طرح رفاقت باشهدا
#گام_پنجم
نام:سیدمجتبی
نام خانوادگی:علمدار
فرزند:سید رمضان
متولد۱۳۴۵/۱۰/۱۱
تاریخ شهادت۱۳۷۵/۱۰/۱۱
شيوه خاصي هم در جذب جوانان داشت گاهي حتي خود من هم به سيد مي گفتم: اينها کي هستند مي آوري هيأت؟ به يکي مي گويي بيا امشب تو ساقي باش؛ به يکي مي گويي اين پرچم را به ديوار بزن و ول کن بابا!
مي گفت: نه! کسي که در راه اهل بيت هست که مشکلي ندارد، اما کسي که در اين راه نيست، اگر بيايد توي مجلس اهل بيت و گوشه بنشيند و شما به او بها ندهيد، مي رود و ديگر هم بر نمي گردد؛ اما وقتي او را تحويل بگيريد، او را جذب اين راه کرده ايد.
برنامه هيأت او، اول با سه چهار نفر شروع شد، اما بعد رسيده بود به سيصد، چهارصد جوان عاشق اهل بيت، که همه اينها نتيجه تواضع، فروتني و اخلاص سيد بود.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#برشی_از_کتاب #برای_خدا_مخلص_بود سوار بر موتورهایمان به راه افتادیم. حاج همت و میرافضلی جلو می
#برشی_از_کتاب
#برای_خدا_مخلص_بود
ابراهیم می گفت: "من توی مکه, زیر ناودون طلا, از خدا خواستم که نه زخمی بشم و نه اسیر, فقط شهادتم را از خدا خواستم."
مادرش بیتابی میکرد میگفت: "ننه, آخه این چه حرف هاییه که می زنی؟ چرا ما را اذیت می کنی؟"
می گفت: "نه مادر, مرگ حقه و بالاخره یه روزی همه ما باید از این دنیا بریم."
این حرف در ذهن من باقی مانده بود.
یک روز ولی الله آمد و گفت: "ظهر اخبار رو گوش کردی؟"
گفتم: "نه, مگه چی شده؟"
گفت: "از ابراهیم خبری, چیزی داری؟"
گفتم: "نه, چطور مگه؟"
گفت: "میگن ابراهیم زخمی شده."
تا گفت زخمی شده, فهمیدم شهید شده است.
حرف آن روزش همیشه در ذهنم بود و میدانستم که خدا به خاطر اخلاصی که دارد, دعایش را برآورده میکند.
آمدم خانه و خبر دادم.
مادرش در حالی که گریه می کرد گفت: "یادت میاد که این بچه رو توی سه ماهگی کی به ما داد؟"
گفتم: "بله."
گفت: "یه خانوم بلندبالا, حضرت زهرا. این بچه, هدیه امام حسین بود.
همون کسی که اون روز این بچه را به ما داد, امروز هم در ۲۹ سالگی اونو ازمون گرفت."
بعدش هم گفتیم: "انا لله و انا الیه راجعون."
خداوند اولاد خلفی به ما عطا فرمود که همواره مایه ی افتخار و سربلندی ماست و ما همیشه به خاطر این نعمت شرمنده و شکرگزار او هستیم.
#قصه_فرماندهان
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
اللهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ.
#هشت_عاشقی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
24.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب های دلتنگی
با صدای کربلایی سید رضا نریمانی
#شب_زیارتی_ارباب
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ،
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
"سلام ارباب دلها"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
دوستان و همرزمان بزرگوارم
خدا را شاهد میگیرم که خود را لایق جمع معنوی و ولایی شما نمیدیدم
این را لطف پروردگار میدانسته ام
که توفیق همنشین بودن با شما را برایم رقم زده است.
ان شاءالله در آخرت، هم مرا هم نشین دوستان شهیدم بگرداند.
اگر توفیق دستبوسی امام خامنهای را داشتید، سلامم را به ایشان برسانید.
امیدوارم مانند دوستان شهیدمان عمر من نیز به شهادت ختم شود.
ان شاءالله
و این نه از روی لیاقت،که هرگز خودم را لایق ندیدم ولکن من باب کرامت و تفضلات الهی، هر لحظه آرزوی شهادت را در سینه داشته ام.
"مرتضی مسیب زاده"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
24.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج قاسم شب عرفه به من زنگ زدند وظهرروزعرفه به دیدنم آمدند..
گفتند امروز دعایم کن شهیدشوم.
"شهیدحاج قاسم سلیمانی"
#عرفه
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
يُغفَرُ لِصاحِبِ الأضحِيَّةِ عِندَ أوَّلِ قَطرَةٍ تَقطُرُ مِن دَمِها ؛
با ريختن اوّلين قطره خون قربانى [به زمين] ، صاحب قربانى آمرزيده مى شود .
. كتاب من لايحضره الفقيه
#حدیث_روز
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
قصه ناگفته پدر از زبان زهرا دختر شهید
«از شغل پدر چه میدانستی؟» منتظر پاسخی
مفصلم، اما یکه میخورم از جواب: «هیچ».
«پدر هرگز از کارش در خانه حرفی نمیزد.
من نه موشک میشناختم، نه اصلاً میدانستم
چیست و نه میدانستم پدرم کجا کار میکند»
نمیتوانم تعجبم را پنهان کنم. میگویم:
«پس تو نمیدانستی دختر پدر موشکی ایرانی؟»
سرش را به علامت نفی تکان میدهد.
«پس کی فهمیدی؟» «چندروز بعد از
شهادتش. وقتی تلویزیون، چندمستند و خبر
نشان داد و مدام از موشک گفت، آرامآرام
زمزمههای اطرافیان و خبرها را کنار هم گذاشتم
و در عالم بچگی، فهمیدم پدرم موشک میساخته».
"شهید حاج حسن تهرانی مقدم"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab