علاقه من به مادرم و شاید علاقه متقابلِ مادرم به من موجب میشود که من به جای دو سال، سه سال شیر بخورم. آرام آرام از بغل مادر به چادرِ بسته شده به پشت او منتقل میشوم. و من چه آرامشی در پشت او داشتم! همان جا میخوابیدم. به نظرم، مادرم هم از حرارتِ من آرامش داشت.
📚 #ازچیزینمیترسیدم
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
🔴ثروتمندترین...
او خدا را دارد....✌️
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
به ابیاتم نمیگنجید وصف تو فقط گفتم
فدای یک نخ چادر نمازت حضرت مادر..
🍃🕊🌷🍃🕊🌷
مادر عزیزم روزت مبارک
ممنون که اجازه دادی که فدایی حضرت زینب(س) باشم.
#شهید_شهروز_مظفری_نیا
#ولادت_حضرت_زهرا(س)
#روز_مادر
🌹مارا مدافعان حرم آفریده اند
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 ویژه
نامه شهید حاج قاسم سلیمانی به همسرشان در آخرین #روز_زن پیش از شهادت
بسم الله الرحمن الرحیم
«فاطمه بضعه منی فمن اذاها فقد اذانی و من سرّها فقد سرّنی»
🌷 همسر گرانقدر عزیز و مهربانم حاجیه حکیمه عزیزم 🌷
سلام علیکم
حقیقتاً ماندهام در پیشگاه خداوند که چگونه میتوانم در این روزهایِ قریبِ رفتن، حقَّ نزدیک به چهل سالهی شما را اداء کنم.
امیدی جز به بخشش و محبّت پیوستهی شما و خداوند سبحان ندارم.
روزت را تبریک میگویم و بخاطر این صبرِ چهل ساله دستت را میبوسم.
از خداوند سبحان طول عمر توأم با زندگی فاطمی برایت خواهانم و از اینکه اولین سال را در روز مادر بدون مادر به سر میکنی برایت صبر و برای آن مرحومهی مجاهد اجر و غفران الهی خواهانم.
همسر ناتوانت در اداء حق الهی خود
✍ «قاسم»
هفتم اسفند ۱۳۹۷
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
قسمت چهل و سوم🌱 « تنها میان داعش» گریه حلیه فقط از بیقراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه
قسمت چهل و چهارم🌱
« تنها میان داعش»
»حالتون خوبه؟« به گمانم چشمان او هم چیزی
نمیدید و با دلواپسی دنبال ما میگشت. روی کابینت
دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور
انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش
هم پنهان شده و هنوز از ترس میلرزند. پیش از آنکه نور
را سمت زنعمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :»من
خوبم، ببین حلیه چطوره!« ضجه های یوسف و سکوت
محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛
میترسیدم امانت عباس از دستمان رفته باشد که حتی
جرأت نمیکردم نور را سمتش بگیرم. عمو پشت سر هم
صدایش میکرد و من در شعاع نور دنبالش میگشتم که
خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بیخبری از
حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و
شیشه جیغم در گلو شکست. در فضای تاریک و خاکی
اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با
صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود.
دیگر گریه های یوسف هم بیرمق شده و به نظرم نفسش
بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به
سمتشان دویدم. زنعمو توان نداشت از جا بلند شود و
چهار دست و پا به سمت حلیه میرفت. من زودتر رسیدم
و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زنعمو
یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید. چشمان حلیه بسته و
نفسهای یوسف به شماره افتاده بود و من نمیدانستم
چه کنم. زنعمو میان گریه حضرت زهرا (س) را صدا میزد
و با بیقراری یوسف را تکان میداد تا بلاخره نفسش
برگشت، اما حلیه همچنان بیهوش بود که نفس من بر نمی گشت
❌مسؤلین با دقت بخوانند❌
#شهید_دکتر_چمران:
توی کوچه پیرمردی رو دیدم که روی
زمین سرد خوابیده بود...
سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛😞
اون شب رخت و خواب آزارم
می داد! و خوابم نمیبرد از فکرپیرمرد...💭
رخت و خوابم رو جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب، سرما توی بدنم نفوذ کرد
و #مریض شدم ...‼️
اما روحم شفا پیدا کرد
چه مریضی #لذت_بخشی ...☺️
#شهید_مصطفی_چمران🌷
#وزیر_دفاع_سابق
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
#خاطرات_شهید
پدرش براش بارانے خریده بود.اماعلے نمے پوشید. هرڪارے ڪردم نپوشید.... مے گفت: این پسر بیچاره نداره ، منم نمے پوشم...
پسرهمسایه مون رو مے گفت. پدرش رفتگر بـود ونداشت بـراے بچه هـاش بارانے بخره. علے هم نمے پوشید.....
#شهید_علی_صیاد_شیرازی🌷
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
فرقِ مادر شهید با تمامِ مادران دیگر زمین...
خلاصه میشود به این:
مادرِ شهید،
پیش از آنکه مادرِ شهید بشود؛
شهید میشود..!
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂