eitaa logo
700 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
646 ویدیو
16 فایل
بسم‌اللّھ‌‌.. خۅش اومدید آن چھ دعـا انجـام مےدهـد.. بیـش ازخیـال و تصـور این دنیاسـت:) ☘️کانال اصلی در روبیکا.. 🌱|rubika.ir/sarbaz_shahide__haram اطـلا؏ـات 🌱| @N_P_info
مشاهده در ایتا
دانلود
در هر مرحلـه ای از گنـــــاه هستے سریع توقف کن ⛔️🖐🏻 مبـادا فکر کنی آب از سرت گذشتـه❗️ مبـادا از رحمتـــــ خدا نا امید بشی❗️ شیـــــطان میخواد بهت القا کنه که🤭 آب از سرت گذشتـه و توبه فایده نداره! 😔💔 مبـــــادا فریب شیـــــطان رو بخوری....😊❤ خدا بسیـــــار توبه پذیر ومهـــ😍ـــربونـــــه ...😌 @Narcissusperfume
رسول اکرم (ص)✨ يہ‌مذهبـے📿 باید‌بـدونہ‌🙂کہ‌رفیق‌شهـید‌داشتـن😍 فقـط‌واسـہ‌ی ⚘ خوشگلـے‌✨پروفـایل‌🖼نیـس! باید‌یـاد‌بگیـره‌☺حـرف‌شـهید‌رو تـو‌زنـدگیش‌پیاده‌کـنہ 🌿 وگرنـہ‌از‌رفـاقت🤝🏻🍀 چیـزی‌نفهمیـده‼️✋ @Narcissusperfume
📙⃟🧡 [﷽🌱🔥] 📄🔗 💥 بای چیست⁉️ بای یعنی درحفاظت پاپ باشی⚠️. نگویید که پاپ رهبر مسیحیان رو نمیشناسید. آیا رواست که یک مسلمان خداشناس و خداپرست درحفاظت پاپ باشه؟ خودتان قضاوت کنید (خداحافظ/خدانگهدار) = خداوند حافظ ونگهدارتان باشدبهتر؟ یا (بای)= درحفاظت پاپ باشید/پاپ نگهدارتان باشد.(نعوذ بالله) لطفأنشرکنیدتا مسمانان بدانندکه دانسته یاندانسته چه کلمه وجملاتی را اشتباهی درمحاوره های روزانه خود بکار میبرند.⚠️ بای نگوییم ======================= @Narcissusperfume
🌱 این مردم👥 براے جنس ارزان ترمز میزنن ‼️ 👈 فرقے هم ندارد برایشان... میوه🍉🥒 و پیاز باشد یا انسان 👈 جنس ارزان زیاد دارد... 🌸 خواهرم... خودت را ارزان نفروش...❌ # حجابــــ یعنے من جواهرم💫 و هرڪسے لایق من نیست.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@Narcissusperfume
اَلًهُمٍ صٍلً عّلِیٌ مُحِمِدً وُآُلْ مّحُمُدّ وً عْجًلِ فَرٍجُهُمّ . شبتۅن خۅش :)♥
صبح، لبخند زیبای خدا به روی بندگانش است♥️🌹 مبادا به لبخند خدا اخم کنی!
❤💚↓کلیدهای واقعی رسیدن به موفقیت↓ 💢❤•کارکن وقتی دیگران خوابند! 🦋💚•یاد بگیر وقتی دیگران مهمونی هستند! 💢❤•سرمایه گذاری کن وقتی دیگران خرج میکنن! 🦋💚•زندگی کن وقتی دیگران خیال پردازی میکنن! 💢❤🦋موفقیت سهم کسی است ڪھ حتی یک ثانیه بیشتر و بهتر تلاش میکند🤓😍👍 📙⃟🧡@Narcissusperfume
_______________ واای خداای من امیررر حسین،، از دو سال پیش الان دیدمش چقدر تغییر.. چقدر بزرگ شده.. آرمان با صدای بلند داد زد و گفت.. نرگس خجالتش میشه بیاد داخل... چادرمو سر کردمو رفتم داخل.. وقتی منو دیدن هر دوشون بلند شدن .. امیر حسین:نرگس چقدر بزرگ شدی.. +سلام شما هم خیلی تغییر کردی.. مامانم ازم خواست که بیشنم پیششون. +باشه مامان جان لباسام عوض کنم اومدم.. اصلا حوصلشون نداشتم فکر میکردم منو فراموش کرده.. اما نه اصلا اینطور نیس خدایاااا😔خودت که میدونی.......پس هر چی صلاحه 😭 یادمه دوسال پیش وقتی اومد خاستگاریم بابام بهش گفت باید بری خدمت بعد.. فکر میکردم دیگه تموم شده همچی اما... .... لباسامو عوض کردم.. چادر رنگیمو پوشیدم.. رفتم پیششون.. _نرگس جان مگه ما کی هستیم چادر پوشیدی +نه زن عمو جان من با چادر خیلی راحت ترم... امیر حسین :گل نرگس قشنگه؟؟ +گل نرگس؟؟ -میدونستم گل نرگس دوست داری برا همین گرفتم.. +ممنون. _خب نرگس خانم امیر ما هم که از خدمت اومد.کی انشالله برای خاستگاری مزاحم شیم؟ 😇 +هر وقت خدا بخواد.. _فاطمه جان شما یه وقت رو مشخص کنید. -حالا انشاالله شب علی اقا امیر علی میان باهاشون صحبت میکنم بهتون حتما خبر میدم.. _اگه بزارین برن باهم یه صحبت کوچک داشته باشن.. دفعه بعد ما فقط برای خاستگاری بیاییم... آرمان:الان زن عمو؟ _اره بهترین موقع آرمان:زن عمو خیلی زود نیست؟ _هرچی زود تر بهتر... آرمان:درسته که هر چی زود تر بهتر اما خب باید حداقل یه روز دو روز فکر کنن اصلا ببین چی باید بگن... خیلی زوده به نظرم...
‌‌‌_______________________________ اینقدر جرم گرفته که همین جور خودشون میبُرنو میدوزن... اصلانظر مارو نمیپرسن.. همین جور تو فکر خودم بودم که. صدای امیر حسین. -نرگس خداحافظ خدانگهدار....وقتی رفتن. اولین کاری که کردم رفتم وضو گرفتم و دورکعت نماز خوندم.. اشکم دراومدو... خدایا... چکار کنم.. چجوری بگم.. اگه بخواد جور شه چی.. خدایا.... باصدای زنگ گوشیم از خواب بلند شدم. نگاهی به ساعت انداختم ساعت 5 عصر بود.. پریا بود... الو.. سلام -سلام نرگس جان خوبی؟ قربونت خوبم خودت چطوری؟ -الحمدالله خداروشکر -میگم که نرگس میای بریم گلزار شهدا.. اره خیلی دلم میخواست امروز برم.. -میای بریم؟ اره.. -خب تو میای دنبال من یا من بیام؟! ماشین آرمان اگه جایی نخواست بره برمیدارم میام.. -باشه عزیزم. کاری نداری فعلا خدانگهدار.. -نه عزیزم خداحافظ +مامان؟؟ _جانم! +اشکال نداره با پریا بریم بیرون؟؟ _کجا! +گلزار شهدا؟؟ _باچی! +با ماشین آرمان میرم باشه؟؟ _ببین بیرون نمیخواد بره! +خوابه.. _نه نرو شب امیر علی میاد بمون کمکم بده!! میخواییم راجب امیر حسین صحبت کنیم... +حالا برمیگردم.. خودتون صحبت کنید،، _خب تو هم باید باشی دیگه... +باشه حالا سعی میکنم زود خودمو برسونم. _زود بیا پس! باشه فعلا..