#بریده_کتاب
خبرنگار و عکاس📸 آمده بود، نه یکی و دوتا!
دلیلش هم فوت پدر حاج قاسم بود!
من هم جزء همین عکاس ها بودم که دیدم حاج قاسم❤️ اشاره می کند بروم کنارش.
با همان لبخند و نگاه مهربان گفت:
_ از این که اومدید تشکر، اما خواهشم اینه که به همکاراتون بفرمایید منم یه آدمم مثل بقیه مردم ایران🇮🇷 این همه گروه اومدید اینجا، هم زحمت شماست، هم شرمندگی من!
@sabkeshohada
#حاج_قاسم
#نرجس_شکوریان_فرد
@SabkeShohada
سبک شهدا
کتاب {ماجرای عجیب یک جشن تولد} به چاپ رسید🚀 🥀(روایت زندگی شهید مدافع حرم مهدی ثامنی راد
#بریده_کتاب
مهدی! یه چیزی... تا حالا به این فکر کردی که کاروان شهدا داره میآد سمت ورامین؟
مهدی میزند زیر خنده و میگوید:(چی داره میآید سمت ورامین؟کاروان؟)
_مهدی! شهید بیضایی مگه بچه شاه عبدالعظیم نیست؟
_خب!
_حجت اصغری بچه کجاس؟
_ فیروزآباد، جاده ورامین
_حالا فهمیدی چی میخوام بگم؟
_ آره...راست میگی...میثم نجفیِ خودمونیم که مال قرچکه... یعنی همین جوری داره میآید به سمت ورامین.
یاسر با هیجان میگه:( مهدی حیدری ام که همین یک ماه پیش شهید شد، مال خیر آباده... مهدی میدونی این یعنی چی؟! یعنی کاروان شهدا رسیده به ورودیِ ورامین...)
یک دفعه دو نفرشان جدی میشوند. مهدی که برق ِ چشم هایش میگوید دارد به چیزی فکر میکند، ادامه میدهد:( من میمونم و تو...یعنی توی خودِ ورامین، فقط ما دو تا میمانیم...
https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
سبک شهدا
#معرفی_کتاب #آب_هرگز_نمی_میرد کتاب آب هرگز نمیمیرد نوشته حمید حسام، به روایت خاطرات فرماندهای دلی
#بریده_کتاب
اردیبهشت ماه سال 1363، به انصار الحسین ابلاغ شد که به جنوب برود. این اولین حضور تیپ ما در جنوب بود.
گردان حضرت اباالفضل، پس از عملیات، دوباره سازماندهی شد و نیروی جدید گرفت. بهترین خبر در این مقطع اعلام آمادگی حاج رضا زرگری برای پیوستن به گردان بود. از این خبر بسیار خوشحال شدم البتّه با تمام علاقه و ارادت به او، خجالت میکشیدم که در گردان حضرت اباالفضل به عنوان جانشین گردان کار کند. حاج رضا در عملیات مسلم بن عقیل فرمانده گردان و من فرمانده گروهان بودم.
هر چه بود، من آمدن او را به حساب ارادت به نام مقدس سقای کربلا گذاشتم و با خودم عهد کردم که هیچگاه از جایگاه فرماندهی با او صحبت نکنم و حُرمت او را مثل یک برادر پاس بدارم. به ویژه وقتی شنیدم که با اصرار، فرمانده تیپ را متقاعد کرده که به گردان بیاید. در چشم و دلم بیشتر از گذشته بزرگ شد.
با آمدن آقای زرگری، احساس کردم جای خالی همه شهدای گردان در دو عملیات والفجر 2 و والفجر 5، پُر شد. او با تجربه بالایی که داشت، کار آموزش و سازماندهی گردان را شروع کرد و من با جانشین ستاد تیپ، حاج رضا شکریپور برای استقرار در جنوب، از سر پل ذهاب به سمت اهواز حرکت کردیم.
#آب_هرگز_نمی_میرد
@sabkeshohada @sabkeshohada
#سربازحاجقاسم