فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سی_شب_با_شهدا
شب سوم:
درس اخلاص از شهید محسن حججی
#عند_ربهم_یرزقون
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فرازی ازوصیت نامه
بسم رب الشهدا و الصديقين هنگاميكه به اين كوير تبعيدى چشم گشودم خود را تنها يافتم و حالا پس از بيست سال صراط مستقيم را يافتم و اين ممكن نبود مگر به رهبرى امام عزيزمان خوشحالم و بدانيد همه روزى به وطن اصلى خواهيم رفت همچنانكه روزى نامعلوم بدنيا آمديم در يك چنين روزى خواهيم رفت اگر همه هدفها و قصدها بسوى خدا و بخاطر خدا باشد مشكلى لاينحل نخواهد ماند و اگر ماديات و رفاهيگرى امت يك ميلياردى اسلام را مدهوش وسوسه هاى خود نميكرد اكنون بر خرابه هاى بقيع مظلومانه و مخفيانه اشك ميريختيم . پدر ، مادر ، برادران ، و خواهران تنها با رعايت و پاسدارى از خون من كه درپاى درخت اسلام ريخت دو چيز است : 1ـ اطاعت از امام عصر خمينى بت شكن 2ـ مبارزه پى گير با امپرياليسم شرق و غرب متجاوز كه خون ما مستضعفان را بسيار مكيدند هميشه خدا را حاضر و ناظر ببينيد و بفكر آخرت باشيد و در مرگ خونينم اصلا گريه نكنيد زيرا روى نعش سرورم حسين (ع) و يارانش كسى گريه نكرد بگذار اين قوم كافر ما را بكشند خونمان را بريزند اسيرمان كنند اما بدانيد كه سرانجام روزى اين خونها پيروز خواهند شد . و اما سپاس و حمد خالقى را كه بما نعمت مخلوق بودنش را عطا فرمود . شكر او را كه به بندگانش توفيق اين را داد تا هر كدام از آنها به اندازهسعه صدرشان او را بشناسند. معبودا اينك كه به لطف و عنايت تو اين توفيق را پيدا نمودم تا همپاى ديگر برادران سنگر نشنين سنگرهاى پر افتخار اسلام باشم بر خود و بر اين سعادتم ميبالم . خالقا اينك كه تمام مسائل و مشكلات را زير پا گذارده و با نيتى خالص و پيكرى آلوده به گناه در خلال ايام رو بسوى جهاد اصغر مينمايم از تو تقاضامندم كه پس از نصرت دين تو و غلبه دشمنان تو شهادتى حسين وار را نصيبم گردانى گر چه ميدانم لايق اين مقام نيستم در اين هجرت مقدس چنان شهامتى و تعصبى و همتى و نيرويى عطايم فرما كه ترس و خوف را در جان دشمنانت اندازد و مسلمانان مظلوم احساس امنيت و قدرت كنند روزها را به جهاد و خدمت بخاطر تو و شبهايم را به عبادت خالصانه بخاطر نزديكى به تو سپرى گردان كمكم كن تا اگر توفيق روزى طلبيدن نزد تو برايم ميسر نگرديد با توشه تقوا برگردم تا شايد جبران گذشته خود را بنمايم.
"شهید ایرج اسد بیگی"
#سالروز_شهادت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
متن کامل پیام رهبر انقلاب اسلامی
به مناسبت آغاز به کار یازدهمین دورهی مجلس شورای اسلامی
#مجلس_یازدهم
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
«پیامبرگرامی اسلام (صلیالله علیه و آله و سلم)»میفرمایند:
اَلا وَ إنّ الجِهادَ ثَمَنُ الجَنّةِ.
همه بدانند جهاد در راه خدا بهای بهشت است.
(اثناعشریه، ص ٧)
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
همیشهتوخونهصداممیزد:
همسرشهیدنوروزی...
هَمسرشهیدجان...
وقتیزلمیزدبهم
میگفتمبازچی شده؟
میگفت:
سِنت کوچیکترازاونیهکهبهتبگن همسرشهید...
هَنوزبچهایآخه!
عوضشمیشی کوچیکترینهمسرِشهید..
"شهیدمهدینوروزی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
ما در زیر بار سختی ها و مشکلات و دشواری ها قد خم نمی کنیم.
ما راست قامتان جادوانه تاریخ خواهیم بود.
تنها موقعی سرِپا نیستیم که یا کشته شویم یا زخم بخوریم و به خاک بیفتیم.
و الّا هیچ قدرتی پشت ما را نمی تواند خم کند
"شهید آیت الله سیدمحمد بهشتی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
شوق پرواز
شهادت لباس تک سایزی است
که باید تن آدم به اندازه آن در آید،
هر وقت به سایز این لباس تک سایز درآمدی،
پرواز میکنی ...
مطمئن باش!
"شهیدآوینی"
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#برشی_از_کتاب
#آقای_شهردار
مهدی به خانه ای رسيد كه پيرزنی در حياطش فرياد می كشيد. مهدی در را هـل
داد. آب تا بالای زانوانش رسيده بود. پيرزن به سر وصـورتش مـيزد. مهـدی گفـت:
«چه شده مادر؟ كسی زير آوار مانده؟»
پيرزن كه انگار جانی تازه گرفته بود، با گريه و زاری گفت: «قربانت بروم پسـرم...
خانه و زندگی ام زير آب مانده... كمكم كن».
چند نفر به كمک مهدی آمدند. آنها وسايل خانه را با زحمت بيرون می كشـيدند
و روی بام و گوشه حياط می گذاشتند. پيرزن گفت: «جهيزيه دختـرم تـو زيـرزمين
مانده. با بدبختی جمع كردمش».
مهدی رو به احمد و هاشم كه به كمک آمده بودند، گفت: «ياالله، جلـو درِ خانـه
سد درست كنيد... زود باشيد».
احمد و هاشم، سدی از خاک جلـو درِ خانـه درسـت كردنـد. راه آب بسـته شـد.
مهدی به كوچه دويد. وانت آتش نشانی را پيدا كرد و به طرف خانه پيرزن آورد. چند
لحظه بعد، شلنگ پمپ در زيرزمين فرو رفت و آب مكيده شد. پمپ كار مـی كـرد و
آب زيرزمين لحظه به لحظه كم ميشد. مهدی غرق گـل و لای بـود. پيـرزن گفـت:
«خير ببينی پسرم... يكی مثل تو كمكم می كند... آن وقـت، شـهردار ذليـل شـده از
صبح تا حالا پيدايش نيست. مگر دستم بهش نرسد...»
مهدی، فرش خيس و سنگين شده را با زحمت به حياط آورد.
ـ اگر دستم به شهردار برسد، حقش را كف دستش ميگذارم...
چند ساعت بعد، جلو سيل گرفته شد. مهدی، پمپ را خاموش كرد. پيرزن هنـوز
دعايش ميكرد.
گروه های امدادی، پتو و پوشاک و غذا بين سيل زده ها تقسيم می كردنـد. مهـدی
رو به پيرزن گفت: «خب مادر جان،با من امری نداريد؟»
پيرزن با گريه دست به آسمان بلند كرد و گفت: «پسرم، انشاالله خير از جوانيات
ببينی. برو پسرم، دست علی به همراهت. خدا از تو راضـی باشـد. خـدا بگـويم ايـن
شهردار را چه كند. كاش يک جو از غيرت و مردانگی تو را داشت؟»
مهدی از خانه بيرون رفت. پيرزن همچنان او را دعا و شهردار را نفرين می كرد!
#قصه_فرماندهان
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
14.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سردار
پنجشنبه ها دلم هوایت را می کند...
دلم تنگ می شود برای صدای زیبایت،
لبخند هایت،
و این روزها مرهم این دلتنگی هایم، دیدن عکس زیبایت است
برایمان دعا کن
که سخت به دعایت محتاجیم
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بند ۵۲
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که مانع قبولی دعایم میگردد، یا امید مرا ازتو قطع مینماید؛یارنج و زحمت مرا به واسطه خشمت طولانی میکند،یاامیدم را به تو کم مینماید ؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان
#استغفار_هفتاد_بندی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab