eitaa logo
سبک شهدا
1.4هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
66 فایل
کپی بدون لینک همراه دعای عاقبت بخیری = حلال☆ کارهای فرهنگی‌وجهادی: @sabkeshohada2 <تاریخ تاسیس : <۱۳۹۸/۹/۲۴ تقدیم به ساحت مقدس حضرت مادر(س)
مشاهده در ایتا
دانلود
سبک شهدا
کتاب ‌ ‌ {ماجرای عجیب یک جشن تولد} به چاپ رسید🚀 🥀(روایت زندگی شهید مدافع حرم مهدی ثامنی راد
📖 . . . یک هفته مانده به تاریخ عقد خیلی زود میروند شبکه بهداشت ورامین برای انجام آزمایشات قبل ازدواج💍 شوهر عمه مهدی کارمند شبکه بهداشت است بخاطر همین میتوانند یکروزه جواب آزمایش را بگیرند. . مراسم بله برون توی خونه حسن آقا (پدرخانم شهید) برگزار میشود. حیاط خانه را برای آقایان فرش میکنند و پذیرایی را برای خانمها در نظر میگیرند؛ مهمان ها حدود پنجاه_شصت نفری میشوند... خانواده مهدی خرید عروس را توی چند طَبَق میگذارند و به خانه حسن آقا میروند، در کنار وسایل عروس چند سربند 🚩 میگذارند . . https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc ،عاشقترازدختر
سبک شهدا
کتاب ‌ ‌ {ماجرای عجیب یک جشن تولد} به چاپ رسید🚀 🥀(روایت زندگی شهید مدافع حرم مهدی ثامنی راد
🎂 عرب ها سفره را می اندازند آب و یک نوع سبزی محلی و خرما میگذارند در سفره.. بعد هم بشقاب های غذا را دست به دست میدهند توی سفره و جلوی همه میگذارند. غذا، است..گوشت و مرغ را با ادویه های عربی داده اند لای برنج . مهدی تا یک قاشق به برنج توی بشقاب میزند میگوید: هرچند خودمون نمیشه،ولی انصافا ته چین خوبیه دمشون گرم.. آدمهای توی مسجد یکی یکی غذایشان را میخورند و میروند کنار. اما مهدی و میثم با خونسردی تمام هنوز نشسته اند غذا میخورند و میگویند و میخندد .. . مثل همیشه دوباره دونفری افتاده اند روی دور شوخی و خنده؛ بعد از مدتی که غذایشان تمام میشود بلند میشوند از مسجد بروند بیرون باکمال تعجب میبینند یکعده جلوی در مسجد ایستاده اند و دارند با مهمان ها خداحافظی میکنند! بعد از کلی هرّ و کرّ یکدفعه جا میخورند،جدی میشوند و مثل بقیه میروند توی صف خداحافظی‌. روحانی مسجد جزو همانهایی است که جلوی در ایستاده و با مهمانان خداحافظی میکند. مهدی از او میپرسد:ببخشید حاج آقا! فلسفه این خداحافظی چیه؟ مرد روحانی که تمام مدت مهدی و میثم را زیر نظر داشته لبخند کوچکی روی لبانش مینشیند و میگوید: امشب مراسم شام غریبان پدرم است . .>| مهدی و میثم خشکشان میزند؛مهدی از خجالت سرش را می اندازد پایین و خداحافظی میکند و میرود.میثم هم که میخواهد قضیه را جمع و جور کند در حالی که به تِ تِ پِ تِ افتاده میگوید:حاج آقا!شرمنده به خدا ما نمیدوستیم پدر شما فوت کرده! ما فگر کردیم . ..😞 روحانی می آید وسط حرفش و میگوید:نه ...اشکالی نداره..ما از همون اول فهمیدیم شما از مراسم ما خبر ندارید و رسم و رسوم ما رو نمیدونید..شما مهمان ما هستید🌺. میثم که حسابی خجالت زده شده با لبخند مظلومانه ای میگوید:ما که خبر نداشتیم..اما خدا پدرتان رو بیامرزه که شکم مارو سیر کردید 🙏🏻 مهدی هم برای جبران خنده های بلند بلندش با صدای نسبتا رسایی میگوید:نثار روح تازه گذشته فاتحه مع الصلوات.. https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc