#برشی_از_کتاب
#آقای_شهردار
درد به جانم می افتد. پوست زانو و دستانم گز گز ميكند. مـیدوم بـه سـوی آقـا
مهدی. چند منور بالای سرمان روشن می شود. آقا مهدی از جا بلند می شود. خيـالم
راحت می شود. دوباره سوار موتور می شويم.
به محوطه ای كه لودرها پـارک كـرده انـد، مـی رسـيم. راننـدگان لودرهـا درپنـاه
خاكريزی نشسته اند. می رويم به طرف «اصلان» كه مسئول لودرهاسـت. آقـا مهـدی
می گويد: «مگر نشنيدی چه گفتم؟ زود باشيد... جان بچه ها در خطر اسـت. بايـد راه
بيفتيم».
اصلان می گويد: «اما آقا مهدی...»
ـ اما ندارد. زود پاشيد. من از جلو می روم، شما پشت سرم بياييد.
لودرها پر صدا گرد و خاک می كنند وپشت سر موتور ما گاز می دهند. بـار ديگـر
در چاله ای می افتيم و بر زمين پرت می شويم. اصلان از لودر جلويی پايين ميپـرد و
به سويمان ميدود. چند خمپاره دور و برمان منفجر می شود. نفسم بند آمده اسـت.
زانويم به شدت درد ميكند و نمی تـوانم قـدم از قـدم بـردارم. اصـلان زيـر بغلـم را
می گيرد. آقا مهدی، آرنجش را می مالد و می گويد: «بيـل لـودرت را بـده پـايين، بـا
موتور نمی شود جلو برويم».
زانويم لق می خورد. لنگ لنگان، به هر زحمتی كه هست، می رويم و در بيل لودر
می نشينيم. بيل بالا ميرود. لب می گزم و دردم را بـروز نمـی دهـم. اگـر آقـا مهـدی
بفهمد، از همين جا می فرستدم عقب.
لودر راه می افتد. تركش ها به بدنه فلزی بيل می خورند و صدا می كنند. آقا مهـدی
جلو را نگاه می كند و با دست و اشاره، اصلان را كـه جلـوتر از ديگـر لودرهـا حركـت
می كند، هدايت می كند. هرچند متر در چاله ای می افتيم و هر دو می خوريم به بدنـه
فلزی بيل و روی هم می افتيم. درد، طاقتم را بريده است.
ناگهان در چاله ای می افتيم و لودر به پهلو خـم مـی شـود. بيـل پـايين مـی آيـد.
چفيه ام را دور كاسه زانويم كه خونی شده است، می بندم. اصلان می آيد نزديک بيل.
آقا مهدی ميگويد: «چرا حركت نمی كنی؟»
اصلان هر چند لحظه يك بار ناخودآگاه از صدای انفجارها خم و راست می شود.
ـ آقا مهدی، آتش خيلی شديد شده. آدم نمی تواند رد بشود؛ چه برسد بـه لـودر.
نمی توانيم جلو برويم!
آقا مهدی از بيل پايين می پرد. صدايشان را می شنوم: «الله بنده سی، آنچه بچه ها
زير آتش دشمن بـدون خـاكريز و جـان پنـاه دارنـد مـی جنگنـد، آن وقـت شـماها
می ترسيد جلو برويد؟ پس توكلّتان كجا رفته؟»
ـ به خدا اگر می توانستيم رد شويم، حرفی نبود. به حضرت عباس رد مـی شـويم.
اما می بيني كه نمی شود.
ـ اين حرفها چيست؟ خدا حضرت ابراهيم را از دل آتش نمـرود صـحيح و سـالم
درآورد. اين آتش كه چيزی نيست.
چند خمپاره در نزديكيمان منفجر ميشود. آقا مهدی ميپرد توی بيـل. صـدای
اصلان را می شنوم: «يا علی... حركت می كنيم!»
دوباره لودر حركت ميكند. گلوله ها و تركش ها با صدايی ناهنجار بـه بدنـه و بيـل
لودر می خورند. دست آقا مهدی را می كشم و می گويم: «آقا مهدی، مواظـب باشـيد.
آتش زياد است».
#قصه_فرماندهان
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
جلوی کاروان حرکت
مےکرد میکروفن را در دستش
می گرفت و می گفت:
«هرکی دوست داره برا
!امام زمانش تیکه تیکه
بشه صلوات بفرسته».
تیکه کلامش همین بود
و بلند صلوات میفرستاد...
"شهید حجتالله رحیمی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بند ۵۸
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که موجب نزدیکی مرگ و اجل میکردد، و موجب قطع امیدها و آرزوها میگردد و عمرها را کوتاه میکند، چه بر زبان آورده باشم یا هنگامی که آن را به یاد آوردم به خاطر شرمندگی از تو از آن دم فرو بستم، یا آن را در سینه پنهان کرده ام، یا من از آن بی خبرم و تو آن را میدانی، زیرا تو به هر سری و مخفی تر از آن آگاهی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
#استغفار_هفتاد_بندی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
ما یک سلیمانی از دست دادیم و داغش هنوز هم که هنوز است بر جگر سوخته مان چنگ میزند..
اما زمانی در دفاع مقدس، هر ماه یک سلیمانی پر میکشید از جبهه ها!
همت، باکری، کاوه، بابایی..سلیمانیهایِ آن ۸ سال دهه ۶۰ بودند..
حال تصور کن چقدر سخت و جانکاه بوده زمانی که همت از روی موتور به زمین افتاد، باکری پیکرش جاماند و بابایی را در هواپیمای جنگیاش، بیجان و خونین یافتند..
آری
به قول فرمانده : ما ملت شهادتیم!
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سی_شب_با_شهدا
شب دهم:
درس دغدغه مند بودن از شهید سید مهدی حسینی
#عند_ربهم_یرزقون
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
۱۴ خرداد سالروز شهادت شهدای مدافع حرم ، شهید سید علی اصغر شنایی، شهید مهدی خراسانی و شهید امیر کاظم زاده است.
یاد این شهدای عزیز تیپ ۲۱ رمضان را گرامی می داریم با ذکر صلوات
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
پناه میبرم به خدا
از روزی که گناه
فرهنگ و عادت مردم شود...
"شهید حمیدسیاهکالی مرادی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فرازی ازوصیت نامه
تفکر کردن بهتر از زیاد سخن گفتن است. زیرا تفکر، انسان را آگاهتر و زیاد سخن گفتن، انسان را دچار آفت زبان میکند که اعم است از دروغ و غیبت و ...
حیا داشتن مرد و زن نمیشناسد؛ چه در رفتار و چه در گفتار ..
ما نباید فکر کنیم چون مرد هستیم میتوانیم از هر گفتاری و یا از هر پوششی استفاده کنیم.
از نظر بنده جوان با حیا کسی است که بالاتر مچ دستش را نامحرم نبیند.
سفارش من به همسر و دخترم حفظ حجاب برتر است.
از همسر بزرگوارم میخواهم که فرزندانم را همچون من مطیع رهبر عزیزمان پرورش دهد؛ زیرا آقا مایه افتخار و مباهات ما مسلمانان و همه ی مظلومان عالم است.»
"شهیدمحمد حسین عطری"
#سالروز_شهادت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
امام خامنهای:
امام بزرگوار سالها پس از درگذشت ظاهری و و فقدان ظاهری او در بین ما زنده است و باید زنده بماند و ما از حضور او و معنویّت او و فکر او و انگشت اشارهی او بهرهمند بشویم و استفاده کنیم.
سالروز رحلت امام خمینی
۱۳۹۹/۰۳/۱۴
بیانات در سی و یکمین سالگرد ارتحال امامخمینی(رحمة اللّٰه)
#امام_خمینی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
«پیامبرگرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»میفرمایند:
مُقامُ احدِكمِ یَوماً فی سبیلِ اللهِ اَفضلُ مِن صَلاةٍ فی بَیتِهِ سَبعینَ عاماً.
یک روز جهاد و پایمردی یک نفر از شما در راه خدا، از هفتاد سال نماز خواندن در خانة خود افضل و بالاتر است.
(مستدرک، ج ١١، ص ١٨)
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
تنصرامام زمانك، وتروح
تحضر حالك انك تنصرامامزمانك
"امامزمانترا یاری کن
وخودت را به گونهای آمادهکن
که یاری کنندهۍ «امامزمانت» باشی!
"شهیدجهادمغنیه"
اللهمعجـــللولیڪالفرج
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
از طرف من به جوانان بگویید
چشم شهیدان و تبلور خونشان
به شما دوخته شده است
به پا خیزید
اسلام را و خود را دریابید
نظیر انقلاب اسلامی ما
در هیچ کجا پیدا نمی شود »
"شهید محمدابراهیم همت"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
پنج شنبه
نام مادری است تنها و دلشکسته
که هر روز از پشتِ پنجره ی دلتنگی اش؛
بین رفت و آمد آدمها..
آمدن
کسی را
انتظار می کشد...
شهید گمنام
#پنج_شنبه_های_دلتنگی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
پس از نخستین دیدارش با امام راحل، حال غریبی پیدا کرده بود. تا مدتها از یادآوری این دیدار سرمست میشد. همانروز وقتی از نزد امام برگشت، به شدت منقلب بود. پرسیدم: «مگر چه اتفاقی افتاده؟»
گفت: «امام دست خود را بر سرم کشید.»
بعد نفسی گرفت و گفت: «لحظه خیلی شیرینی بود؛ تا عمر دارم فراموشش نخواهم کرد.
به یاد امام روحالله
#شهید_ابراهیم_همت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
۱۵ خرداد ۴۲
یک روز نیست
یک تاریخ است
که برای همیشه باید
جاودانه نگه داشته شود.
قیام ۱۵ خرداد
#امام_خمینی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#برشی_از_کتاب
#آقای_شهردار
آقا مهدی حرفی نمی زند. يكباره صدای شادمانه او بلند می شود: «خدا را شـكر...
رسيديم!»
آقا مهدی از بيل پايين پريد. به زحمت بلند مـی شـوم. گوشـه آسـمان در حـال
روشن شدن است. بچه ها با خوشحالی به استقبالمان می آيند. ميدانم كه ديـدن آقـا
مهدی را زير آتش و در خط اول باور نمی كنند. با كمک يكی از بچه ها پايين می آيم.
لودرچی با جديت در طول خط سرگرم خاكريز زدن ميشود. لنگ لنگان و بيسيم به
دوش، همراه آقا مهدی به بچه ها سرمی زنيم. آقا مهدی متوجه لنگيـدنم مـی شـود و
می گويد: «چه شده ابراهيم... زخمی شدی؟»
می گويم: «چيزي نيست. زانوم كمی ضربه خورده».
آقا مهدی بيسيم را از پشتم برمی دارد و می گويد: «چرا زودتر نگفتی مؤمن؟ بـرو
استراحت كن».
ـ تو اين وضعيت؟
ـ به اميد خدا ديگر خطری نيست. موقع برگشتن، صدايت می كنم... برو.
با آنكه دلم نمی آيد ازش جدا شوم، امـا بناچـار مـی روم و سـنگرِ خرابـه ای پيـدا
می كنم. يک امدادگر می بيندم. می آيد سراغم و زخمم را پانسمان می كند. از شـدت
خستگی به خواب می روم.
با صدای انفجار مهيبی از خواب می پرم. آسمان روشن شده است و صدای لودرها
لحظه ای قطع نمی شود. بچه ها روی خاكريز می جنگند و بـه سـوی دشـمن شـليک
می كنند، به زحمت بلند می شوم. خاكريز تا چشم كار می كنـد، ادامـه يافتـه اسـت.
اضطراب می گيردم. چرا از آقا مهدی غافل مانده ام؟ نميدانم كجاست و چه می كنـد.
لنگ لنگان راه ميافتم. سراغش را از هر كس ميگيرم، نمـيدانـد. دلشـوره ام بيشـتر
می شود. نكند بلايی سرش آمده باشد.
يک بسيجی كه در حال پر كردن خشابش است، می گويد: «آقا مهدی؟ آنجاست.
دارد خاكريز می زند».
#قصه_فرماندهان
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بند ۵۹
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در ارتکاب آن قطع روزی، و رد شدن دعا و پی درپی آمدن بلا و روی آوردن ناراحتی ها، و مضاعف شدن غم هاست؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان.
#استغفار_هفتاد_بندی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
حتی اگر هیچ برهان دیگری در دست نداشتم، ظهور انقلاب اسلامی برای من کافی بود تا باور کنم که عصر تمدن غرب سپری شده است و تا آن وضع موعود که انسان در انتظار اوست فاصلهای چندان باقی نمانده است....
"شهید آوینی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سی_شب_با_شهدا
شب یازدهم:
درس اخلاق از شهید محمد بروجردی
#عند_ربهم_یرزقون
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
زنده نگهداشتن یادوخاطره شهدا کمترازشهادت نیست
"امام خامنه ای"
"شیرمردسامرا شهیدمهدی نوروزی"
دعا کن برای عاقبت بخیریمان تو ای که ختم به خیر شد عاقبتت
#سالروز_ولادت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
سلام حضرت ارباب
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab