدانی و محوطهای بنده گفت: حق با شماست و ظاهراً #کارشناسان ما #دقت_کافی بخرج ندادهاند و من دستور میدهم که دوباره #کارشناسی بکنند!
الغرض؛
دقت داریم تا دقت!
#دقت آنست که منفذهای ترور قبل از ترور شناسایی شوند تا بشود #پیشگیری کرد وگرنه بعد از وقوع #فاجعه فقط میتوان #عبرت گرفت. آنهم بشرطی که قبل از #عزاداری_فاجعه مورد توجه قرار بگیرد.
محصول عدم دقت کافی در پیشگیری از ترورهای هوشمند، برجای گذاشتن پدیده تلخی خواهد بود که میتوان آنرا #شهدای_مفت، توصیف کرد!
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
🌐
حیفه نبینی | محل نظرات
۱۴۰۴/۳/۲۵