eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
52 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
فرازی ازوصیت نامه بنام آن يگانه معبودى كه هستى در يد اوست و جانها به فرمان او. آن خداىی كه هیچكس نتواند شكر نعمتش به جا آورد مگر قطره اى از دريا و آن هم با شهادت خالصانه و فقط در راه خدا. پس بار الها رحمى به حال اين بنده حقير و مسكين و گناهكارت كن و شيرينى شهادت اين روش انبياء را به من عنايت فرما بلكه از اين طريق بتوانيم ذره اى به تو نزديك تر شويم و از شرمسارى روز محشر در امان باشم . اى خدا تو خود بهتر مى دانى كه يك بنده جوانت چه آرزوها و آمالى دارد كه كندن و دل بريدن از آنها كار مشكلى است مگر خودت اراده آن بريدن و دل كندن را در قلب انسان جاى دهى و آن را به بندگانت ارزانى بدارى. به منافقان بگويم كه نه من بلكه تمام كسانى كه در راه خدا پيكار مى كنند با چشمانى باز و قدمهاى استوار پا به اين راه مقدس مى نهند. شما منافقان انسانهايى بى چشم و رو و نا آگاه هستید و فرزندان خمینی بت شکن از خوبان عالم بشريتند "شهید محمود مسعودی پور" @Sedaye_Enghelab
وقتی از افول امریکا حرف میزنیم دقیقا داریم از جرات پیدا کردن ملتها و مردم امریکا در مقابل زور‌گویی و قلدرمابی و عربده کشی نظام حاکمه این کشور میگیم، از تصمیم ملتها برای تو دهنی زدن به قدرتهایی که امروز نفسهای آخر میکشن. اتفاقی که رخ داده است... @Sedaye_Enghelab
بسم الله الرحمن الرحیم
 قال الامام علي - عليه السّلام - : افضلُ الجهادِ جهادَ النفسِ عن الهوي و فطامها عن لذّات الدنيا.«غررالحكم، ح ۲۲۳۲» امام علی - عليه السلام - فرمودند: برترين جهاد، مبارزه كرن با هوای نفس و بازگرفتن آن از لذت های دنياست @Sedaye_Enghelab
ما هرچه جلوتر برویم کار ما سخت تر میشود. راه نجات ما در تبعیت از ولایت فقیه است تا ان شاء الله خداوند امر خودش را برای ما برساند. "شهید سیدمرتضی آوینی" @Sedaye_Enghelab
یک روز در یکی از قرارگاه های صیاد از من پرسید: «فلانی! میزان شرکت رزمنده ها در نماز جماعت به چه صورت است؟» گفتم: «اکثر رزمنده ها در نماز جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء شرکت می کنند، ولی تعداد شرکت کنندگان در نماز جماعت صبح کم است.» ایشان گفت: «به همه اعلام کن که فردا قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر باشند.» و من این کار را کردم. صبح همه در حسینیه حاضر شدند و صیاد بلند شد و گفت: «برادران! شما به دستور من که یک سرباز کوچک جبهه اسلام هستم، قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید، ولی به امر خدا که هر روز صبح با صدای اذان، شما را به نماز جماعت می خواند، توجه نمی کنید!» این کار خیلی حاضران را تحت تاثیر قرار داد. "شهید صیاد شیرازی" @Sedaye_Enghelab
می خواست بره و بچه ها منتظرش بودن... حس عجیبی داشت، انگار می دونست این دفعه برگشتنی نیست! اضطراب داشت که چجوری با مادر خداحافظی کنه... با خودش می گفت: «یعنی الان چی می خواد بگه، من که طاقت ندارم بشنوم...» فکر می کرد الان قراره بشنوه که پسرم زود برگرد! من رو تنها نذار و زود به زود بهم زنگ بزن و... بالاخره دلش رو زد به دریا و رفت جلو، دست مادر رو بوسید و از زیر قرآن ردش کرد... منتظر شنیدن شد که یه دفعه مادر گفت: «خداحافظ پسرم، سلام من رو به حضرت زهرا(س) برسون» @Sedaye_Enghelab
تا هستم،همراه ولی میمانم با چشمه ی عشق ازلی میمانم صدبار دگر قلب مرا بشکافند من شیعه ی مرتضی علی میمانم @Sedaye_Enghelab
اطرافيان مهدی، صدای او را می شنيدند كه زير لب مـی گفـت: «ايهـا المؤمنـون، النظافت من الايمان. خدايا، ما را ببخش». دست مهدی با يک قوطی فلزی از ميان توده زباله ها بيرون آمد. چشم بست، لب گزيد، به طرف بچه هـا چرخيـد، قـوطی را بـالا بـرد و گفـت: «چـرا كفـران نعمـت می كنيد؟ چرا كوتاهی می كنيد؟ مگر اين قوطی خرما خراب شده كه ميان زبالـه هـا افتاده؟» صولت، مردد جلو رفت و گفت: «آقا مهدی، نصف خرمـای ايـن قـوطی هـا كرمـو شده. قابل خوردن نيست». ـ خب، نصفش خرابه... بقيه اش چی؟ مهدی، قوطی خرما را به صولت داد و گفت: «اين قوطی را بگـذار كنـار، لازمـش دارم». شناور پاكيزه شد. مهدی نشست كنار منبع آب و دسـت و صـورتش را شسـت و گفت: «اگر ما بدانيم اين غذاها و وسايل چه طور به دست ما می رسد... اگـر بفهمـيم اينها را بيوه زنـان، مـردم مستضـعف و خـانواده شـهدا از روزی و شـكم كودكانشـان می زنند و به جبهه می فرستند، هيچ وقت اين طور اسراف نمی كنيم». رو به صولت كرد و گفت: «قوطی خرما را بياور». بعد رو به قدير گفت: «اينجا روغن و آرد و تخم مرغ پيدا می شود؟» قدير با تعجب گفت: «فكر كنم... بله، داريم!» ـ قابلمه و روغن هم لازم دارم. زود باش! چند لحظه بعد، مهدی به طرف سنگر رو بازی رفت. داخل سـنگر، چنـد رديـف آجر سياه و دود زده بالا آمده بود. مهدی چندتكه نی خشک آتش زد و بعد خرمـا و آرد را سرخ كـرد و تخـم مـرغ هـا را روی آن شـكاند. همـه مـات و متحيـر نگـاهش می كردند. مهدی، دست پختش را به هم زد و گفت: «هر كدام تكه ای نان بياوريد». دقايقی بعد، آنها روی شناور نشسته بودند و لقمه ها را با ولع می جويدند. مهـدی خنده خنده گفت: «می بينيد چه خدای مهربانی داريم؟ ما مدتی بـه خـاطر رضـايت خدا كار كرديم... علاوه بر اجر آن دنيا، در اين دنيا هم پاداش گرفتيم». صولت با تعجب گفت: «كدام پاداش؟» ـ الله بندهسی متوجه نشدی؟ پس اين غذا چيست؟ خدای مهربان نگذاشت عرق تنمان خشک شود و خيلی زود پاداشمان را داد. صولت، اول با حيرت به نان و خرما و بعد به قدير و ديگران نگاه كرد. همـه مثـل او جا خورده بودند. نرمه بادی جان گرفت و نيزار به رقص درآمد. @Sedaye_Enghelab
3 ماه قبل از شهادت عباس بود که یک روز داخل ماشین نشسته بودم و می رفتیم. یک لحظه به من احساس عجیبی دست داد و یک جورایی از این که در خانواده ما کسی تا به حال شهید نشده است، احساس شرمندگی کردم و بلافاصله این احساس را برای عباس به زبان آوردم و گفتم: «عباس چرا من، مثل سایر خانواده ها در شهادت ها سهیم و شریک نباشم؟» عباس که گوش هایش را تیز کرده بود، گفت: «خب ادامه بده؛ بقیه اش را بگو و این که دیگر چه احساسی داری!» و این در حالی بود که من اصلا متوجه نبودم که چه می گویم. عباس یک لحظه فرمان را رها کرد و دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و در حالی که می خندید، گفت: «خدایا! شکر. سپاسگزارم که چنین حالتی را در قلب همسرم انداختی.» عباس که دعا کرد، قلبم ریخت و پیش خود گفتم: «خدایا! من چی گفتم و چرا این حرف را زدم؟!» اما دیگر کار از کار گذشته بود و یک لحظه احساس کردم عباس را از دست داده ام. عباس هم رو به من کرد و گفت: «خیالم راحت شد. دیگر احساس می کنم که تو مرد شده ای و از این لحظه، فرزندانم را به تو می سپارم و هر چهارتای تان را به خدا!» "شهید عباس بابایی" @Sedaye_Enghelab
 بند ۶۹ بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که با کوچک شمردن آن در نفسم آن را تصوّر کردم، پس حقیر شمردن آن را برایم مجسّم نمود، و خفیف شمردن را بر من آسان کرد تا آن که مرا در ورطه ی آن فرو برد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان! @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا